یکی از دلایل عمده ای که باعث پرخاشگری و گاه حتی فراتر رفته و تبدیل به شکستن هنجار ها و بزهکاری می گردد سرزنش و نکوهش های بسیار والدین در دوران کودکی و نوجوانی می باشد.سرزنش هایی که در انتها باعث از بین رفتن اعتماد بنفس کودکان نسبت به عملکرد خود می گردد و بهمین منظور دائم تلاش می کنند تا بجای برآورد و بیان خواسته های خود به خواسته های دیگران توجه کنند چون آموخته اند که عملکرد ایشان اغلب مورد سرزنش و نکوهش قرار گرفته و ناگزیر برای بدست آوردن نوازش از جانب والدین و نزدیکان خود می بایست اینگونه عمل کنند. متاسفانه این عملکرد والدین در بسیاری مواقع با شکست روبرو می گردد زیرا هنگا میکه کودک کاری مورد انتظار را انجام می دهند، ولی نوازش دریافت نمی کند احساس می کند که به او خیانت شده است. بهمین دلیل بعدها او دچار مشکل شده و راه حل را در گرفتن انتقام با شکستن هنجارها و یا پرخاشگر می گردد. در اینجا نمونه هایی از این موضوع در زیر ارائه شده است.

نـــوازش داده نمی شوند تا کــــودک زیاد لوس نشود
چون نوازش دریافت نمی کنند، یاد می گیرند که بعدها در زندگی نیز آن را قبول نکنند و به این ترتیب هیچوقت یاد نمی گیرند که بگویند متشکرم. حتی در عوض آن گاها می گویند " برو بابا اینکه چیزی نبود" بعبارت دیگر آنقدر به این رفتار عادت کرده است که هر عملی برای او پیش پا افتاده و نا چیز است.

غــــوره نشده مـــویـــز نشـــو
برخی از والدین از ابراز تحسین خودداری می کنند و حتی کلمه "آفرین" را بمنظور ایجاد انگیزه ای برای موفقیت های بزرگتر ادا نمی کنند. بدین ترتیب کودک در سراسر زندگی آینده اش از کوههای بدون قله بالا می رود و زجر سقوط در دره های بی انتها را احساس می کند، زیرا هرگز به پاداشی که انتظارش را می کشند نمی رسند. این گروه اگر چه از تلاش دست بر دار نیستند اما، خشم و ناکامی او هر دم افزایش می یابد تا آنجا که در آن غرق می شوند و بالاخره کار به مناظره و دشمنی می کشد.

مــــوفقیتهای کــــودک فهمیده نمـــــی شود
موفقیتهای کودک فهمیده نمی شود، و لذا بحساب نمی آید. کوروش مدال جایزه اول مسابقه مقاله نویسی مدرسه تحت عنوان "بهترین راه مبارزه با عدم توازن بین المللی" را به خانه آورد. اما کوروش بعدا تصادفا می شنود که مادرش ضمن صحبت به دوستی می گوید "مقاله نویسی کوروش بعد نیست". او این صحبت را بدون درک موفقیت بزرگ پسرش با دیگری درمیان می گذارد و متوجه سعی و تلاش سخت پسرش برای بدست آوردن این موقعیت بزرگ نمی گردد.

تـــو هیچـــوقت کــــاری را درست انجام نمــــی دهــــی
بعبارت دیگر آنطور که من می خواهم انجام نمی دهی. فردی سالها تلاش می کند و پس از مرارت های بسیار به درجه دکتری می رسد و در روانپزشکی تخصص می گیرد اما، یک روز که به ملاقات مادرش می رود و در گفتگویی مادرش به او می گوید "دکتر شدی خیلی خوب، اما چرا رفتی روانپزشک شدی. نمی توانستی یک تخصص بهتر بگیری". بعبارت دیگر پیام والد این است. اینطور که هستی نباش. آن چیزی باش که من همیشه در رویا هایم از تو داشتم. آخ چقدر دلم می خواست تو جراح می شدی که مردم بگویند پسر او جراح است.

کامــــــل نیســـت
مریم و فراز روزها با شوق و ذوق تمام وقت صرف می کنند تا دیوار های اتاق را رنگ تازه بزنند. سپس از پدرشان می خواهند تا بیایید و درباره کارشان نظر بدهد، درهمین حال منتظر تعریف و تمجید پدر می باشند بخاطر رنگ و نقاشی جدید اتاق اما تنها چیزی پدر می گوید این است. بد نیست البته آن گوشه سقف را هم انگار فراموش کردید.

ســـــرقت نــــوازشهـــــا
جوانی که نشان بهترین دانشجوی سال را می گیرد و با افتخار و غرور از سالن بیرون می اید با این حرف مادر روبرو می شود که پسرم برو خدا را رو شکر کن چون تمام عمر برایت دعا کردم و تو همه این تشویق ها و ستایش ها را رو مدیون خداوند هستی. در واقع پیامی که این جا ذکر می گردد این است که مادر انتظار ستایش دارد. قدردانی زمانی بی ریا بر زبان می آید که طرف مقابل خواستار آن نباشد. کودکان موقعی یاد می گیرند که از صمیم قلب بگویند متشکرم که بشنوند والدینشان از صیمیم قلب بگویند: متشکرم.

مخـــــدوش شدن نـــوازشـــــها
زیباترین و با ارزشترین مهر تایید های دیگران، در مقابل سخنان پدر و یا مادر پشیزی ارزش ندارد. مانند این جمله: آنها چی می فهمند، تازه تو زندگی ما نیستند که ببینند یا لیسانس مدرسه عالی خوبه اما اگر مثل پسر عموت رفته بودی دانشگاه هاروارد و مدرک آنجا رو می گرفتی آن یک چیز دیگه بود.

مـــوفقیتها دست کــم گـــــرفته مــــــی شوند
امیر هم کار می کند و هم به دانشگاه می رود. همچنین اعلی رغم کار تمام وقت او موفق می شود تا بورسیه تحصیلی رایگان را برای درجه دکترا در دانشگاه آکسفورد را بدست آورد. پدر امیر از این وضعیت راضی نیست و می گوید آخر می خوای بری خارج چیکار؟ اینهمه درس خوندی و ما کمکت کردیم حالا بجای اینکه بر گردی عصای دست ما برای زمان پیری باشی می خوای بری خارج. آخه این هم شد کار حسابی!!!! بلی زندگی برای تلاشگران ابدی، مبارزه ای است بی حاصل برای بدست آوردن چیزی که اصلا وجود ندارد. شاید نکات بالا در نگاه اول زیاد مهم بحساب نیاید اما واقعیت این است بسیاری ازکودکان و بزرگسالانی که در گیر پرخاشگری و ناهنجاریهای اجتماعی می گردند ریشه در گذشته دور دارند. بعبارت دیگر نمی خواهند همچون گذشته مورد سرزنش قرار گیرند و حود را بهترین نشان دهند اگر چه شاید این عملکرد در جهت منفی باشد. شما در زندگی خود چگونه عمل می کنید آیا می خواهید دیگران را شبیه خود سازید یا آنها را بگونه ای تربیت نمایید که آرزوهای شما را برآورده سازند یا اجازه می دهید خودشان باشند و از آنچه که هستند لذت ببرند اگر چه با شما تفاوت داشته باشند.