نسرین بلا
07-04-2014, 11:29 AM
این تشکر ماست از مادر... (http://kahkeshaniha.hamiblog.ir/post568.php)
وقتی یک سالت بود مشغول شد به غذا دادن و شستنت
و تو با گریه های طولانی شب از او تشکر کردی...
❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)
وقتی دوسالت بود مشغول شد به آموزش دادنت به راه رفتن
اما تو با فرار از آن هنگامی که صدایت میکرد از او تشکر کردی...
❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)
وقتی چهار سالت بود مشغول شد به دادن مداد به دستت تا نوشتن بیاموزی
و تو با خط خطی کردن روی دیوار از او تشکر کردی...
❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)
وقتی پنج سالت بود مشغول شد به پوشاندن لباس برای عید
و تو با کثیف کردن لباس ها از او تشکر کردی...
❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)
وقتی شش سالت بود مشغول شد به ثبت نام تو در مدرسه
و تو با جیغ داد اینکه نمیروم از او تشکر کردی...
❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)
وقتی ده سالت بود مشغول شد به انتظار برای برگشت تو از مدرسه
و تو با زود رفتن به اتاقت از او تشکر کردی...
❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)
وقتی پانزده سالت بود مشغول شد به گریه برای پیروزی تو
و تو با خواستن هدیه بابت پیروزیت از او تشکر کردی...
❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)
وقتی بیست سالت شد مشغول شد به تمنای اینکه با او به خانه دوست و آشنا بروی
و تو با رفتن و نشستن پیش دوستانت از او تشکر کردی...
❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)
وقتی بیست و پنج سالت بود تو را در امور ازدواجت کمک کرد
و تو با دور شدن از او و نشستن کنار همسرت از او تشکر کردی...
❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)
وقتی که سی سالت بود مشغول شد به گفتن بعضی از نصیحت ها برای کودکانت
و تو با گفتن جمله در کارهایم دخالت نکن از او تشکر کردی...
❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)
وقتی سی و پنج سالت بود زنگ زد که تورا برای نهار دعوت کند
و تو باگفتن این روزها مشغولم از او تشکر کردی...
❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)
وقتی چهل سالت بود خبرت کرد که مریض است و نیاز به مراقبت دارد
و تو با گفتن رنج و زحمت از والدین به فرزندان منتقل میشود از او تشکر کردی...
❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)
مباذا روزی از او غافل باشیم و او نباشد..
وقتی یک سالت بود مشغول شد به غذا دادن و شستنت
و تو با گریه های طولانی شب از او تشکر کردی...
❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)
وقتی دوسالت بود مشغول شد به آموزش دادنت به راه رفتن
اما تو با فرار از آن هنگامی که صدایت میکرد از او تشکر کردی...
❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)
وقتی چهار سالت بود مشغول شد به دادن مداد به دستت تا نوشتن بیاموزی
و تو با خط خطی کردن روی دیوار از او تشکر کردی...
❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)
وقتی پنج سالت بود مشغول شد به پوشاندن لباس برای عید
و تو با کثیف کردن لباس ها از او تشکر کردی...
❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)
وقتی شش سالت بود مشغول شد به ثبت نام تو در مدرسه
و تو با جیغ داد اینکه نمیروم از او تشکر کردی...
❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)
وقتی ده سالت بود مشغول شد به انتظار برای برگشت تو از مدرسه
و تو با زود رفتن به اتاقت از او تشکر کردی...
❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)
وقتی پانزده سالت بود مشغول شد به گریه برای پیروزی تو
و تو با خواستن هدیه بابت پیروزیت از او تشکر کردی...
❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)
وقتی بیست سالت شد مشغول شد به تمنای اینکه با او به خانه دوست و آشنا بروی
و تو با رفتن و نشستن پیش دوستانت از او تشکر کردی...
❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)
وقتی بیست و پنج سالت بود تو را در امور ازدواجت کمک کرد
و تو با دور شدن از او و نشستن کنار همسرت از او تشکر کردی...
❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)
وقتی که سی سالت بود مشغول شد به گفتن بعضی از نصیحت ها برای کودکانت
و تو با گفتن جمله در کارهایم دخالت نکن از او تشکر کردی...
❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)
وقتی سی و پنج سالت بود زنگ زد که تورا برای نهار دعوت کند
و تو باگفتن این روزها مشغولم از او تشکر کردی...
❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)
وقتی چهل سالت بود خبرت کرد که مریض است و نیاز به مراقبت دارد
و تو با گفتن رنج و زحمت از والدین به فرزندان منتقل میشود از او تشکر کردی...
❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)❤❤❤ (http://kolbeomid.blogfa.com/)
مباذا روزی از او غافل باشیم و او نباشد..