آمـارنـشـان مى دهد كه سهم كشورهاى جهان سوم تا قبل از سال 1950 در تجارت بينالملل 30درصـد بـوده است . اين رقم در سال 1986 به 23 درصد تنزل يافته , در حالى كه كشورهاى توسعه نيافته , در مجموع 133 كشور جهان را تشكيل مىدهند.
بـديهى است در چنين شرايطى , حيات اقتصادى اين كشورها دردست عوامل خارجى قرار دارد, بـديـن مـعـنا كه آنها مشخص مى كنند كشورهاىجهان سوم چه كالايى , آن هم چه مقدار و با چه قيمتى توليد كنند.
ج ـ وابستگى تكنولوژيكى و فنىبـى شـك , يـكى از عوامل تعيين كننده در فرآيند رشد و توسعه اقتصادى عاملتكنولوژى و فنون بـرتـر مى باشد كه از ابتداى تمدن بشرى به عنوان اساستوليد مطرح بوده و دربستر زمان تكامل پيدا كرده و بتدريج پيچيده شده است .
در اقـتـصاد سياسى امروز تكنولوژى كه مربوط به جهان صنعتى مى باشد, ازتحرك فوق العاده اى بـرخـوردار اسـت , در عوض نيروى كار كه مربوط به جهانسوم است , همچنان غير متحرك باقى مانده است . در مقابل , به خاطر ارتباطاتو آگاهى از جهان خارج , انتظارات مردم جهان سوم نيز چندين برابر شده است .براى پاسخ به اين انتظارات , دولتهادر صدد كسب وام و اعتبارات خارجى بـرآمـدند كه در نتيجه , بدهى جهان سوم در سال 1990 به 1200 ميليارد دلاررسيد. اين بدهى بهخاطر ورود تكنولوژى از جهان صنعتى مى باشد.
تـكـنـولـوژى مـورد اسـتـفاده كشورهاى عقب نگه داشته شده , در اصل براىكشورهاى صنعتى طراحى گشته و همگى سرمايه برهستند, نه كاربر , از اين رو,استفاده از آن موجب بيكارى بيشتر مـى گـردد. الـبته صادر كنندگانتكنولوژى , هرگز دانش فنى [دانش تكنولوژى ] را به كـشـورهـاى جـهان سومنخواهند داد و به همين خاطر است كه ما هر روزشاهد وابستگى بيشتر كشورهاىعقب مانده به كشورهاى صنعتى هستيم .
وابـسـتـگـى تكنولوژى به يككشور معمولا وابستگى فرهنگى را نيز به دنبال خواهد داشت , زيرا خـصـوصـيـتتكنولوژى معاصر اين است كه فرهنگ خاصى را نيز با خود به همراه مى آورد. اغلب مشاهده مى شود كه استفاده كنندگان از تكنولوژى يك كشور با گذشت زمان , پشتوانه فكرى و اخلاقى آن كشور را نيز مى پذيرند.
د ـ پايين بودن سطح زندگىمسئله پايين بودن سطح زندگى , يكى از خصوصيات كشورهاى در حال توسعه است . اين مطلب نه تنها در مقايسه با سطح زندگى مردم كشورهاى ثروتمند, بلكه درمقايسه باگروههاى كوچك مـمـتـاز در داخل خود جوامع در حال توسعه نيز صادقاست . اين ويژگى به اشكالمختلف نمود پـيـدا مـى كند, از جمله درآمدهاىپايين , كافى نبودن مسكن ,فقر بهداشتى , محدوديت يا فقدان آموزش و پرورش , نرخ بالاى مرگ و مير كودكان , گرسنگى و ...
آمـار كـلـى نـشـانمى دهد كه سطح درآمد سرانه در جهان سوم بسيار اندك است . در سال 1980مـجـموع كل توليد جهان 7900 ميليارد دلار بوده كه سهم توليد جهان سومكمتر از1400ميليارد دلار يـعـنـى چيزى در حدود 17 درصد توليد را به خوداختصاص داده است . اين آمار گوياى آن اسـت كه اين كشورها دو تا چهار هزارسال وقت لازم دارند تا اين شكاف عميق را پر كنند. نابرابرى در توليد, نابرابرى در توزيع در كشورهاى جهان سوم را نيز به دنبال دارد. اگر اختلافدرآمد بين افـراد ثـروتـمـنـد و فـقـيـر را در هـمـيـن كـشـورهـا درنظربگيريم , شكاف شديدتر و عميقتر مى گردد.
الـبـتـه بايد به اين مطلبتوجه داشت كه قبل از ورود تكنولوژى به كشورهاى جهان سوم تفاوت درآمـدهـاىمـردم بـسيار اندك بود. اكثريت مردم در روستا زندگى مى كردند و هرچندفقيرانه زنـدگـى مى كردند, ولى هيچ گونه استقراض خارجى در بين نبود, اماباورود تكنولوژى شهرها بزرگ شدند, بيكاريهاى آشكار وپنهان به وجود آمد وشكاف درآمدها صد چندان شد. بدين ترتيب ,
در بـيـشـتر كشورهاىجهان سوم , قشر بسيار كوچكى از جامعه , اكثريت در آمد جامعه را به خوداختصاص داده اند در صورتى كه قبل ازشهرنشينى اين اختلاف درآمد فاحش وجودنداشت .
ه ـ سطح پايين بهره ورى كاريكى از مسائلى كهكشورهاى عقب نگه داشته شده در آن مشترك مى باشند (آهنگ رشد صنعتى ) و (كـشـاورزى بـا بـازده كـم ) مـى باشد. كارگر صنعتى كشورهاى كم رشددرمقايسه با كارگر صـنـعـتـى كشورهاى پيشرفته هم از نظر (تعداد) و هم ازنظر (كارايى ) در سطح پايين ترى قرار دارد, بـيـش از پـنجاه درصد جمعيتكشورهاى عقب نگه داشته شده در بخش كشاورزى به كار اشـتغال دارند, اين نسبتدر كشورهاى توسعه يافته حدود چهارتاپانزده درصد مى باشد, در عين حـالمـيـزان محصولات توليد شده در اين گونه كشورها به مراتب بيشتر از كشورهاىعقب نگه داشته شده مى باشد.
بـه عـنـوان نـمـونـه در سال 1979 تقربيا 635 ميليون كشاورز در آسيا و آفريقا 166 ميليون دلار محصولات كشاورزىتوليد كرده اند, در حالى كه چهار و نيم ميليون امريكايى ,چهل و پنج ميليوندلار.
ايـن ضـعـف و نـارسـايـى , معلول عوامل مختلفى است كه عمدهترين آنها عبارت است از : وجود مـشـكـلاتـى در مورد تسطيح زمين , ايجادنهرهاى آبرسانى و سدهاى ذخيره سازى آب , نداشتن وسائل فنى , كمبود سرمايهنوع مالكيت اراضى و ... .
و ـ ديگر ويژگيهاكـشـورهـاى عقب نگهداشته شده , ويژگيهاى مشترك ديگرى نيز دارند كه به لحاظ گنجايش نـداشـتـندرس تـنـها به ذكر آنها بسنده مى كنيم . اين ويژگيها عبارت است از: نرخبالاى رشد جـمـعـيـت و بار تكفل , اشتغال ناقص و بيكارى مزمن نيروى انسانى , فاصله عظيم طبقاتى , رشد سرطانى بخش خدمات , مهاجرت بى رويه روستاييانبه شهر و عدم بهره بردارى صحيح از منابع .