توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ده فرمان یک روانی
Borna66
05-31-2009, 03:12 PM
خيلي از ما در لهجه و گويش، وجه اشتراك واژگاني داريم، ولي در ديد و تعبير و تغيير وقايع به هزار عقيده و مكتب استناد ميكنيم. در جامعه ما، ملوديهاي ناهمگون زيادي در حال نواخته شدن است. عدهاي در وادي قوميت و ذهنيت خويشاند و خود را برترين ميدانند و عدهاي ديگر به حمل پلاكاردهاي خارجيان دلخوشاند. شهر، آشوب است و مردم بلاتكليفاند و در سردرگمي دست و پا ميزنند و آدمها پشت خشونت باورهايشان ظهور ميكنند و سران ممالك هم به قطعه قطعه شدن و تجاوز به مرزهاي همديگر فكر ميكنند. كيشها و فرقهها در شكاف تاريخي عقايد ريشه دواندهاند و هر كسي سعي دارد ارابهاي اخلاقي، معنوي و فلسفي بسازد و عدهاي را سوار آن كند و چند گسل تاريخي ايجاد كند و برود دنبال كارش …
Borna66
05-31-2009, 03:12 PM
هر كسي پشت پنجره خانهاش تيري خورده و گاهي مرده است و آوازي در قطره خونش گذاشته است و رفته است. هر كه را ميبيني به شكلي ناكام، سرخورده و درمانده است و رنگ ترانههايش سوزناك است و همه آوازهايش مخالف است و تحريرهايش همه اش بز بياري ميآورد. به اطراف نگاه كنيد، انگار كسي به كسي نيست، شهر گويي خاكستري است. هر كس به اقبال و بدشانسي خود ميانديشد، بايد مواظب حنجرهات باشي كه نغمه مخالف نخواند كه اشتباه تو، مرگ توست و تو محكومي قهرمان زندگيات نباشي. آدميان در تحسين همديگر خسيساند. كسي نشنود كه تو فكر ميكني و مينويسي. اگر هم مينويسي، چيزي بنويس كه بيشعورها آن را بفهمند و به تو چه ربطي دارد كه ديگران چه ميكنند و بچه همسايهمان گرسنه ميخوابد، فقط حنجرهات ارتعاش داشته باشد، كافي است
Borna66
05-31-2009, 03:12 PM
فيالواقع تمدن بشري گرفتار است و سعي كن در محضر هيچ كس همسرايي نكني و زندگي را همين خزعبلات بدان و خود را فقط مشغول تصورهايي كن كه معمولاً تو را به نان شبت محتاج نكند و هيچ پلنگي را در تخيل خود راه نده و نعره هيچ شيري را در رفتار خود تمرين نكن. دنيا دو روز است و چه ارزشي دارد كه تو خود را تغيير بدهي و كاشف هستي باشي. بگذار ديگران بكارند و ما بخوريم و به درك كه آيندگان چه بخورند ودر مورد ما چه بيانديشند. قليانت را بكش و رقص دودت را ببين كه چه شاهكاري است و با ذهنيت خود آن را اثبات كن. سعي كن خود را پشت تفكري پنهان كني كه شايد، روزي، مبادا، اتفاقي بيفتد. براي اعمال سرگردانت هم ورقه هويت پيدا كن كه روزي تو را محكوم نكنند.
Borna66
05-31-2009, 03:12 PM
هر قالب پنيري هم كه ديدي، آن را بدزد و مواظب كلاغها باش و هميشه اين ادعا را داشته باش كه چه كسي پنير مرا دزديده؟! و همسايهات را محكوم كن و فوراً حساب خود را با او صفر كن. من چند پيراهن از شما بيشتر پاره كردهام، اين حرفهايي كه ميزنم براي خودتان است، ياران خوبم، به جان بچههايم كه عزيزترين كسانم هستند، من با اين انديشهها است كه امروز نُقل مجالسم وگرنه كسي كاه بارم نميكرد. فرصت طلب باش و اطراف خانهات را خط كشي كن. نميدانم ماكياول را ميشناسي يا نه، ميگويند او انديشههايي داشت كه خيلي از مردان مدعي ما به آن مسلحاند، انديشههاي او را پل ارتباطي خود و ديگران بدان و تفكرات آن را مُدلينگ كن
Borna66
05-31-2009, 03:12 PM
اگر زدندت، تو هم بزن. هوار زدند، تو هم دو برابر آوازت را بلند كن. جلويت پيچيدند، بيا پايين و هرچه از دهنت درآمد بگو و اجازه نده نفس كسي دربيايد. سعي كن خودت نباشي، انواع ماسكها را بخر و هر روز از آنها استفاده كن. شكلك دربياور و خود را همرنگ جماعت كن و قيافه معصومانه به خود بگير و خود را در هالهاي از مظلوميت قرار بده. چند واژه را ياد بگير و تكرار كن و هيچگاه نيتت را پخش نكن، امروز به عمل كاري ندارند، الفاظ زميني و آسماني را براي رفع حوائج به كار بگير. كلاس بگذار، شعار بده، خود را مخترع و بنيانگذار واژهها بدان و مرگ را هميشه براي همسايه بخواه و گاهي هم آههايت را به اشك تبديل كن. اين فرمانها جدول سؤالات زندگيات را حل خواهد كرد، باور كن تمام اين حرفها از كسي است كه در آسياب مويش را سفيد نكرده است
Borna66
05-31-2009, 03:12 PM
تحقير كن يا تخريب و بگذار عقدههايت پادشاهي كنند. مردم كه آدم نيستند، شعور ندارند، هر چه سرشان است، حقشان است. امروز از بركت تحقير، توهين و تخريب است كه الفاظم به پست ومقام رسيدهاند. هر چه به اين مردم احترام بگذاري، آب در هاون كوبيدن است. تاريخ را بخوان؛ هر كه آمد، خوش آمد.
به چشمانت اعتماد نكن،دزد بازار است. شكل دزديها عوض شده است، كفتارها به جان اين طعمه افتادهاند. آدمي را ميشناسم كه رسم و آيين تفسير ميكرد، اما روان تو را ارث پدري خود مي داند و هر چه ميبرد كسي را سؤال كننده نيست و خود را نابغه دهر هم ميداند.
Borna66
05-31-2009, 03:12 PM
اعتراض نكن، سرنايت را ننواز، كسي را نقاشي نكن، واژهها را دوباره تفسير نكن، آنتنهاي دركت را بشكن و حتيالامكان فاصلهها را رعايت كن، و ديگر در ادبيات انتظار معجزهاي نداشته باش، شاعرها و نويسندگان خريداري شدهاند و به اندازه كافي در انبار موجودند. شاعر و نويسنده منفعل و مداح و منقلنشين تا دلت بخواهد، هست.
و من نشسته بودم و بيچاره در تيمارستان جامعه بر بالاي چهار پايه اي رفته بود و نطق مي كرد. او اعتقاد داشت خود پيامبري بوده است، فيلسوف كه روزگاري در بطن جامعه پرسه ميزده. و اين مرد همان كسي است كه خيليها آرزو داشتند مثل او شوند اما او به اينجا كشيده شده و امروز ذات ناخوداگاهش كه هدفش نجات انسانها بوده پديدار گشته است
Borna66
05-31-2009, 03:13 PM
شما هم اگر به اين مراكز سيار سر بزنيد، چند پديده اينچنيني حتما پيدا خواهيد كرد و عدهاي ديگر هم در گوشه كنار شهر و كشور ما فرقه و آيين و كيشي راهاندازي كردهاند كه شايد اين هم از بخت و اقبال نسل ما باشد. وقتي به اين سخنان گوش ميكردم به فكر درصدي از افراد جامعه افتادم كه به اين واژهها عمل مي كنند و با ديدگاه انگيزهشناسي روبهرو شدم كه فرايند توليد اين تفكرات از كدامين انديشه بيمار است؟ اين دست افراد پر مدعا در اين جامعه رو به رشدند، اين ديكتاتورهاي كوچك پاسپورتهايي كه براي رهايي ديگران صادر ميكنند، پر از واژه فكر مطلقاً ممنوع است و مفسراني هستند پر از ايدئولوژيهاي خشن كه هيچ عشقي و فكري را به رسميت نميشناسند و دنيا را سوئيت اختصاصي عقايد خود ميدانند
Borna66
05-31-2009, 03:13 PM
در اين شهر، سفسطهگران عجيب پرسه ميزنند و تند و تند آدمها را خطكشي ميكنند و با قاطعيت اعلام ميكنند كه از رويا به ته حقيقت رسيدهاند و افراد را در بلاتكليفي قرار ميدهند و تأكيد دارند مردم را از واقعيت به رويا ببرند، در صورتي بايد از واقعيت تلخ و شيرين موجود به يك واقعيت برتر و خلاق رسيد. و بدانيم كه قبل از آنكه درخت مهم باشد، ميوه آن مهمتر است و قبل از آنكه واژههاي اين افراد مهم باشند، محصول ايدئولوژيهاي اينان مهمترند.
Powered by vBulletin™ Version 4.2.2 Copyright © 2024 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.