وقتى أبو بكر و عمر براى منع حضرت زهرا عليها السّلام از فدك همدست شدند و از آن با خبر شد، مقنعه بر سر كشيده و پارچه‏اى بر سر انداخته و با چند تن از اطرافيان و زنان قوم خود به سوى مجلس أبو بكر حركت فرمود، و با كمال طمأنينه و آرامش و همچون رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله راه مى‏رفت، چون وارد مسجد شد أبو بكر با گروهى از جماعت مهاجر و انصار نشسته بودند، پس پرده‏اى زدند، و آن حضرت در پشت آن پرده جلوس فرمود، سپس آن حضرت آه دردناكى‏
احتجاج-ترجمه جعفرى ،ج‏1،ص:227
از دل سوزان خود كشيد و همه مجلس به گريه و ناله افتاده و يكپارچه اندوه و عزا شد، سپس آن حضرت اندكى صبر نمود تا مجلس آرام گشت سپس اين گونه سخن آغاز نمود: خداوند جهان را ستايش مى‏كنم و در برابر احسان و نيكوئيهاى ظاهرى و معنوى او شاكرم، نعمتهاى او همه جهانيان را فرا گرفته و سفره احسان او در همه جا گسترده شده است، خيرات و خوبيهاى پروردگار از شماره و اندازه و احاطه افكار ما خارج است، و سپاسگزارى و تشكّر بر نعمت او موجب دوام و مزيد آن قرار داده شده، و تداوم و تواتر احسان او سبب حمد و ستايش او خواهد بود. و شهادت مى‏دهم معبودى جز اللَّه نيست و او يكتا و بى‏شريك است، و البتّه تأويل اين كلمه به حقيقت اخلاص مى‏باشد، و حقيقت توحيد و اخلاص فطرى قلوب و دلها است. و خصوصيّات و تحقيق مقام توحيد به نور تفكّر و ايمان ظاهر خواهد شد، و انديشه‏هاى ما از ادراك ذات او درمانده، و زبان ما از بيان و تقرير اوصافش قاصر، درك حضرت حقّ با چشمهاى ظاهرى محال و ممتنع است.

.........................

احتجاج-ترجمه جعفرى ،ج‏1،ص:228

و شهادت مى‏دهم كه پدرم محمّد بنده و فرستاده خداوند بود، كه پيش از بعثت او به مقام رسالت و نبوّت؛ در عالم غيب او را برگزيده است، زيرا مراتب و مقامات اشخاص از روز ازل و از همان عالم غيب معلوم و معيّن گرديده است. و خداوند متعال به عواقب امور و جريان كارها آگاه است، و او به صلاح و فساد و حوادث و پيش‏آمدهاى روزگار محيط و عالم است. خداوند فرستاده و رسول خود را مبعوث فرمود تا اوامر و احكام و فرامين او در ميان بشر روشن شده، و مردم از محيط جهل و گمراهى و انحراف به شاهراه دانش و معرفت و حقيقت و سعادت رهنمائى شوند، و چون آن حضرت مبعوث گرديد؛ مردم همه متفرّق و متشتّت بوده، و از اصنام و اوثان عبادت و پرستش مى‏كردند، و از پروردگار متعال و آفريننده تواناى جهان و جهانيان غافل و منحرف بودند، پس به وسيله آن حضرت جهالت و غفلت و نادانى مردم برطرف گرديد، و رسول خدا با كمال حوصله و استقامت در هدايت و نجات دادن افراد كوشش كرده، و آنان را به سوى راه راست و آئين حقّ و محيط نور و هدايت راهنمايى فرمود.
احتجاج-ترجمه جعفرى ،ج‏1،ص:229
سپس خداوند آن رسول گرامى را به سوى خويش خواند و از سر رأفت و اختيار و رغبت و شوق و ايثار آن حضرت را قبض روح فرمود، و محمّد صلّى اللَّه عليه و آله از زحمت و گرفتارى و مشقّت اين دنيا خلاص گرديد، و با فرشتگان ابرار مأنوس و بدرگاه حضرت جبّار مجاور گشت، درود و صلوات خدا بر پدرم، كه نبى و امين او بر وحى بود، و برگزيده و منتخب او از تمام خلق، سلام و رحمت و بركات خداوند بر او باد!.

بیان زحمت های پیامبر

سپس حضرت زهرا عليها السّلام رو به جماعت كرده و فرمود: اى مهاجر و انصار شما بندگان خدا و بپا دارنده احكام و اوامر و نواهى او هستيد، شما حامل پيامها و سخنان پيامبر بسوى مردم و امّت ديگريد، بايد كه شما در مقام حفظ ودايع و حقائق الهى و دين مقدّس اسلام تمام كوشش و امانت خود را داشته باشيد. اين را بدانيد كه رسول خدا در بين شما امانتى بس بزرگ و وديعه بس با عظمتى را باقى نهاده است، و آن كتاب ناطق و قرآن صادق و نور ساطع و پرتو درخشان است كه مجموعه حقائق و قوانين و حجّتهاى الهى در اين كتاب واضح و روشن گرديده است. و شما در صورت عمل به اين كتاب آسمانى به آخرين درجه سعادت و ترقّى رسيده و از تيرگيهاى جهالت و گمراهى و گرفتارى نجات يافته و مورد غبطه امّتهاى ديگر قرار خواهيد گرفت. و اين را بدانيد كه در اين قرآن وظائف زندگى و حدود و دستورات انفرادى و اجتماعى شما مردم درج گرديده و حجج و بيّنات و براهين حقّ و حقايق و احكام الهى در آن منقوش است، و متوجّه اين مطلب‏
احتجاج-ترجمه جعفرى ،ج‏1،ص:230
باشيد كه تكاليف الهى و قوانين دينى تنها براى خوشبختى و سعادت شما مردم است.
خداوند ايمان را براى تطهير قلوب شما از آلودگى شرك قرار داده، و اداى نماز را براى دورى از كبر، و پرداخت زكات را براى پاكى جان و بركت رزق و روزى، و روزه را براى تثبيت اخلاص، و اداى حجّ را براى بر پا داشتن دين، و عدل و انصاف را براى نظم اجتماع و حفظ روح مساوات، و لزوم اطاعت و امامت ما را موجب امان از تفرقه و جدائى مؤمنان، و جهاد را موجب عزّت اسلام و خوارى كفّار و منافقان، و صبر را پايه خوشبختى و وسيله نيل به هدف، و امر به معروف را براى صلاح همگانى، و نيكى به پدر و مادر را براى مصون ماندن از عذاب الهى، و صله رحم را براى طولانى شدن عمر و تكثير ياران، و قصاص را براى محفوظ ماندن جان مردم، و اداى نذر را براى جلب مغفرت و رحمت حقّ، و رعايت وزن وكيل را براى اجتناب از كم فروشى، و ممنوعيّت شرب خمر را براى دورى از پليدى، و خوددارى از فحّاشى و دشنام را براى مصونيت از لعنت مردمان، و دزدى نكردن را براى حفظ عفّت و پاكدامنى قرار داده است، و خداوند براى اين شرك را حرام نمود تا همه با اخلاص او را بپرستند، پس تقواى الهى را بخوبى رعايت كرده بگونه‏اى كه از اين سرا با حال تسليم خارج شويد، پس خدا را در اوامر و نواهيش اطاعت نمائيد،
احتجاج-ترجمه جعفرى ،ج‏1،ص:231
زيرا در ميان بندگان تنها دانشمندانند كه در برابر خدا خاشعند.

بیان إفتخارات أمیر مومنان

پس فرمود: اى مردم آگاه باشيد كه من فاطمه و پدرم محمّد است، گفتارم تماما يك نواخت از سر صدق بوده و از غلط و نادرستى بدور است، از من هرگز كلام بيجا و كردار بى‏ربط سر نمى‏زند، لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ، اين رسولى كه از جانب خدا آمده اگر تحقيق كنيد پدر من بود نه شما، و در عقد اخوّت پسر عموى من بود نه شما، چه نسبت نيكويى ميان آن دو است! آن رسول گرامى پيوسته ابلاغ رسالت نموده و تنذير فرمود، و هميشه با عقيده مشركان مخالف بوده و با كردارشان مبارزه مى‏كرد و از روى حكمت نيكو به راه پروردگارش مى‏خواند، بتهايشان را شكست و سران كفر را سركوب كرد، تا سرانجام اجتماعشان پراكنده شد و عقب‏نشينى كردند، تا اينكه صبح حقيقت طلوع كرد و پيشواى دين زبان گشود و تفاله‏هاى شياطين دم فرو بسته، و سران اهل نفاق به هلاكت رسيده، و كافران نابود شدند، و زبان شما با جمعى كه منوّر و عفيف بودند به كلمه اخلاص گويا شد [همانها كه آيه تطهير در باره‏اشان نازل شد]، حال اينكه پيش از اين كنار آتش سوزان گرفتار و دربند بوده و يك طعمه بيش نبوديد، و در زير چنگال ديگران هيچ اختيار و قدرتى نداشته و در زير پاى دشمن بوديد. آب كثيف و طعامهاى پست مى‏خورديد،

احتجاج-ترجمه جعفرى ،ج‏1،ص:232
ذليل و خوار بوديد، و با اينكه هيچ روزنه اميدى بر جاى نگذاشته بوديد و اشخاص كينه‏توز و نادان دائما توطئه مى‏كردند، باز مشمول رحمت خداوند شده و شما را توسّط پيغمبر خود از اين همه پستى و هلاكت نجات بخشيد، و هر چه شعله آتش جنگ و خلاف را مى‏تافتند خداوند خاموشش مى‏كرد. و هر گاه شيطان شاخ خود را بيرون مى‏كرد يا توسّط گروهى از مشركان زبان بغض و عداوت خود را مى‏گشود برادر او علىّ بن ابى طالب را براى مقابله و دفع آنها اعزام مى‏فرمود، و او (حضرت علىّ عليه السّلام) از هيچ كدام از آن مأموريتها بى‏نتيجه باز نمى‏گشت و بال و پر دشمن را زير پاى خود گذاشته و شعله‏هاى آتش مخالفين را با شمشير خود خاموش مى‏ساخت، و با خلوص نيّت و فقط براى خدا تحمّل آن سختى‏ها را كرده و نهايت كوشش را مى‏نمود، وى نزديكترين مردم به پيامبر و آقا و سرور اولياء اللَّه بود، او پيوسته آماده به خدمت و خيرخواه؛ جدّى و پرتلاش بود، و در راه خدا سخن هيچ ملامتگرى در او اثرى نداشت، و شما در آن روزگار در كمال رفاه و آسايش بسر برده و در كمال امنيّت در باغهاى خود لميده، و پيوسته در انتظار آن بوديد كه حوادث بد و جريانهاى ناملايم شامل حال ما خانواده گردد، آرى شما هنگام يورش دشمن فرار كرده و از جنگ گريزان بوديد.

مذمت و نکوهش بی أندازه بر أصحاب

اكنون كه خداى تعالى پيامبر خود را به سراى انبيا و برگزيدگان خود نقل مكان‏
احتجاج-ترجمه جعفرى ،ج‏1،ص:233
فرمود؛ ميانتان كينه‏هاى باطنى ظاهر گشت و جامه دين كهنه و بى‏رونق شد، و گمراه بى‏زبان به سخن آمد و فرد بى‏نام و نشان معروف گشت، و سركرده اهل باطل صداى زشت خويش بلند نمود، و قدم به ساحت شما نهاد، و شيطان با نيرنگ و فريب شما را تحريك كرد و پاسخ مثبت شنيد و شما را گول خورده ديد و براى اوامر خود آماده به خدمت يافت، و شما را به خشم آورد و به هدف خود رسيد، و شما اعتدال عمل را از دست داده و گمراه شديد.
الحال زمانى نگذشته دامنه جراحت گسترش يافته و گويى ناعلاج شده، و هنوز جسم شريف پيامبر در قبر مستقرّ نشده بود كه حريصانه آشوب كرديد و اعمال خود را جلوگير از فتنه مى‏پنداشتيد، بدانيد كه اين مردم هنگام امتحان باختند و جايگاه مردم كافر جهنّم است، اين اعمال از شما بدور است و جاى چه عجب است، و چگونه دروغ مى‏گوئيد؟ در حالى كه كتاب خدا در ميان شما است، قرآنى كه ظاهر و احكامش روشن و حقايق آن آشكار و نواهى آن واضح و اوامرش صريح است، آيا كلام خدا را پشت سر انداختيد؟ يا از آن اعراض كرده‏ايد؟ چه تبديل بدى كردند ستمگران، و هر كس جز اسلام را پيروى كند از او پذيرفته نخواهد شد و در سراى آخرت از زيانكاران خواهد گشت. سپس آنقدر صبر نكرديد كه بحران و جوش اين مصيبت فروكش كند و خروش‏
احتجاج-ترجمه جعفرى ،ج‏1،ص:234
آن آرام گيرد، و بلافاصله اقدام به دامن زدن و افروختن آتش كرديد، و شراره‏هاى فساد مردم را شعله‏ور ساختيد، و دعوت شيطان را اجابت نموده و گمراه شديد، و انوار دين مبين حقّ را خاموش، و احكام و سنّتهاى رسول خدا را ترك نموديد، شما به بهانه‏هاى واهى اهداف شوم خود را به اجرا گذاشته و در واقع به اهل بيت پيامبر خيانت و ستم نموده و هر چه خواستيد كرديد، و ما در مقابل شما صبر مى‏كنيم، همچون صبر در برابر تيزى و برش كارد و طعنه نيزه‏ها، و حال شما مى‏پنداريد كه مرا هيچ ارثى نيست، مگر از احكام جاهليّت پيروى مى‏كنيد؟ حال اينكه در نزد اهل يقين هيچ حكمى بهتر از حكم خدا نيست، مگر فهم نداريد؟ آرى حقيقت آن بر شما چون روز روشن است كه من دخت پيامبرم.

بیان حق إرث

اى مسلمانان، آيا شايسته است كه من از ارث خود محروم باشم؟ اى پسر أبو قحافه آيا در قرآن است كه تو از پدرت ارث برى و من نه؟ به تحقيق از نزد خود حكم تازه و دروغى در آوردى؟ مگر كتاب خدا را عمدا ترك كرده و احكام آن را پشت سر انداختى؟
خداوند در قرآن مى‏فرمايد: «و سليمان از داود ارث برد- نمل: 16»، و نيز در نقل ماجراى [تولّد] يحيى عليه السّلام مى‏فرمايد: « [زكريّا گفت: خدايا] از سر احسان به من پسرى عطا فرما كه پس از من متولّى امور و وارث من و آل يعقوب باشد- مريم: 5»، و نيز فرمود: «صاحبان قرابت و خويشاوندان برخى از آنان بر برخى ديگر اولويّت دارند-
احتجاج-ترجمه جعفرى ،ج‏1،ص:235
انفال: 75» و باز فرمود: «حكم خداوند در باره ارث اولاد شما اين است كه نصيب يك مرد دو برابر زن باشد- نساء: 11»، و نيز فرموده: « [براى شما مقرّر شده كه هنگام نزديك شدن زمان مرگ‏] اگر مالى از خود باقى گذارديد بايد براى پدر و مادر و خويشاوندان خود وصيّت نمائيد، اين از جمله حقوقى است كه بايد اهل تقوا رعايت كنند- بقره: 180».
و شما پنداشته‏ايد مرا نصيب وارثى از پدرم نبوده و هيچ قرابتى ميان ما نيست؟! آيا آيات قرآن عموم شما را شامل مى‏شود ولى پدر من از آن خارج است؟! نكند شما گمان برده‏ايد كه من و پدرم از يك آئين نبوده و از هم ارث نمى‏بريم؟! مگر شما از پدر و پسر عمويم به عموم و خصوص آيات قرآن داناتريد؟! سپس به أبو بكر گفت: امروز فدك را از ما ستاندى، و هر چند كه هيچ مخالفى ندارى ولى بدان كه در روز حشر خداوند حاكم است، و چه خوب حاكمى است! و پيشواى ما محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و وعده‏گاه ما قيامت خواهد بود. و در آن روز اهل باطل در ضرر و زيانند، و ندامت سودشان نبخشد، و براى هر خبرى موعدى است و شما در نهايت خواهيد فهميد چه كسى عذاب خواركننده و دائمى شود.

سخنی با أنصار

سپس آن حضرت عليها السّلام رو به انصار نموده و فرمود: اى گروه بزرگان و اى بازوان تواناى ملّت، و اى نگهداران دين، اين چه رفتار سست و سبكى است كه ظالمانه در حقّ من روا داشته‏ايد؟ مگر پدرم؛ رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله نفرموده بود:

احتجاج-ترجمه جعفرى ،ج‏1،ص:236
«مراعات هر شخصى در احترام به فرزندان اوست»؟ چه با شتاب خلاف آن عمل كرديد، هر چند اين امر قابل پيش‏بينى بود، با اينكه شما براى احقاق حقوق من قادر و توانائيد، پنداشته‏ايد كه رسول خدا از ميان رفت و ما رها گشتيم؟ آه كه فوت او چه حادثه بزرگ و پيش‏آمد عظيمى بود، شكافى وسيع پديد نمود و همه چيز را بهم ريخت و از فقد او زمين تيره شد و خورشيد و ماه گرفت، و تمام ستارگان از هم پاشيدند، و كشتى آرزو به گل نشست، و كوهها خاشع شدند، و در پى وفات او حريمها زير پا گذارده شد و حرمتها ريخت، و بخدا سوگند كه اين فاجعه‏اى عظيم و پيش آمدى بزرگ و بى‏مانند بود آرى اين قضاء حتمى و حكم قطعى خداوند بود كه در قرآن از طريق وحى به پيامبر- همچون ديگر انبيا- به چندين طريق شما را از فاجعه خبر داده بود كه: «و محمّد فقط رسولى است همچون ديگر رسولان، اگر بميرد يا كشته شود از راه حقّ منحرف شده و به پشت سر خودتان برمى‏گرديد [اين را بدانيد] و هر كه رو به قهقرى بر گردد ضررى به خداوند نخواهد داشت، و خداوند آن كسانى را كه به نعمتها و الطاف الهى متوجّه باشند؛ پاداشى نيكو مى‏دهد- آل عمران: 144».
اى گروه انصار، شما حاضر و ناظر باشيد و ميراث پدر من مورد دستبرد ديگران واقع گردد؟! شما مشمول دعوت من گشته و در معرض امتحان و آزمايشيد، حال اينكه‏
احتجاج-ترجمه جعفرى ،ج‏1،ص:237
شما برخوردار از سلاح و تجهيزات جنگى بوده و معروف به اهل خير و صلاح و نيكوكارى هستيد، چه شده كه اكنون دعوت مرا شنيده و ياريم نمى‏كنيد؟! و ناله‏ام را مى‏شنويد و به فريادم نمى‏رسيد؟! با اينكه شما در گذشته به تلاش و شجاعت و نبرد و تحمّل سختيها و استقامت شناخته شده و آن گروه منتخب مخصوص ما اهل بيت بوديد؟! شما با اعراب جاهلى به جنگ پرداخته و در اين راه هر سختى و مشقّت را به جان خريديد، و با طوائف مختلف مبارزه كرديد و با دليرانشان به جدال پرداختيد، و پيوسته گوش به فرمان ما اهل بيت بوديد، و مشتاقانه اوامر ما را اجرا مى‏كرديد، تا اينكه عاقبت نظم جامع اسلام برقرار گرديد، و خيرات روزگار تراوش نمود، و مشركان سر تسليم فرود آوردند، و تظاهر دروغ و باطل آرام شد، و شعله‏هاى كفر خاموش گشت، و هرج و مرج خاتمه يافت، و نظام دين محكم شد، چرا پس از روشنى حقيقت حيران شديد؟
و پس از اظهار آن پنهان مى‏داريد؟ و بعد از پيشروى عقب‏نشينى كرديد؟ و پس از ايمان به شرك افتاديد؟ واى بر شما كه مانند آن گروهى هستيد كه عهد خود را شكستند، و آهنگ بيرون كردن پيامبر را نمودند، و آنان بودند كه نخستين بار [دشمنى و پيكار با شما را] آغاز كردند؟ آيا از آنان مى‏ترسيد؟ و خدا سزاوارتر است كه از او بترسيد، اگر مؤمنيد.
احتجاج-ترجمه جعفرى ،ج‏1،ص:238
آرى مى‏بينم كه شما ميل به رفاه و آسايش دنيا نموده و دست از آنكه شايسته توليت و امامت است برداشته‏ايد، و خود را از مسئوليّت تكاليف و حدود و وظائف دينى رها نموده و آزاد ساختيد، و هر آنچه ديده و شنيده و مى‏دانستيد را بدور انداختيد، حال اينكه اگر شما و اهل زمين كافر شوند، براستى كه خداوند بى‏نياز و ستوده است.

علم غیب به بی تفاوتی أصحاب

آرى من با كمال دقّت و معرفت شما را از آن ضلالت و خذلان و تيرگى كه ظاهر و باطن شما را فرا گرفته است آگاه ساختم، و ناخواسته لبريز جان شد، و شور و خشمى به بيرون جهيد، و طاقتم طاق شد، و حبس آن نتوانستم، و پيشگيرانه بر زبانم آمد «1»، اكنون بگيريد و ببريد اين شترى كه به ناحقّ غصب نموديد و اين دابّه خلافت و فدك را مأخوذ داريد او را رام و منقاد خود شماريد و به آسودگى سوار شويد، امّا بدانيد كه پاى اين دابّه مجروح و پشت او زخم دارد، حمل آن عار؛ و ننگ آن باقى و برقرار و به وسم و نشان خداوند تعالى داغ‏دار و موسوم بودنش به ننگ هميشگى آشكار و پيوسته و متّصل به آتش غضب خداوندگار و كشاننده است راكب خود را به سوى آتشى كه شكافنده قلب فاجران و كفّار نابكار است همانا خداوند نگران است بدان چه ميكنيد و ميداند ظالمان به كجا ميروند و جاى ميگيرند.
__________________________________________________
(1) حاصل اين كلام اين است كه: «اينكه از شما دادخواهى كرده و طلب يارى و اقامه حجّت نمودم نه به اميد يارى و كمك شما بود كه تنها براى تسلّى خاطر و آرامش دل و اتمام حجّت بوده تا فرداى قيامت مگوئيد: ما از اين مطلب خبر نداشتيم». (علّامه مجلسىّ رحمه اللَّه)


احتجاج-ترجمه جعفرى ،ج‏1،ص:239
من دخت پيغمبر شمايم كه برايتان بشير و نذير بود، و شما را به عذاب شديد بيم ميداد، پس آنچه كه مى‏توانيد انجام دهيد، ما نيز انتقام خواهيم كشيد، حال شما منتظر آن روز باشيد، ما نيز منتظر آن روز هستيم.

بهانه واهی أبوبکر

أبو بكر گفت: اى دخت رسول خدا، بى‏شكّ پدرت پيوسته با مؤمنين مهربان و كريم و بى‏نهايت مشفق و رحيم بود، و بر كافران سختگير و چون عذابى شديد بود، بر همگان روشن است كه رسول خدا تنها پدر شما بوده، و افتخار برادرى با او فقط متعلّق به شوهر تو است، همو كه از ميان همگان به دوستى و رفاقت خويش برگزيد، و او نيز در هر كار سخت و مشكلى او را يارى نمود، فقط افراد خوشبخت شما را دوست مى‏دارند، و تنها افراد بدبخت به شما بغض مى‏ورزند. زيرا شما عترت طاهره و نجيبان برگزيده‏ايد، راهنماى ما بر خير و راه ما منتهى به بهشت است. و تو اى بهترين زنان، و دخت بهترين انبياء، در كلامت صادقى و از جهت عقل و كمال خرد و فهم مقدّم هستى، كسى را نشايد كه قول تو را ردّ نموده و حقّ تو را تصاحب كند، بخدا سوگند من از رأى پيامبر تجاوز نكرده، و بر خلاف فرمايش او رفتار نمى‏كنم، و البتّه راهنماى قوم به آنان دروغ نمى‏گويد، و من خدا را شاهد مى‏گيرم و همان مرا بس كه خود از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله شنيدم كه مى‏فرمود: ما جماعت پيغمبران هيچ طلا و نقره و زمين و مالى را از خود به ارث نمى‏گذاريم، و ميراث ما فقط علم‏
احتجاج-ترجمه جعفرى ،ج‏1،ص:240
و حكمت و كتاب و نبوّت است، و آنچه از متاع دنيا از ما باقى بماند در اختيار كسى است كه پس من ولايت امور را بر عهده مى‏گيرد، و او هر طور كه صلاح بداند در آن تصرّف كند»، و ما نيز آنچه تصرّف نموديم در راه تهيّه وسائل و اسباب جنگ از اسلحه و چارپايان مصرف خواهيم كرد، تا مسلمين نيرو و عظمت پيدا كرده و در جنگ با كفّار و مخالفين پيروز شوند، و اين اجماع مسلمين است و استبداد رأى من نيست، و اين تمام ماجرا است، اينك فدك در پيش ما حاضر و در اختيار تو است، نه قصد قبض آن را داشته و نه از شما پنهان نمايم، و تو بانو و سرور زنان امّت پدرت مى‏باشى، و مادر گرامى فرزندان پيامبرى، و قصد تصاحب هيچ مالى از شما را نداريم، و منكر مقام تو از جهت پدران و اولاد نيستيم، و حكم و امر تو در آنچه تصاحب نموده‏ايم نافذ است، ولى آيا من مى‏توانم مخالف دستور پدرت رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله رفتار كنم؟!

پاسخ حضرت سلام الله علیها

حضرت فاطمه عليها السّلام فرمود: سبحان اللَّه! هرگز پدرم رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله از كتاب خدا و احكام آن نه منصرف بود و نه مخالف، بلكه تنها بر اساس احكام و سوره‏هاى آن رفتار مى‏كرد، آيا شما باهم توطئه كرده و براى اين حيله بهانه و علّتى مى‏تراشيد؟ همان گونه كه در زمان حيات آن رسول گرامى نيز به او سخنان ناروا نسبت مى‏داديد! اين قرآن است كه با صدايى بلند و رسا و صريح و عادلانه مى‏فرمايد: « [زكريّا
احتجاج-ترجمه جعفرى ،ج‏1،ص:241
گفت: خدايا از سر احسان به من پسرى عطا فرما كه پس از من‏] متولّى امور و وارث من و آل يعقوب باشد- مريم: 5» و «و سليمان از داود ارث برد- نمل: 16»، و خداوند در قرآن تا حدّى توزيع و توريث و قسط و قانون فرايض طبقات وارث را بيان فرموده است، كه موردى براى ترديد و اشتباه باقى نمانده است، حاشا! شماها در اين امر از تمايلات نفسانى خود پيروى نموده‏ايد و ما جز صبر چاره ديگرى نداريم، وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى‏ ما تَصِفُونَ.

مغلوب شدن أبوبکر

أبو بكر گفت: تمام سخنان خدا و رسول راست و حقّ است، و تو نيز اى دخت پيامبر راست مى‏گويى، تو معدن علم و جايگاه هدايت و رحمتى، تو پايه و اساس دين و حجّت حقّى، من هرگز سخن تو را ردّ نكرده و منكر كلام تو نيستم، ولى من بى‏هيچ عناد و استبداد و ستيزه‏اى هر چه گفتم با رأى نظر همين جماعت حاضر مسلمان بود و با مشورت ايشان انجام دادم، و ايشان همگى شاهدند.

پرخاش حضرت بر جهل مسلمین

حضرت زهرا عليها السّلام رو به جانب مردم نموده و فرمود:
اى جماعت مسلمين كه عجولانه مبادرت به انتخاب امرى باطل و ناصواب نموديد، آيا پيرامون آيات قرآن هيچ تدبّر و تأمّل نمى‏كنيد، يا اينكه دلهاى شما در حجاب و پوشيده شده، نه اين طور نيست بلكه بدى كردار و اعمالتان بر دلهاى شما غالب گرديد

احتجاج-ترجمه جعفرى ،ج‏1،ص:242
و توان شنيدن و ديدن را از گوش و چشم شما گرفت، و چه بد تأويل نموديد و چه راه زشتى را پيش گرفتيد و بدتر از همه آن وجهى است كه به سبب آن حقّ ديگران را غصب كرديد، سوگند به خداوند كه چون پرده از برابر ديدگان شما برداشته شود منظره بسيار هولناكى را خواهيد ديد، سپس اين آيه را قرائت نمود كه:
و بدا لكم من ربّكم ما لم تكونوا تحتسبون، وَ خَسِرَ هُنالِكَ الْمُبْطِلُونَ‏

مکالمه با رسول خدا سلام الله علیه و آله

. آنگاه رو به قبر شريف پيامبر نموده و اين مرثيه را سرود: (1) پس از تو اخبار و اكاذيبى منتشر شد كه اگر شما حاضر بودى كار مردم تا اين حدّ سخت نمى‏شد، (2) ما تو را از دست داديم همچون زمينى كه بارانى نافع را از دست دهد، قوم تو به اختلاف افتادند، پس تو خود شاهد امور ايشان باش، (3) هر يك از خويشان او داراى احترام و منزلتند، و نزد خدا آن گرامى‏تر است كه به او نزديكتر، (4) گروهى از مردم آنچه در سينه‏ها [از حقد و كينه‏] داشتند به ما نماياندند، آنگه كه تو درگذشتى و خاكها ميان ما و شما حائل شد، (5) گروهى از مردمان نسبت به ما روى ترش كرده و مقام ما را كوچك و سبك شمردند، چون از ميان ما غايب شدى امروز ما مورد غضب و خشم واقع شديم،

احتجاج-ترجمه جعفرى ،ج‏1،ص:243
(6) تو همچون ماه شب چارده و نورى بودى كه از تو بهره‏مند مى‏شدند، و بر تو از جانب خداوند عزيز آيات نازل مى‏شد، (7) در گذشته فرشته وحى جبريل با آيات خدا مونس ما اهل بيت بود، چون از ميان ما رفتى او نيز غايب شده و تمام خوبيها از ما پوشيده شد، (8) اى كاش مرگ پيش از تو سراغ ما مى‏آمد، وقتى شما از اين دنيا رحلت نموده و ميان ما و شما حائل شد، (9) به ما مصيبتى رسيده كه به هيچ فرد اندوهناكى از عرب و عجم نرسيده بود.

ملامت بر أمیر مومنان

سپس آن حضرت عليها السّلام به منزل بازگشت در حالى كه حضرت امير عليه السّلام در انتظار مراجعت و درخشش سيماى مبارك او بود، چون در خانه قرار يافت؛ از شدّت تأثّر شروع به ملامت حضرت امير عليه السّلام كرده و فرمود:
اى فرزند أبو طالب، چرا همچون كودك در جنين پنهان شده و مانند افراد تهمت‏زده در كنج خانه نشسته‏اى؟ تو كسى بودى كه شاه‏پرهاى بازها را درهم مى‏شكستى، چطور شده كه اكنون از پر و بال مرغان ناتوان فرو مانده‏اى؟! اين فرزند أبو قحافه، هديّه پدر و قوت و معيشت فرزندانم را به ظلم ستانده، و در مخالفت با من به سختى مى‏كوشد، و جسورانه مجادله مى‏كند، آنچنان كه جماعت انصار دست از يارى من برداشته و مهاجرين رشته دوستى را گسسته،
احتجاج-ترجمه جعفرى ،ج‏1،ص:244
و همه تنهايم گذاشته‏اند، نه مدافعى دارم و نه مانعى، از خانه با دلى آكنده از خشم خارج شدم و در نهايت خوارى بازگشتم، آرى آن روزى شكست خوردى كه تندى و خشونت خود را ضايع نمودى، آرى روزگارى در شكار گرگان بوده و پاره مى‏كردى، و حال خاك‏نشينى را اختيار نموده‏اى!! نه پاسخ گوينده‏اى را مى‏دهى، و نه سخن ياوه‏اى را ممنوع مى‏سازى، من نيز ديگر هر چاره‏اى را از كف داده‏ام، اى كاش پيش از اين خوارى مرده بودم، عذرخواه من در تمام اين حرفها كه با تو گفتم و كم حرمتى كه صادر شد همانا خداى من است، چه مرا وابگذارى و يا حمايت نمايى! واى بر من در هر طلوع آفتاب! تكيه‏گاهم از دنيا رفت، و بازويم ناتوان شد، شكايت نزد پدر مى‏برم! و از خداوند دادخواهى مى‏كنم! خدايا! نيرو و قدرت تو از همه افزونتر؛ و عذاب و نكال تو از همه شديدتر است!.

صبر بی پایان علی علیه السلام

آنگاه مولاى متّقيان از در تسليت به آن حضرت عليهما السّلام گفت: اى دختر بهترين انبياء بر تو هيچ ويل و واى مباد! كه ويل و واى براى دشمن بدخواه تو است! اى دختر برگزيده عالميان و يادگار آخر الزّمان، غم و اندوه خود فرو نشان، و بدان كه من هرگز در دينم سستى نكرده و از حدّ توانم خارج نشده‏ام، اگر مقصود شما روزى به قدر كفاف است كه آن را خداوند ضمانت فرموده، و او ضامنى استوار و امين است، و آنچه براى تو مهيّا و آماده‏
احتجاج-ترجمه جعفرى ،ج‏1،ص:245
فرموده برتر از آن است كه از شما به غارت رفته، پس كار را به خدا واگذار!.
پس حضرت زهرا عليها السّلام آرام گشته و عرض كرد: خدا مرا كافى است و او بهترين وكيل است، و ديگر چيزى نگفت.




ما به راه
تو ایمان داریم
و زندگی را
جز در این راه
خرج نخواهیم کرد
درود بر تو ای عزیز جاودانه عشق ای مادر گهواره عشق
ای فاطمه مطهره