-
فرهاد دوم ( اشک هفتم ) : بعد از پدر به تخت نشست ، آنتيخوس برادر دمتريوس در غياب او مملكت سوريه را تصرف كرد و به آن هم اكتفا نكرده خواست ايران را تسخير كند. در ابتدا بهره مندي با او بود . مردمان ايران بر فرهاد شوريدند و عرصه بر او تنگ شد زيرا تنها مملكت پارت براي او باقي مانده بود . فرهاد خواست صلح كند .ولي شرايط صلح خيلي سنگين بود زیرا فرهاد مي بايست به مملكت پارت اكتفا كرده و باج دهد. شاه براي ايجاد جنگ خانگي در سوريه ، دمتريوس را از زندان رها كرد تا سلطنت شامات را از برادرش استرداد كند، وليكن كار فرهاد از جاي ديگر درست شد . زیرا شدت ظلم سلوكي ها مردم را به طرف فرهاد كشانيد و آنتيخوس با سپاهي جرار به ايران آمد ، ولي فرهاد به او فرصت نداده، ناگهان بر او تاخت و در حين جنگ پادشاه سلوكي كشته شد . از اين به يعد سلوكي ها ديگر جرئت نكردند متعرض ايران شوند و انحطاط كامل در دودمان سلوكي شروع گرديد پس از اين فتح گرفتاري ديگر بر فرهاد پيش آمد چون او سك ها را به كمك خود طلبيد و وعده كرده بود به آنها مبلغ زيادي بدهد ، بعد چون بي كمك آنها فايق آمد پولي نداد و آنها بناي قتل و غارت را در ولايات گذاشتند و در جنگي كه فرهاد با آنها كرد كشته شد ( ۱۲۵ ق.م) تقريبا مقارن اين زمان سكها به ايران هجوم آورده در افغانستان امروزي و در سيستان برقرار شدند . بر اثر اين واقعه اين مملكت كه زرنگ نام داشت از اين به بعد سَكستان ناميدند و اين اسم بعد ها سيستان شد ( نيمه قرن دوم ق.م) براي فهم اين واقعه لازم است گفته شود كه در اين زمان تاريخ ايران با تاريخ چين ارتباط مي يابد .
اردوان دوم ( اشک هشتم ) : عموی فرهاد بود با مردم یوئه چی جنگ كرده زخم برداشت و بر اثر آن فوت كرد . این مردم را هونها به طرف ایران رانده بودند. بر اثر فشار آنها دولت باختر به هند منتقل گردیده ، بعد از شصت سال منقرض شد و یوئه چی ها در باختر دولتی تاسیس نمودند كه در تاریخ موسوم به "كوشان" است . مدت سلطنت اردوان ظاهرآ دو سال بود و بعد از او پسرش مهرداد به تخت نشست.
مهرداد دوم ( اشک نهم ) : یکی از شاهان بزرگ اشکانی است. در زمان او ایران بر سکها و مردمان صحراگرد که از طرف شمال فشار به ممالک ایران وارد مینمودند، فایق آمدند و مهرداد چنان شکستی به آنها داد که دیگر مدتها متعرض ایران نشدند از زمان این شاه، ایران در مرحله جدیدی داخل شد. مهرداد اشکانی نه فقط سکها را شکست داد بلکه حدود ایران را تا کوههای هیمالایا در شمال هندوستان رسانید.
سیناتروک ( اشک دهم ) : بعد از مهرداد ، مدتی به فترت گذشت ، تا آنکه سندروگ برادر فرهاد دوم بر تخت نشست . (به عقیده گوت شمید ، عالم آلمانی که در تاریخ اشکانیان تتبعاتی کرده بعد از مهرداد دوم اردوان نامی به تخت نشسته جلوس او تقریبا مقارن سنه ۸۶ ق.م بودهاست . مصنف مذکور او را اردوان دوم دانستهاست) بعضی سندروگ را پسر ارشک دیکایُس نوشتهاند . این شاه پیر و ناتوان بود و ارمنستان در این زمان به واسطه اتحاد با دولت پنی قادر و زورمند ، لذا تیگران ، آذربایجان را متصرف شده ، جلگه فرات را غارت کرد و به باقی مانده مستملکات سلوکیها دست انداخته ، خود را شاهنشاه خواند . به طور کلی باید در نظر داشت که تاریخ ایران از ۸۸ تا ۶۶ ق.م . روشن نیست و آنچه هم بدست آمده دلالت بر سستی آن در این زمان دارد . مدت سلطنت سندروگ را هفت سال نوشتهاند
فرهاد سوم ( اشک یازدهم ) : او پس از پدر به تخت نشست. وقتی كه پومیه تازه به آسیای صغیر وارد شده بود و ارمنستان قوت داشت فرستادهای نزد فرهاد فرستاده تكلیف كرد كه اگر شاه ایران به ارمنستان قشون كشی كند دو شهر كُرْدُونْ و اَدیابن (این دو ولایت قسمتی از آسور قدیم بودند) از آن ایران خواهند شد.بعد كه پومیه ارمنستان را مغلوب و دست نشانده نمود نخواست وعده خود را به جا آرد، رفتار مذكور و نیز اینكه پومیه نمی خواست فرهاد را شاهنشاه خطاب كند باعث كدورت بزرگ بین شاه ایران و او گردید.پومیه مادامی كه در آسیا بود با دولت اشكانی مدارا می كرد، ولیكن اوضاع بخوبی نشان می داد كه بزودی دو دولت بزرگ ایران و روم خصمانه مواجه خواهند شد، زیرا فرهاد از پومیه خواست كه فرات سرحد دولتین گردد و او جواب مساعدی نداد و دیگر اینكه پومیه با خوزستان و پارس و آذربایجان روابطی ایجاد می كرد. فرهاد سوم را دو پسر او مهرداد و اُرُد مسموم كردند.
مهرداد سوم ( اشک دوازدهم ) : مهرداد پس از پدر به تخت نشست و چهار سال سلطنت كرد ، ولیكن از جهت سختی و سفاكی او نجبا و مردم بر او شوریدند و اُرُد برادر كوچكترش را بر تخت نشاندند . مهرداد نزد گابی نیوس والی روم در سوریه رفت و در ابتدا والی مزبور این موقع را بهانه مناسبی برای دخالت در امور ایران پنداشت ، ولی به زودی متوجه امور مصر شده از خیال همراهی با مهرداد منصرف گردید.
اُرد یکم ( اشک سیزدهم ) : یكی از شاهان نامی سلسله اشكانی است . جنگ ایران با روم در زمان اُرُد روی داد و به غلبه ایران خاتمه یافت .قبل از جنگ اُرُد سفیری پیش كراسوس فرستاد كه این پیغام را برساند : اگر مردم روم می خواستند با من جنگ كنند من جنگ می كردم و از بدترین عواقب آن بیمی نداشتم ولیكن اگر چنانچه فهمیده ام شما برای منافع شخصی به خاك ایران دست اندازی می كنید حاضرم اسرای رومی را پس بدهیم !! كراسوس به سفیر گفت : جواب پادشاه شما را در سلوكیه خواهم داد . سفیر خندیده و جواب داد : اگر از كف دست من مویی بروید شما هم سلوكیه را خواهید دید!! پس از آن كراسوس با سپاهی جرار كه مركب از لژیون های ورزیده و عده نفراتشان جمعا به چهل و دو هزار بالغ بود عازم بین النهرین گردید ، اما اُرُد با پیاده نظام خود با نهایت سرعت داخل ارمنستان شده این مملكت را اشغال نموده تا پادشاه آن نتواند سواره نظام خود را به كمك كراسوس بفرستد این جنگ به فتح ایران انجامید. اُرُد بعد از فوت پسرش از سلطنت بیزار شده آن را به پسر ارشد خود فرهاد واگذارد .
فرهاد چهارم ( اشک چهاردهم ) : بعضی مورخین ، پاكر را اشك چهاردهم دانسته اند ، ولیكن این عقیده با اینكه او در زمان پدرش كشته شد موافقت نمی كند . فرهاد چهارم همین كه به تخت نشست برادرهای خود را نابود كرد پدرش اُرُد كه او را ملامت نمود نیز به قتل رسانید.
فرهاد پنجم یا فرهادک ( اشک پانزدهم ) : شاه اشکانی که پس از پدرکشی با مادرش موزا بتخت نشست. سلطنت او از ۲ ق. م. تا ۴ م. بود. پارتیها از فرهادک ناراضی بودند و یکی از جهات نارضایتی این بود که از ارمنستان صرفنظر کرد، در صورتی که از زمان مهرداد دوم دولت پارت نظر خاصی به این کشور داشت و میخواست آن را مانند سنگری در جلو روم در تحت نفوذ خود نگاه دارد. باری بجهات گوناگون وضع فرهادک در ایران مشکل شد و سرانجام شورشی برضد وی روی داد و پس از زد و خورد مختصری او را از سلطنت خلع کردند و کشتند. وی روی همرفته پادشاهی نالایق و شخصاً عنصری فاسد بود. از لحاظ سیاست هم نخستین شاه این دورهٔ تاریخ بود که در برابر رومیها از ابهت دولت پارت کاست و از مسئلهٔ ارمنستان نیز صرف نظر کرد. واقعهٔ مهم زمان او تولد عیسی مسیح بود.
ملکه موزا همراه با پسرش فرهاد پنجم :. موزا یک كنيزك رومی بود که اوگوست٬ امپراطور روم (۲۷ ق.م- ۱۴ م) او را در ازای استرداد درفشهای روم که سپاه کراسوس آنها را در جنگ حران در ۵۳ ق.م از دست داده بود و هنوز در ايران مانده بودند به فرهاد چهارم (۲ ق.م- ۳۷ م)٬ پادشاه اشکانی هدیه کرد. تئاموزا كنيزك رومی كه در اين هنگام زوجهٔ فرهاد چهارم و در واقع ملکهٔ دربار شد اين زن كه كودكی به نام فرهادک برای شاه زاييد، به بهانهٔ لزوم تأمین جان اين فرزند و اجتناب از هر گونه توطئه احتمالی داخلی، فرهاد را وادار كرد تا ساير پسران خود را از دربار دور سازد. فرهاد هم چهار پسر را با اقربای آنها كه در حرم وی بودند به روم فرستاد تا در آنجا تربيت شوند (ح 7 ق.م). فقط فرهادك را با مادرش نزد خود نگه داشت. وقتی كه فرهادك به سن بلوغ رسيد، به تحريك مادر و از بيم آنكه برادرانش عنوان وليعهدي را به دست آورند، پدر را زهر داد و خود به نام فرهاد پنجم با مادرش موزا بتخت نشست ( 2 ق.م).
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن