اصول ضرورت رهبري
دنياي امروز به مسئله رهبري و مديريت ، تنها از جنبه اجتماعي مي نگرد ، يعني تنها اين جنبه و اين بعد را شناخته است و لي همين را كه شناخته است ، بسيار اهميت مي دهد و به حق اهميت بسيار مي دهد . انسان نيازمند رهبري است . اهميت فوق العاده رهبري بر سه اصل مبتني است :

1- توجه انسان به استعدادهايش
اصل اول مربوط است به اهميت انسان و ذخاير و نيروهايي كه در او نهفته است كه معمولاً خود آنها توجه ندارد . در اسلام به مسئله متوجه كردن انسان به خود ، به عظمت و شرافت خود و نيروهاي عظيمي كه در اوست توجه شده است . قرآن مجيد مي گويد كه وقتي خواستيم انسان را بيافرينيم ، فرشتگان در تعليم اسماء الهي پيشي گرفت ، مي گويد كه آنچه در زمين است براي انسان آفريده شده است « اي بشر در تو چيزهايست . تو خيان نكن مشتي آب و خاك هستي . خودت را با موجودات ديگر مقايسه نكن .»

2- ريشة تفاوت انسان و حيوان از نظر رهبري
اصل دوم مربوط است به تفاوت انسان و حيوان ، انسان با اينكه از جنس حيوان است از نظر مجهز بودن به غرايز مجهز هستند و نياز چندان به مديريت و رهبري از خارج ندارند و زيرا غريزه كارش راهنمايي و رهبري به صورت خودكار است . مورچه به ساسله غرايزي مجهز است كه به طور خودكار وي را در زندگي رهبري مي كند . اميرالمومنين علي (ع) در يكي از خطبه هاي نهج البلاغه موضوع مجهز بودن مورچه به غرايز زندگي را بيان و تشريح مي كند . ساير حشرات نيز بدون بدين منوال هستند .
انسان با اينكه نيروها مجهزترين موجودات است و اگر بنا بود با غريزه ، رهبر شود ، مي بايست صد برابر حيوان ، مجهز به غرايز باشد ، در عين حال از نظر غرايزي كه او را از داخل خود هدايت و رهبري كنند ، فقيرترين و ناتوان ترين موجودات است . لهذا به رهبري ، مديريت و هدايت از خارج نياز دارد . اين همان اصلي است كه مبنا و فلسفة بعثت انبياست و هنگاميكه فلسفه بعثت انبياء را مورد بحث قرار مي دهيم متكي به اصل نياز بشر به راهنمايي و رهبري هستيم . يعني بشر موجودي است مجهز به ذخاير و منابع قدرت بي شمار و در عين حال در ذات خود فوق العاده بي خبر و سرگردان و خود از ذخاير و منابع وجود خود ، ناآگاه و نمي داند كه چه دارد و نه مي داند كه چگونه آنها را رهبري كند و مورد بهره برداري قرار دهد . لهذا نيازمند است كه رهبري گردد ، راه به او نشان داده شود و نيروهايش سامان پيدا كند . بايد او را ازاد كرد و به حركت آورد .

3- قوانين خاص حاكم برزندگي بشر
اصل سوم مربوط به قوانين خاص زندگي بشر است . يك سلسله اصول بر رفتار انسان حكومت مي كند كه اگر كسي بخواهد بر بشر مديريت داشته باشد و وي را رهبري كند جز از راه شناخت قوانيني كه بر حيات و بر زوال زندگي بشر حاكم است ، مسير نخواهد بود .
پس بشر موجودي است كه به يك سلسله نيروها مجهز است و به هدايت و رهبري و به پيشوا نياز دارد . موجودي است كه رهبري و به حركت درآورده و بهره برداري از نيروهاي وي تابع يك سلسله قوانين بسيار دقيق و ظريف خواهند بود كه شناخت آن قوانين ، كليد راه نفوذ در دلها و مسلط شدن بر انسانهاست .