كمالطلبي در راضي كردن ديگران
نويسنده: هاريت بريكر
ترجمه: مهدي قراچهداغي
بيمار مبتلا به راضي كردن ديگران، بهندرت از كاري كه ميكند راضي است. اگر شما يك راضيكننده اشخاص باشيد، تأييد و تصديقشان را احتياج داريد اما متقابلاً در مقام تأييد خود كاري صورت نميدهيد.
همهروزه ارزش خود را در اين مييابيد كه چگونه و تا چه حدي در كار راضي كردن ديگران موفق بودهايد. ظاهراً چنين برميآيد كه در اقتصاد رواني شما ذخيره مطلوبي از رفتار و كردار درست نيست. بهرغم همه تلاشهايي كه در گذشته داشتهايد، ارزش فعلي خود را زير سؤال ميبينيد. برنامهتان به گونهاي است كه انگار هر روز خود را با ذخيره صفر در حساب پساندازتان شروع ميكنيد. هميشه در اين انديشهايد كه به قدر كافي به ديگران خدمت نكردهايد و يا به قدر كافي به ديگران جواب «آري» نديدهايد تا آنها را از خودتان راضي كنيد.
اما اين احساس كمبود به اين دليل نيست كه نتوانستهايد به ديگران خدمت كنيد. اشكال اصلي بر سر كمالطلبي شماست كه ريشه آن را بهتر است در بايدهاي خود بجوييد.
به ياد فرمان يازدهم پنهان خود بيفتيد. فرماني كه به شما ميگويد: «من بايد اين انتظارات بايدي و نبايدي را از خودم به طور كامل و صددرصد بدون عيب و نقص رعايت كنم». معيارهاي كمالطلبانهاي كه دنبال ميكنيد در دو سطح متفاوت، اندازهگيري ميشوند.
نخست، خود را ملزم ميدانيد كه همه را در همه مواقع راضي كنيد. دوم، ميخواهيد در تمام لحظات زندگي مشرب احساسي مثبتي داشته باشيد. در اين شرايط، اگر در موقعيتي روحيه خوبي نداشتيد سعي ميكنيد كه آن را از ديگران پنهان سازيد.
داشتن معيارهاي كمالطلبانهاي از اين قبيل، در واقع از ظلم كردن در حق خود چيزي كم ندارد.
اگر به نظرتان بيش از اندازه، نمايشي يا مبالغهآميز ميرسد به صحبت مادري توجه كنيد كه فرزندش را به رعايت اين نكات توصيه ميكند: «تو هميشه بايد كاري كني كه من خوشحال شوم.»، «تو بايد در هر شرايطي به همه دستورهاي من عمل كني. بايد هميشه تبسم كني و خوشحال باشي. اگر ببينم از چيزي شكايت ميكني تو را مجازات ميكنم. اگر نتواني مطابق انتظار من ظاهر شوي تو را هرگز دوست نخواهم داشت. سؤالي نداري؟»
شايد به نظر برسد كه اينها صحبتهاي يك نامادري بدجنس در يكي از داستانهاي پريان است. در روزگار نوين ما هم، اين شرايط يك مادر خودشيفته را نشان ميدهد كه از فرزند خود بهرهكشي احساسي و عاطفي ميكند. با آنكه صحبتهاي با خود شما ممكن است به اين شدت و حدت نباشد، انتظارات كمالطلبانهاي كه از خود داريد ميتوانند با اين موردي كه توضيح داديم قابل قياس باشند.
داشتن معيارها و استانداردهاي سطح بالا در زندگي اشكالي ندارد. اما كمالطلبي چيز خوبي نيست و مسلماً به روحيه شما آسيب ميرساند. كمالطلبي فرمول تضمين شدهاي براي ناكام ماندن است. اما تلاش براي خوب و مقبول ظاهر شدن هرگز كار بدي نيست، زيرا به شما انگيزه مطلوب ميدهد و از آن گذشته، دستيابي به هدف امكانپذير است.
اصلاح نگرش: بايدهاي ويرانگر مهرطلبها
براي برخورد با بايدهاي ويرانگر خود به اصلاحاتي كه در ادامه مطلب توصيه شدهاند، توجه كنيد. همانطور كه اليس توصيه كرده است سعي كنيد تا حد امكان از ميزان بايدهاي خود بكاهيد.
هر گاه انديشه شما آلوده به انواع بايدهاست، بدانيد كه در شرايط سختگيرانه و بيانعطافي قرار داريد.
تحميل بايدهاي خود به ديگران توليد جبر و اضطرار ميكند. اينگونه رفتار كنترلكنندهاي را به نمايش ميگذاريد. بجاي آن از عباراتي با مفاهيم «ترجيح ميدهم كه...» يا «بهتر اين است كه...» يا «دوست دارم كه...» بجاي عبارات «تو بايد...» و «تو نبايد...» استفاده نماييد.
ده فرمان مهرطلبها و هفت بايد مرگبار، قوانين سخت و بيانعطافي هستند كه برآورده ساختن آنها تقريباً غيرممكن است.
مجبور نيستيد هيچ كاري را صددرصد كامل، بيعيب و نقص انجام دهيد؛ از جمله راضي كردن ديگران. مجبور نيستيد احساسات و عواطف صددرصد مثبتي داشته باشيد. كمالطلبي از روحيه شما ميكاهد. اما تلاش براي خوب و بهتر شدن انگيزهبخش است