ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مادر آفتاب...



saharnaz_71
09-05-2012, 09:45 PM
****روایت های داستانی از حضرت فاطمه سلام الله علیها*****

http://pnu-club.com/imported/2012/09/140.jpg

مدتی بود پیامبر دور از خدیجه توی حرا نماز می خواند.

فرمان خدا بود.

بعد از چهل روز ، جبرئیل سیبی از بهشت آورد، داد به او گفت:

بخور محمد!

پیامبر سیب را باز کرد ، نوری از آن بیرون آمد. ترسید.

جبرئیل گفت: بخور! این نور کسی است که قرار است دختر تو باشد.

اسمش در آسمان منصوره است و روی زمین فاطمه س است.

محمد پرسید چرا منصوره؟ چرا فاطمه؟

جبرئیل گفت : منصوره است چون ، در آسمان نصرت دهنده ی دوست داران خودش است

و روی زمین فاطمه است چون شیعیان خود را از آتش جدا می کند.

saharnaz_71
09-05-2012, 09:51 PM
http://pnu-club.com/imported/2012/09/141.jpg



روز قیامت می گویند؟ *این الفاطمیون؟*

کجایند آن ها که متصل به ولایت حضرت زهرایند؟؟؟

سپس مانند مرغی که دانه از زمین بر میچینند ،

دوست داران فاطمه از صحرای محشر جمع می شوند. به آنها می گویند؟

دوستان شما چه کسانی هستند؟

پس دوستان دوستداران فاطمه هم بخشیده می شوند...

از آنها هم همین سوال را می پرسند.

سپس دوستان دوستان دوستداران فاطمه هم بخشیده می شوند........:72:

saharnaz_71
09-05-2012, 09:58 PM
فاطمه لباسش را داد به سلمان.

گفت این را به شمعون یهودی بده و به جای ان ،

مقداری جو و خرما بگیر.

شمعون کهنگی لباس را که دید گریه کرد.

آن را بویید ، گذاشت به چشمایش

گفت : ما از موسی بن عمران خبر زهد دختر پیامبر آخرین را شنیده بودیم...

***مسلمان شد***

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

saharnaz_71
09-05-2012, 10:06 PM
http://pnu-club.com/imported/2012/09/142.jpg



عصا زنان رسید خانه حضرت علی علیه السلام.

در را زد.

پیامبر گفت: فاطمه جان ! خودت را از نابینا می پوشانی؟!

فاطمه گفت: پدرجان! او مرا نمیبیند ، من که او را میبینم.

مهم تر اینکه او بوی مرا می شنود.

saharnaz_71
09-05-2012, 10:14 PM
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

saharnaz_71
09-05-2012, 10:14 PM
http://pnu-club.com/imported/2012/09/143.jpg

sepide_71
09-07-2012, 08:46 PM
غسل کرد وضو گرفت و به اسمائ گفت:عطر من را بیاور

لباس پاکیزه پوشید

خوابید

گفت:موقع نماز بیدارم کن

نزدیک اذان اسما فاطمه علیها السلام را صدا زد ولی او بیدار نشد

خدا میداند فاصله مسجد تا خانه بر علی علیه السلام چه گذشت...