-
معرفی مشاهیر-- محمد بها الدین شیخ بهایی
معرفی مشاهیر-- شمس الدین محمد حافظ مشهور به لسانالغیب
وف 792 -791 ق)، شاعر، متخلص به حافظ. مشهور به لسانالغیب و ترجمان الاسرار. وى در شیراز ولادت یافت، اما از مدت عمر و تاریخ ولادتش و نام و هویت پدرش، در مآخذ موثق و قابل اعتماد قدیم ذكرى نیست. در هر حال وى در جوانى به آموختن قرآن و ادب عربى و علوم اسلامى توجه كرد، و در تفسیر و كلام و حكمت و ادب تبحر یافت. قرآن را از حفظ بود، و بهمین سبب حافظ تخلص مىكرد. عهد جوانى او مصادف بود با امارت شاه شیخ ابواسحاق اینجو (754 -744 ق)، در فارس، كه ممدوح حافظ واقع شد و شاعر از رجال عهد او و نیز از دوران سلطنت او مكرر با شوق و علاقه یاد كرده است و ظاهراً از مشایخ و علماى عهد این پادشاه، كسانى مانند شیخ امینالدین بلیانى، قاضى عضدالدین ایجى و قاضى مجدالدین شیرازى، تا حدى مربى و حامى حافظ بودند. دورهى امارت امیر مبارزالدین محمد مظفر، كه توام با سختگیرى و تعصب بسیار بود، ظاهراً موجب نارضائى شاعر بود، اما پسران او، شاه شجاع و شاه منصور، مورد توجه و ممدوح حافظ بودند، چنانكه از سایر سلاطین آلمظفر نیز، مثل شاه یحیى، شاه محمود و زینالعابدین و همچنین از سلطان اویس و سلطان احمد ایلكانى نیز كه در تبریز و بغداد حكومت داشتهاند، به تصریح و كنایه در اشعار خویش یاد كرده است. اواخر عمر شاعر مواجه بود با استیلاى امیر تیمور بر فارس و اگر ملاقات و مذاكرهاى كه به موجب قول بعضى از تذكرهنویسان بین حافظ و این پادشاه روى داده است درست باشد، در پایان زندگى شاعر بوده است خاك مصلى كه مدفن و مزار كنونى حافظ در شیراز است، به یك روایت ماده تاریخ وفات او نیز هست. حافظ، بنابر مشهور و چنانكه از دیوانش نیز بر مىآید، به زادگاه خود شیراز علاقهى فراوان داشته است و ستایش شیراز و خوبان آن در دیوان وى بسیار آمده است. ظاهراً بسبب همین علاقهى وافر به شیراز یا بجهات دیگر حافظ برخلاف هموطن خود سعدى به سیاحت و مسافرت چندان رغبتى نشان نداده است، و ظاهرا جز به یزد و هرمز، از شیراز به جاى دیگر نرفته است. با این همه، شهرت او هم در زمان حیات به آذربایجان و بغداد و حتى هند نیز رسیده بود، و حتى به موجب بعضى روایات، سلاطین دكنى هند نیز او را به دربار خویش دعوت مىكردند. در دیوان حافظ، ذكر نام پادشاهان و وزراء و علماى عصر مكرر آمده است، و پیداست كه شاعر با غالب بزرگان فارس ارتباط داشته است. حافظ با آنكه چندین قصیدهى عالى و چند منظومهى كوتاه محكم و نیز رباعیات و قطعات دارد، شهرتش بیشتر در غزلسرائى است، و غزل او را از همه حیث اوج غزل فارسى مىشمارند. وصف عشق و شراب و مستى، و بیزارى از ریا و سالوس، شعر او را رنگى خاص بخشیده است و با آنكه شاعر غالباً نظر خوشى دربارهى صوفیه ندارد، در بعضى موارد كلام او یادآور مطالب و مقاصد صوفیه است. در حقیقت، تعلیم حافظ ممزوجى است از فلسفه و عرفان اسلامى كه- مثل رباعیات منسوب به خیام- از رندى و آزاداندیشى اهل شك و حیرت چاشنى گرفته است. در كلام او، نه فقط ذكر بعضى قدما مثل فردوسى، سعدى، نظامى، ظهیر فاریابى آمده است، بلكه از سلمان ساوجى، خواجوى كرمانى كمال خجندى نیز یاد شده است و مشابهت صورت و مضمون بعضى غزلهاى او با غزلهاى این شاعران و نیز با بعضى اشعار عماد فقیه و اوحدى كرمانى قابل ملاحظه است. «دیوان» حافظ، بنابر مشهور، اول دفعه به وسیلهى یكى از یاران یا شاگردان او، به نام محمد گلندام، تدوین یافته است، و بعدها بعضى غزلهاى دیگر نیز به مرور در آن وارد شده است. از بین چاپهاى متعدد موجود «دیوان» او فعلاً مهمترین و موثقترین چاپ همانست كه به اهتمام محمد قزوینى و دكتر قاسم غنى در تهران منتشر شده است. «دیوان» حافظ شروح متعدد به فارسى و تركى دارد، كه از آن جمله شرح تركى سودى بسیار مشهور است. همچنین «دیوان» حافظ و گاه منتخباتى از آن به عربى و عدهاى از السنهى اروپایى ترجمه شده است، و تاثیر و نفوذ حافظ در ایجاد دیوان شرقى غرب گوته، شاعر آلمانى، محسوس و مشهود است. تفأل با «دیوان» حافظ و حكایات و قصههاى بسیارى كه در باب فال حافظ در كتابها و هم در افواه هست از شهرت و قبول فوقالعادهاى او در نزد عموم فارسى زبانان حكایت دارد.[1] (بخش 1) شیرازى، خواجه شمسالدین محمد (و. شیراز اوایل قر. 8 ه.- ف. شیراز 792 ه.ق.) وى نزد دانشمندان عصر از جمله قوامالدین عبداللَّه به تحصیل علوم پرداخت و در تفسیر و حكمت و ادبیات عرب دست یافت، و قرآن را با چهارده روایت از برداشت و به همین مناسبت حافظ تخلص كرد. دوره زندگانى او با امراى اینجو (جالالدین مسعود شاه، شاه شیخ ابواسحاق) و سلاطین آل مظفر (امیر مبارزالدین محمد، شاه شجاع، شاه محمود، شاه یحیى، سلطان زینالعابدین، شاه منصور.) كه در فارس حكومت داشتند، و سلطان اویس و سلطان احمد از ملوك ایلخانى (ایلكانى) كه در آذربایجان و بغداد حكومت مىكردند و در اواخر عمر با امیر تیمور معاصر بود. استادى خواجه در غزل عارفانه است و در این باب تاكنون كسى به پایه او نرسیده است. مدفن خواجه در حافظیه شیراز است (آرامگاه حافظ). دیوان او شامل غزلیات، چند قصیده، چند مثنوى، قطعات و رباعیات است.
برگرفته از کتاب: اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
منابع زندگینامه: [1] آثار عجم (471 -469)، از سعدى تا جامى (422 -358)، از كوچهى رندان، اعیان الشیعه (366 -356 /9)، با كاروان حله (285 -275)، بحث در آثار و احوال و افكار حافظ، بزرگان شیراز (307 -301)، بزرگان نامى پارس (453 -439)، بهارستان جامى (117)، تاریخ ادبیات در ایران (1089 -1064 /3)، تاریخ نظم و نثر (206 -205)، تذكرة الشعراء (344 -338)، تذكرهى میخانه (99 -84)، جستجو در تصوف (236 -231)، چشمه روشن (268 -259)، چهارصد شاعر برگزیدهى پارسىگوى (291 -205)، حافظ و موسیقى، دائرةالمعارف الاسلامیه (257 -253 /7)، دائرةالمعارف البستانى (648 -647 /6)، دانشمندان و سخن سرایان فارس (214 -191 /2)، دایرةالمعارف فارسى (827/1 ذیل حافظ)، در كوى دوست، دویست سخنور (74 -72)، الذریعه (51/16 ،224 -222 /9)، ریاض العارفین (185 -176)، ریحانه (15 -12 /2)، سرآمدان فرهنگ (297 -296 /1)، سیرى در شعر فارسى (362 -257)، شخصیتهاى نامى (157 -153)، طبقات اعلام الشیعه (قرن 182/8)، طرائق الحقائق (685 -681 /2)، فارسنامهى ناصرى (1164 -1162 /2)، فرهنگ ادبیات فارسى (175 -174)، فرهنگ سخنوران (241 -240)، كارنامهى بزرگان (272 -271)، كشف الظنون (784 -783)، الكنى والالقاب (167/2)، گنج سخن (315 -298 /2)، لغتنامه (ذیل/ حافظ شیرازى)، مؤلفین كتب چاپى (377 -367 /5)، مجالس المؤمنین (121 -119 /2)، مجمع الفصحا (24 -18 /4)، مجمل فصیحى (ذیل/ سال 792)، مخزن الغرائب (723 -645 /1)، مرآت الخیال (52 -51)، مرآت الفصاحه (151 -149)، مواد التواریخ (353 -351)، نتایج الافكار (178 -171)، نشتر عشق (436 -422 /2)، نفحات الانس (612 -611)، وقایع السنین والاعوام (397)، هفت اقلیم (214 -211 /1)، یادگار (س 1، ش 1، ص 12 -7).
فعالیتها: • شعر
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن