PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : رباعی و دو بیتی و تک بیتی



صفحه ها : 1 2 [3]

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 04:00 PM
راست اين زلف پريشان كه به رو مي فكني
به درستي دل جمعي به جفا مي شكني
دل و جان و تن من باد فداي تو كه تو
مرهم و راحت و ارام دل و جان وتني

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 04:00 PM
به رو زلف پريشا جمع داري
پريشاني به روي جمع اري
پريشان زلف تو چون روزگار است
از ان دارم پريشان روزگاري

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 04:00 PM
كلاه از سر شادي به اسمان فكنم
اگر تو چون كمرم دست در ميان اري
تو را به قتل من ابرو بس است و مژگانت
چه حاجت است كه تو تير در كمان اري

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 04:01 PM
اي مايهء عمر جاوداني
بي تو چه كنيم زندگاني
تو ميروي و ز اشك و اهم
در اب و در اتشم نشاني

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 04:01 PM
شدم تا شدم دور از روي تو
سيه روز و اشفته چون موي تو
ز بس ضعف ميترسم از سيل اشك
برد همچو خاشاكم از كوي تو

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 04:01 PM
ببارد ابر باران بر بهاران
دو چشم من به روي گلعزاران
بتابد برق اندر ابر هر دم
چو اه عاشقان در هجر ياران

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 04:01 PM
بي تو اي دوست زندگي نتوان
چون زيد زنده قالب بيجان
خون من پايمال كردي ومن
ترسم الوده گرددت دامان

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 04:02 PM
هر روز و شب ز زلف رخ يار مهوشم
چون اتش اندر ابم و چون مو در اتشم
زان زلف درهمي كه پريشان به روي تست
اشفته حالت هستم و خاطر مشوشم

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 04:02 PM
ز عشق كم نكند گفته بد انديشم
كه عشق روي تو ز انديشه ميشود بيشم
چو ز اب تشنه مستسقي نشكيبد
ز عشق روي تو نشكيبم و نينديشم

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 04:02 PM
ز زلف تو پريشان روزگارم
به سان كاكلت جمع است كارم
همي زين كاكل جمع و پريشان
به هر جمعي پريشان روزگارم

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 04:03 PM
ز درد هجر شبان تا به روز بيدارم
از انكه بي گل روي تو خفته بر خارم
ز روي ماه تو شب تا به روز من ز دو چشم
ستاره ميشمرم تا ستاره ميبارم

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 04:03 PM
چو قدر وصل تو از قرب من ندانستم
از ان به بعد گرفتار هجر تو هستم
به جرم ان كه كشيدم سر از محبت تو
به دام محنت از ان سان هميشه پا بستم

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 04:03 PM
به باد داد مرا خانمان غم پسران
به ياد ماند همين يك نصيحت از پدرم
گرم از اين همه تحصيل عشق حاصل نيست
خوشم چو سرو كه ازادگي بود ثمرم

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 04:03 PM
از تاب دو زلف تو به تابم
وز چشم خرلب تو خرابم
چشمان تو برده عقل و هوشم
زلفين تو برده صبر و تابم

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 04:03 PM
انكه از ديده ميرود ابش
شب هجران كجا برد خوابش
خواب از چشم من كناره گرفت
كه مبادا شبي برد ابش

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 04:04 PM
دل مگس وار گرد رخسارش
به هواي لب شكر بارش
گر بدين جلوه بگذرد بر من
جان ز تن ميرود ز رفتارش

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 04:04 PM
كنون كه ماه ربيع است اي بديع نگار
بيا و بادهء گلبوي و لاله رنگ بيار
بهار گرچه ربيع است ليك در هر سال
نبوده است به هم اينچنين ربيع و بهار
__________________

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 04:04 PM
سر بنهم گر تو نمايي اسير
پا نكشم گر تو كني دست گير
گر تو به اين ابروي همچون كمان
تير زني من سپرم پيش تير

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 04:04 PM
نه هر كه گفت دو بيتي سخنوري داند
رموز قاعده و طرز شاعري دارند
نه هر سگي كه درد جامهء غريبي را
شكوه حمله و بر غضنفري داند

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 04:05 PM
ماه زيباست نه همرنگ رخ زيبايت
سرو رعناست نه مانند قد رعنايت
ماه تابان به سر سرو خرامان ديدم
تا بديدم قد رعنا و رخ زيبايت

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 04:05 PM
مرا بهار خزان است و گلستان خار است
كه باغ و راغ نكو با خط و رخ يار است
چو نيست حاصل عشق توام ز بي برگي
بس است اين گل روي تو ام كه بر بار است

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 04:05 PM
مرا بهار سر سير باغ و صحرا نيست
كجا روم كه به از روي تو تماشا نيست
هزار طلعت زيبا به چشم من زشت است
نظر ز روي تو بر روي غير زيبا نيست

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 04:06 PM
مژگان چشم يار من از ابروان گذشت
ياران حذر كنيد كه تير از كمان گذشت
ديشب فتاد شور قيامت ميان جمع
چون حرفي از ميان تو اندر ميان گذشت

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 04:06 PM
مرا كه وعدهء فردا به باغ و بستان است
كجا روم كه گلستانم اندر ايوان است
مرا به خانه قد و روي و زلف و خال و خطت
به جاي سرو و گل و سنبل است و ريحان است

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 04:06 PM
شبي كه طلعت روي تو زيب ايوان است
شبست و روز كه خورشيد در شبستان است
چه حاجت است به باغ و گل و رياحينم
كه هر كجا كه تو باشي گل است وريحانست

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 04:06 PM
سرم چو گوي بگردد به گرد ميدانت
براي ان كه خورد لطمه اي ز چوگانت
از ان خطي كه ز روي تو سر زد از خوبي
چو من نهاد بسي سر به خط فرمانت

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 04:07 PM
چون سنگها صداي مرا گوش ميكني
سنگي و ناشنيده فراموش ميكني
رگبار نو بهاري و خواب دريچه را
از ضربه هاي وسوسه مغشوش مي كني

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 04:07 PM
وقتی تنها با تو بودن واسه من زندگیه
تو رو دیدن ، تو رو خواستن را کی از من می گیره
عشق من عاشقتم تکرارت هر شب عادته
همه حرفام به خدا از عشق و از سخاوته
با تو بودن توی دنیا واسه من نهایته

فرناز
08-15-2009, 04:29 PM
من بودم و دوش آن بت بنده نواز از من همه لابه بود و از وی همه ناز
شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید شب را چه کنم حدیث ما بود دراز

parnian
09-24-2009, 02:00 PM
من اشنای غربت غمهای دیرین
در کوچه های خلوت شبهای رنگین
می روم ارام و اهسته به دنبال دلم
می کشم باری به دوشم گرچه باشد مشکلم

Silence
10-05-2009, 09:02 AM
ای آنکه تو یوسف منی من یعقوب

ای آنکه تو صحت تنی من ایوب


من خود چه کسم ای همه را تو محبوب

من دست همی‌زنم تو پائی میکوب


" مولانا "

Silence
10-05-2009, 09:04 AM
آنکس که سرت برید غمخوار تو اوست

وان کو کلهت نهاد طرار تو اوست


وانکس که ترا بار دهد بار تو اوست

وانکس که ترا بی‌تو کند یار تو اوست


" مولانا "

Silence
10-05-2009, 09:06 AM
گر فاش شود عیوب پنهانی ما

ای وای به خجلت و پریشانی ما


ما غره به دین‌داری و شاد از اسلام

گبران متنفر از مسلمانی ما


" هاتف اصفهانی "

Silence
10-05-2009, 09:08 AM
بازآ بازآ هر آنچه هستی بازآ

گر کافر و گبر و بت‌پرستی بازآ


این درگه ما درگه نومیدی نیست

صد بار اگر توبه شکستی بازآ


" ابو سعید ابوالخیر "

Silence
10-05-2009, 09:08 AM
یا رب به محمد و علی و زهرا

یا رب به حسین و حسن و آل‌عبا


کز لطف برآر حاجتم در دو سرا

بی‌منت خلق یا علی الاعلا


" ابو سعید "

Silence
10-05-2009, 09:09 AM
ای دلبر ما مباش بی دل بر ما

یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما


نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما

یا دل بر ما فرست یا دلبر ما


" ابو سعید "

Silence
10-05-2009, 09:10 AM
ای دوست، فتاد با تو حالی دل را

مگذار ز لطف خویش خالی دل را


زیبد به جمال تو خود بیارایی دل

زیرا که تو بس لایق حالی دل را


" عراقی "

Silence
10-05-2009, 09:12 AM
دل سوختگان را خبر از عشق تو نیست

مشتاق هوا را اثر از عشق تو نیست


در هر دو جهان نیک نظر کرد دلم

زان هیچ مقام برتر از عشق تو نیست


" عراقی "


.........................


wOW
عراقی چه رباعیات جالبی داره .. باید سر فرصت همه شو بخونم

( این اشعار زیبا آخر یه روزی منو یا دیوونه می کنن یا سکته میدن http://pnu-club.com/imported/2009/10/9.gif )

rasoolnor
10-14-2009, 12:33 PM
دنیا چو حبابیست ولیکن چه حباب
نه بر سر آب بلکه بر روی سراب
آنهم چه سرابی که بینند به خواب
آن خواب چه خواب خوابِ مستانِ خراب

Fahime.M
04-22-2010, 12:40 PM
الهی دل بلا بی دل بلا بی
گنه چشمان کره دل مبتلا بی
اگر چشمان نکردی دیده بانی
چه داند دل که خوبان در کجابی

"بابا طاهر"

Fahime.M
04-22-2010, 12:42 PM
آن لطف که در شمایل اوست ببین
وآن خنده‌ی همچو پسته در پوست ببین
نی‌نی تو به حسن روی او ره نبری
در چشم من آی و صورت دوست ببین

"سعدي"

Fahime.M
04-22-2010, 12:43 PM
تا مهر توام در دل شوریده نشست
وافتاد مرا چشم بدان نرگس مست
این غم ز دلم نمی‌نهد پای برون
وین اشگ ز دامنم نمیدارد دست

"عبيد زاكاني"

Fahime.M
04-22-2010, 12:46 PM
عشق تو ز دست ساقیان باده بریخت
وز دیده بسی خون دل ساده بریخت

بس زاهد خرقه پوش سجاده نشین
کز عشق تو می بر سر سجاده بریخت

Fahime.M
04-22-2010, 12:47 PM
عمری به جز بیهوده گفتن سر نکردیم
تقویمها گفتند و ما باور نکردیم
http://pnu-club.com/imported/2009/04/251.gifhttp://pnu-club.com/imported/2009/04/251.gifhttp://pnu-club.com/imported/2009/04/251.gif
دل در تب لبیک تاول زد ولی ما
لبیک گفتن را لبی هم تر نکردیم

Fahime.M
04-22-2010, 12:49 PM
جز تیــــــــــر بلا نبود در ترکش عشـــــــــق
جز مسند عشق نیست در مفرش عشق
جز دست قضا نیست جنیبت کش عشـق
جان باید جان سپـــــــند بر آتش عشــــق

"سنايي"

Fahime.M
04-22-2010, 12:49 PM
آمد مه شوال و مه روزه گذشت
و ایام صیام و رنج سی روزه گذشت
صد شکر خدا را که روزی روزه‌ی ما
گاهی به غنا و گه به دریوزه گذشت
فروغی بسطامی

Fahime.M
04-22-2010, 12:50 PM
رو درد گزین درد گزین درد گزین
زیرا که دگر چاره نداریم جزین
دلتنگ مشو که نیستت بخت قرین
چون درد نباشدت از آن باش حزین
"مولوی"

sara.it69
08-12-2010, 05:04 PM
1
اگر دنبال عشقی من ندارم
كه من جز قلبی از آهن ندارم
برو دست از سرم بردار ای عشق
كه حال بیستون كندن ندارم!


2
یا جامه احساس و وفا بر تن كن
یا از تلفات عشق خود دیدن كن
امروز دلم به سن تكلیف رسید
لطفی كن و تكلیف مرا روشن كن


3
تقویم تولد من از قبر آمد
خورشید دلم با كفن ابر آمد
آنروز كه آفریدم از خاك خدا
می خواست كه آدمم كند، صبر آمد!


4
هر روز نظر به سوی رویی كردم
با گریه این و آن وضویی كردم
بی اشكی من دلیل بی دردی نیست
در مصرف آب صرفه جویی كردم!


5
با دادن قلقلك نمك گیرم كرد
چشمك زد و كم كمك نمك گیرم كرد
با آن حركات نازك و شیرینش
آن خسرو بی نمك، نمك گیرم كرد
__________________