به هات 12، «هات خَستویی»، می گویند.

هات 12
1
(زَوت):
دیوان را نکوهش می کنم.
من خَستویم که مزداپرست، زَرتُشتی، دیوستیز و اهورایی کیشم.
که من ستاینده و پرستنده ی امشاسپندانم.
اَهوره مزدای نیک - آن خداوند نیکی، آن اشونِ رایومندِ فره مند - را سزاوار نیکی ها می دانم؛ چه، از اوست هرآن چه نیکوست؛ از اوست گیتی؛ از اوست اَشَه؛ از اوست روشنایی؛ از فروغ اوست که(جهان) جامه ی شادمانی دربر کرده است.
2
سپَندارمَذ نیک را برمی¬گزینم؛ باشد که او از آن من شود.
من از دزدی و ربودن ستوران روی می گردانم.
من از زیان و ویرانی رساندن به روستای مزداپرستان روی می گردانم.
3
من آزادی رفت و آمد و آزادی داشتن خانه و کاشانه را برای مردمانی که با چارپایان خویش بر این زمین بسر می برند، روا می دارم.
به هنگام گزاردن نماز «اشه» در برابر آب زَورِ آماده شده، این آزادی را می ستایم.
از این پس روستای مزداپرستان را زیان نمی رسانم و به ویرانی آن برنمی خیزم و آهنگ تن و جان (کسی را) نمی کنم.
4
از دیوان تباهکار زشت نا اَشَوَنِ بد سرشت آفریده، از آن آفریدگان دُروج، آفریدگان تباه، آفریدگان زشت، پیوند می¬گسلم.
از دیوان و دیوپرستان، دوری می گزینم.
از جادوان و جادوپرستان، دوری می گزینم.
از آن آفریدگان گزندآور، دوری می گزینم: دوری از اندیشه ی آنان، دوری از گفتار آنان، دوری از کردار آنان و دوری از هرآن چه از آنان سرزند.
این¬چنین، از هریک از دُروندانِ آزار دهنده، پیوند می گسلم.
5
آن چنان، آن چنان که اَهوره مزدا، زرتشت را بیاموخت در همه ی گفت وشنیدها، در همه ی انجمن ها، بدان هنگام که مزدا و زرتشت هم سخنی کردند.
6
آن چنان، آن چنان که زرتشت پیوند از دیوان بگسست در همه ی گفت و شنیدها، در همه ی انجمن¬ها، بدان هنگام که مزدا و زرتشت هم سخنی کردند.
این¬چنین، من نیز - که یک مزداپرست و زرتشتی ام- از دیوان پیوند می گسلم؛ آن¬چنان¬که زرتشتِ اشون، پیوند از آنان بگسست.
7
با این باور به آب ها، با این باور به گیاهان، با این باور به چارپایان خوب کنش، با این باور که اهوره مزدا گیتی را بیافرید؛ که مرد اشون را بیافرید؛ با آن باوری که زرتشت را بود؛ با آن باوری که کی گشتاسپ را بود؛ با آن باوری که فرَشَوُشتَرَ و جاماسپ را بود؛ با آن باوری که هریک از سوشیانت های خویشکار اشون راست؛ من نیز با همان باور و دین، مزداپرستم.
8
من خستویم که مزداپرست و زرتشتی ام. من بدین کیش گرویده ام و آن را باور دارم. من اندیشه ی نیک اندیشیده، گفتارِ نیک گفته و کردارِ نیک ورزیده را باور دارم.
9
من دین مزداپرستی را باور دارم که جنگ را براندازد و رزم افزار را به کنار گذارد و خویشاوند پیوندی را فرمان دهد؛ (دینِ) پاکی که در میان همه ی (دین های) کنونی و آینده، بزرگ ترین و بهترین و زیباترین (دین) است؛ (دینِ) اَهورایی زرتشتی.
همه ی نیکی ها را سزاوار اَهوره مزدا می دانم.
چنین است باور و خستویی به دین مزداپرستی.