PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : رباعی و دو بیتی و تک بیتی



صفحه ها : 1 [2] 3

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 09:31 AM
از خدا جوییم توفیق ادب
بی ادب محروم شد از لطف رب
بی ادب تنها نه خود را داشت بد
بلکه اتش در همه افاق زد

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 09:32 AM
چو بانگ رعد خروشان که پیچید اندر کوه
جهان پر شد ز گلبانگ عاشقانه ی ما
نوای گرم نی از فیض اتشین نفسی است
ز سوز سینه بود گرمی ترانه ما

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 09:32 AM
نازد به خودش خدا که حیدر دارد
دریای فضائلی مطهر دارد
همتای علی نخواهد آمد والله
صد بار اگر کعبه ترک بردارد

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 09:32 AM
اگر کعبه مطاف خاکیان است
و یا گر قبله‌ی افلاکیان است
طواف کعبه و سنگ سیاهش
به گرد مهدی صاحب زمانست

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 09:32 AM
تو رفتی شاخه عشقم شكسته

به چشمم شبنم حسرت نشسته

نگاهی هم نكردی وقت رفتن

نگاهی كه سراسر اشگ بسته

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 09:33 AM
عزيزم بی خبر رفتن مبارك

شنيدم رفته ای بی من مبارك

نشستی با رقيبم دوش در دوش

سر سفره بله گفتن مبارك

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 09:33 AM
ای كاش چو آئينه تو صادق بشوی

از سوزش عشق چون شقايق بشوی

يك بار به خاطر خدا راست بگو

آيا شده تا به حال عاشق بشوي؟

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 09:33 AM
نزديك شد و عينك خود را برداشت

در چشم به جز طعم عسل هيچ نداشت

بعد از دو نگاه آرزويم اين بود

ای كاش كه عشق راه حلی می داشت

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 09:34 AM
در چشم تو التماس را میبینم

گلهای سپید یاس را میبینم

پژواک صدای عشق در چشم توبود

من چهره انعکاس را میبینم

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 09:34 AM
بیا با نو شکفتن آشتی کن

بیا با شعر گفتن آشتی کن

تمام خواهش من یک کلام است

جناب عشق با من آشتی کن

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 09:34 AM
انگار که عمر عاشقی سر شده بود

از گریه ابر آسمان تر شده بود

آن روز دل پاک فلق هم خون شد

در مسجد کوفه((عشق))پر پر شده بود

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 09:34 AM
شب چشمت شباهنگی ندارد

حنای تو دگر رنگی ندارد

همه فهمیدن از طرز نگاهت

دلت با من هماهنگی ندارد

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 09:34 AM
کد پستی نداره بی کده دل

دوباره باز از خود بی خوده دل

از اون روزی که چشمای تو رو دید

کمی تا قسمتی ابری شده دل

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 09:35 AM
نگاهت رویش سبز غزل بود

نگاهت بین شاعرها مثل بود

همه زنبور داران گفته بودند

نگاهت بهترین رنگ عسل بود

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 09:35 AM
ای دوست ما از آن پاکدلانیم که ز دل کینه نداریم
یک شهر پر از دشمن و یک دوست نداریم
یک شاخ درختیم پر از میوه توحید
هر رهگذری سنگ زند باکی نداریم

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 09:35 AM
ما درس صداقت و صفا می‌خوانیم -- آیین محبت و وفا می‌دانیم
زین بی‌هنران سفله ای دل!مخروش -- کنها همه می‌روند و ما می‌مانیم

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 09:35 AM
امشب ز غمت، ميان خون خواهم خفت / وز بستر عافيت، برون خواهم خفت
باور نكني، خيال خود را بفرست / تا در نگرد كه بي تو چون خواهم خفت

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 09:36 AM
قدیمی و طلا چاپی تو ای دل

میان عاشقان تاپی تو ای دل

صدایت رونق تالار عشق است

مگر موسیقی پاپی تو ای دل

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 09:36 AM
به دريا شكوه بردم از شب دشت
وزين عمري كه تلخ تلخ بگذشت

به هر موجي كه مي گفتم غم خويش
سري ميزد به سنگ و باز مي گشت !

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 09:36 AM
گر بوسه می خواهی بیا یک نه دو صد بستان برو

اینجا تن بی جان بیا ،زین جا سراپا جان برو

صد بوسه تر بخشمت از بوسه بهتر بخشمت

اما ز چشم دشمنان پنهان بیا پنهان برو

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 09:37 AM
اي رفته زدل رفته ز بر رفته ز خاطر
بر من منگر تاب نگاه تو ندارم
بر من منگر زانكه بجز تلخي اندوه
در خاطر از آن چشم سياه تو ندارم

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 09:37 AM
گفته بودي كه چرا محو تماشاي مني

آنچنان مات كه يكدم مژه بر هم نزني

مژه بر هم نزنم تا كه ز دستم نرود

ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدني

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 09:37 AM
ماهي كه بر بام شكوه آمده است

آئينه ز دست تو ستوه آمده است

خورشيد اگر گرم تماشاي تو نيست

دلگير نشو ز پشت كوه آمده است !!!

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 09:37 AM
ای برادر قصه چون پیمانه است
معنی اندر وی به سان دانه است
دانه معنی بگیرد مرد عقل
ننگرد پیمانه را گر گشت نقل

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 09:38 AM
با دیو سیاه شب در اویخته ایم
در کام فلق باده ی خون ریخته ایم
از باد سحر نشان ما را جویید
ما با نفس صبح در امیخته ایم

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 09:39 AM
حسرت نبرم به خواب ان مرداب
کارام درون شب خفته است
دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش اشفته است

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 09:40 AM
منشین با بدان که صحبت بد
گر چه پاکی تو را پلید کند
افتابی بدین بزرگی را
پاره ای ابر ناپدید کند

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 09:40 AM
چو رخت خویش بر بستم از این خاک
همه گفتند با ما اشنا بود
ولی کن کس ندانست این مسافر
چه گفت و با که گفت و از کجا بود

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 09:40 AM
دو صد دانه در این محفل سخن گفت
سخن نازکتر از برگ سمن گفت
ولی با من بگو ان دیده ور کیست
که خاری دید و احوال چمن گفت

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 09:40 AM
خدا ان ملتی را سروری داد
که تقدیرش به دست خویش بنوشت
به ان ملت سر و کاری ندارد
که دهقانش برای دیگران کشت

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 09:40 AM
نهنگی بچه خود را چه خوش گفت
به دین ما حرام امد کرانه
به موج اویز و از ساحل بپرهیز
همه دریاست و ما را اشیانه

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 09:41 AM
* نگارا چشم تو ختم زمان است *

* که روح زندگی در آن نهان است *

* هر آنکس با نگاهت آشنا گشت *

* یقین تا روز محشر درامان است *

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 09:42 AM
* گرچه از هجر تو من پژمان و بیمارم هنوز *

* در کمند زلف مشکینت گرفتارم هنوز *

* گرچه مویم شد سپید از نامرادیهای دهر *

* باز وصلت را بجان و دل خریدارم هنوز *

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 09:42 AM
از باور هر نگاه من بنویسید .... از عشق از اشتباه من بنویسید

او غرق گناه است مجازاتش را .... پای دل بی گناه من بنویسید

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 09:42 AM
با چشمک یک ستاره عاشق شده بود .... با ساده ترین اشاره عاشق شده بود

شب رفت و ستاره اش به فردا پیوست .... افسوس که او دوباره عاشق شده بود

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 10:48 AM
فصل بارانی چشمم، گریه هایم دیدنی است

در مسیر عشق پاکت، شیوه‌هایم دیدنی است

قبله‌گاه سجده هایم، نازنین، چشمان توست

در صبوریهای جانکاه، شکوه هایم دیدنی است

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 10:48 AM
از سر سودایی خود شکوه‌ها دارم رضا

کن نگاه از روی لطف بر چشم خونبارم رضا

آنچنان آتش گرفته هستی‌ام از مهر او

کی گذاری مرهمی بر جان بیمارم رضا

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 10:49 AM
کسی که روشنی را جار می زد

برای بادو باران زار می زد

درون حضرت آیینه دیدم

که روح خسته اش را دار میزد

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 10:49 AM
شکیبایی نمی‌فهمد، دل بی کینه‌ی دریا

بسی ناگفته‌ها پنهان، در عمق سینه‌ی دریا

به که گوید غم دلدادگی پر ز رازش را

که دیده زخمهای خنجر دیرینه‌ی دریا

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 10:49 AM
من امشب کهکشانها را سفر خواهم نمود

در ره دلدار شیرینم خطر خواهم نمود

با قلم شعری برایش می‌سرایم، شعر ناب

در فراقش بارش خون از بصر خواهم نمود

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 10:49 AM
ديوانه دل يار که ياد دگری کرد
از چاله بيامد به چاهش نظری کرد

گفتند که زود آی دلبر نگران است
آمد بر ما ليک ولی رو دگری کرد

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 10:49 AM
بيا ای گل ز بوستانم گذر کن
همه چشمم به کوی ما نظر کن
همه شب تا سحر نالم ز هجرت
بيا مه گل شبی با ما سفر کن

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 10:50 AM
مکن مستم که هوشيار تو هستم
مکن خوابم که بيدار تو هستم
ميان خواب و بيداری جهانی است
مکن ترکم که غمخوار تو هستم

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 10:50 AM
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت

که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

نا امیدم مکن از سابقه ی لطف ازل

تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت ...

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 10:50 AM
جز نقش تو در نظر نیامد ما را
جز کوی تو رهگذر نیامد ما را
خواب ارچه خوشامد همه را درعهدت
حقا که به چشم در نیامد ما را

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 10:51 AM
برگیر شراب طرب انگیز و بیا
پنهان ز رقیب سفله بستیز و بیا
مشنو سخن خصم که بنشین و مرو
بشنو ز من این نکته که برخیز و بیا

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 10:51 AM
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
وز بستر عافیت برون خواهم خفت
باور نکنی خیال خود را بفرست
تا درنگرد که بی تو چون خواهم خفت

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 10:51 AM
با می به کنار جوی می باید بود
وز غصه کنار جوی می باید بود
این مدت عمر ما چو گل ده روزست
خندان لب و تازه روی می باید بود

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 10:52 AM
شبي گفتي به آغوش تو آيم

سپيده سر زد و مرغ سحر خواند

سپهر تيره دامان زرافشاند

چه شبها رفت و آغوشم تهي ماند

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 10:52 AM
چه غريب ماندي اي دل , نه غمي نه غمگساري
نه به انتظار ياري , نه ز يار انتظاري
به غروب اين بيابان بنشين غريب و تنها
بنگر وفاي ياران که رها کنند ياري

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 10:52 AM
با قدمهاي زود خسته من
قله ها را چگونه بايد خواست؟
روزها را چگونه بايد رفت؟
مرزها را چگونه بايد کاست؟

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 10:53 AM
حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام درون دشت شب خفته است
دريايم و نيست باکم از طوفان
دريا همه شب خوابش آشفته است

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 10:54 AM
چرخ بود جاي شرف خاک بود جاي تلف
باز رهم زين دو خطر چون بر سلطان برسم
عالم اين خاک و هوا گوهر کفرست و فنا
در دل کفر آمده ام تا که به ايمان برسم

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 10:54 AM
خوشا آنانکه الله یارشان بی
بحمد و قل هو الله کارشان بی
خوشا آنانکه دایم در نمازند
بهشت جاودان بازارشان بی

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 10:55 AM
جدا از رویت ای ماه دل افروز
نه روز از شو شناسم نه شو از روز
وصالت گر مرا گردد میسر
همه روزم شود چون عید نوروز

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 10:55 AM
دلی نازک بسان شیشه دیرم
اگر آهی کشم اندیشه دیرم
سرشکم گر بود خونین عجب نیست
مو آن نخلم که در خون ریشه دیرم

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 10:55 AM
اگر شیری اگر میری اگر مور
گذر باید کنی آخر لب گور
دلا رحمی بجان خویشتن کن
که مورانت نهند خوان و کنند سور

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 10:56 AM
درخت غم بجانم کرده ریشه
بدرگاه خدا نالم همیشه
رفیقان قدر یکدیگر بدانید
اجل سنگست و آدم مثل شیشه

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 10:56 AM
بیا تا دست ازین عالم بداریم
بیا تا پای دل از گل برآریم
بیا تا بردباری پیشه سازیم
بیا تا تخم نیکوئی بکاریم

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 10:56 AM
عزیزا کاسه‌ی چشمم سرایت
میان هردو چشمم جای پایت
از آن ترسم که غافل پا نهی تو
نشنید خار مژگانم بپایت

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 10:56 AM
سر سرگشته‌ام سامان نداره
دل خون گشته‌ام درمان نداره
به کافر مذهبی دل بسته دیرم
که در هر مذهبی ایمان نداره

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 10:57 AM
ببندم شال و میپوشم قدک را
بنازم گردش چرخ و فلک را
بگردم آب دریاها سراسر
بشویم هر دو دست بی نمک را

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 10:57 AM
زن نی زن دلم دریای خونه
همه دنیا به چشمم واژگونه
رها کن در رگانم شور هستی
که در سینه غمم از حدفزونه

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 10:58 AM
از«دوستت دارم»نوشتم؛پاره کردي
احسـاس زيبای مرا آواره کـردی
گفتم بدون شاه عشقت کيش و ماتم
ماتم چطوراين عاشقی‌راچاره کردی

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 10:58 AM
نمی دانم کجایی در چه حالی؟
ترا گم کرده‌ام در این حوالی
نمی خواهم بگویی پاسخم را
چه شد پایان آن عشق خیالی؟؟؟

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 10:58 AM
بايد امشب اشک را باور کنم
لحظه را با گريه هايم سر کنم
بايد از گنجينه‌ي اندوه و اشک
گونه‌های خشک شب را تر کنم.

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 10:58 AM
صبوری می کنم تا مه برآید
صبوری می کنم تا شب سرآید
صبوری می کنم تا زندگانی
مرا بگذارد و مرگ از در آید

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 10:59 AM
دریغا شعر در من مرده امروز
نمی جوشد دگر آن حس مرموز
کلامم سرد و یخ بسته ست هرچند
دلی دارم پر از تاب و تب و سوز

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 10:59 AM
به پتکي گفت سندان کاي ستمگر
چرا ميکوبيم اخگر به پيکر
بگفتا هر که وي را جنبشي نيست
بکوبندش چنين همواره بر سر

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 10:59 AM
هر که خورد از جام عشقت قطره اي
تا قيامت مست و حيران خوشتر است
تا تو پيدا آمدي پنهان شدم
زآن که با معشوق پنهان خوشتر است

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 10:59 AM
تو کمان کشيده و در کمين
که زني به تيرم و من غمين
همه غمم بود از همين
که خدا نکرده خطا کني

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 11:00 AM
جان اگر بايد به کويت نقد جان خواهيم کرد
سر اگر بايد به راهت ترک سر خواهيم کرد
تا که ننشيند به دامانت غبار از خاک ما
روي گيتي را زآب ديده تر خواهيم کرد

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 11:00 AM
مست از خواب برانگیختمش
دست در زلف کج آویختمش
جام آن بوسه که می سوخت مرا
تا لب آوردمش و ریختمش

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 11:00 AM
تو را می خواهم ای دیرنه دل خواه
که با ناز گل رؤیا شکفتی
به هر زیبا که دل بستم تو بودی
که خود را در رخ او می نهفتی

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 11:01 AM
آن آتشي كه در دل ما شعله ميكشيد

گر در ميان دامن شيخ افتاده بود

ديگر به ما كه سوخته ايم از شرار عشق

نام گناه كاره رسوا نداده بود

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 11:01 AM
من زنده بودم اما انگار مرده بودم
از بس که روزها را با شب شمرده بودم
یک عمر دور و تنها تنها بجرم این که
او سرسپرده می خواست ‚ من دل سپرده بودم

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 11:01 AM
سالها شمع دل افروخته و سوخته ام

تا زپروانه كمي عاشقي آموخته ام

بارها يوسف دل را كه به چاه غم توست

دو جهانش به خريد آمده نفروخته ام!

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 11:01 AM
برخیز و بیا بُتا مشکل ما ----------------------حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
یک کوزه شراب تا بهم نوش کنیم---------------------زان پیش که کوزه کنند از گل ما

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 11:02 AM
من همیشه دلم می خواست چراغونی، به جز اشکم نیومدبه مهمونی
دل سراپرده ی غم های زمونه است، پرستوی تنم بی آشیونه است

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 11:03 AM
بلوغ آبی اندیشه بودی

به نازک طبعی یک ریشه بودی

نمی داند کسی در هیئت سنگ

خیال نازک یک شیشه بودی
__________________

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 11:04 AM
شرح ستم بس خوانده ام, آتش به آتش مانده ام
من اشك چشم كودكان, دامان به دامان ديده ام
از اين كله تا آن كله فرقى ندارد شيخ و شه
من پاسدار و پاسبان ايران به ايران ديده ام

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 11:04 AM
آنگه كه به احساس به من خنديدي

ميناي رخت را افسوس كه دزديدي

آن دم كه توعشقم را در چشم نمي ديدي

اي گل چه مطلب به چه انديشيدي؟

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 11:04 AM
آن دم كه به احساس كمي خنديدم

گلگون شدم و رخ را ناچار بدزديدم

من جز تو به اغيار نيانديشيدم

من برق نگاهت از دور مي ديدم

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 11:04 AM
اما دل من اي دوست از دور شد بي تاب

من جز تو نمي ديدم شبانه و در خواب

افسوس قدر اين بود بر ضد من اين اسباب

شد ماهي احساسم از جور دور از آب

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 11:05 AM
هرروز بميرم ز فراق و سفر تو

هر روز بگيرم ز جماعت خبر تو

اي دوست چرا رفتي و بنهاديم اكنون

با اين دل خو كرده به شور و شرر تو

فرناز
08-15-2009, 01:26 PM
بگو تا کی کباب دیگرانیم

صفای نان و آب دیگرانیم

من و تو گرچه دریانوش بودیم

کنون غرق سراب دیگرانیم

فرناز
08-15-2009, 01:30 PM
نگاهی کن دل رنجور خود را

زدی تا پای آخر زور خود را

نفسها را رساندی گرچه بر لب

به دستت کندی آخر گور خود را

فرناز
08-15-2009, 01:31 PM
به دوشم کوله باری از جدایی است مرا با کوی هجران آشنایی است
بگوش من هنوز از دور و نزدیک صدای گفتگو های جدایی است

فرناز
08-15-2009, 01:33 PM
صدایم خالی از رنگ و فسون است اگر چه پای تا سر غرق خون است
به بیجان نسخه ی از آتش کین به احساسی که همدست جنون است

فرناز
08-15-2009, 01:36 PM
میان شاخه های جنگل عشق گذر کردی وگشتی مشعل عشق


چه خوش بر قد نازت مینشیند لباس دلفروزی مخمل عشق

فرناز
08-15-2009, 01:41 PM
دلا داری سر بارندگی را
هوای می خوش بخشندگی را
دلها خود را بدریا می سپاری
عجب جدی گرفتی زندگی را

فرناز
08-15-2009, 01:53 PM
هركسي هم نفسم شددست آخرقفسم شد
منه ساده بخيالم كه همه كاروكسم شد

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 03:44 PM
باز از پی مشک نفس غالیه بویت

آشفته به سر می دوم ای دوست بکویت

یارا بنمای آن رخ زیبات که مارا

دل واله وسرگشته و شیداست به رویت

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 03:44 PM
پروانه صفت دور رخ شمع تو گرديم ....... در رخنه بر آن قلب تو بي فن و شگرديم

سوزيم به يك شعله ات هر روز دوصد بار ....... اما پي خورشيد دگر هيچ نگرديم

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 03:45 PM
غم یاد تــو درجانــــــم نشسته ......... بلــــــــور بغضهـــــایم را شکسته

دوبــاره دست پرمهــــــــر خیالت ......... دلــــــم را بر ضریح عشـــق بسته

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 03:45 PM
دیدی غرلی سرود عاشق شده بود
انـگار خودش نبود عاشق شده بود
در شهر نــــــــــگاه پای دارش بردی
آدم که نکشته بود عاشق شده بود

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 03:45 PM
از کلام دلنشینت مست و شیدا می‌شوم

با نگاه نازنینت در تو پیدا می‌شوم

هر شب و روز جلوه‌گر در سجده‌گاهم می‌شوی

در حریم ساحل عشق موج دریا می‌شوم

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 03:45 PM
در هر دو جهان خنده تو ما را بس

چشمان فریبنده تو ما را بس

ما صبر کنیم پیشه که رویت بینیم

آن حسن فزاینده تو ما را بس

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 03:46 PM
به یاد لحظه‌های عاشقانه

نماز عشق می‌خوانم شبانه

تو ای جانان بیا بنگر سحرگاه

که دریا میزند از نو جوانه

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 03:46 PM
فرق هستی غرق خون است این زمان

آسمان هم گریه دارد بی امان

در عزای شمع جان افروز عشق

تا قیامت اشک بارد چشممان

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 03:46 PM
تو چون کبوتر به روی بام دلم نشستی

چو قطره‌ای آب به تشنگی لبم نشستی

نگاه خیسم در آن شب پر ستاره می‌دید

که چون ستاره بر آسمان شبم نشستی

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 03:46 PM
در محفل دوستان به جز یاد تو نیست

آزاده نباشد آنکه آزاد تو نیست

شیرین لب و شیرین خط و شیرین گفتار

آن کیست که با این همه فرهاد تو نیست

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 03:47 PM
افسوس که عمر در بطالت بگذشت

با بار گنه بدون طاعت بگذشت

فردا که به صحنه مجازات روم

گویند که هنگام ندامت بگذشت

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 03:49 PM
ان قصر كه جمشيد در او جام گرفت
اهو بچه كرد و روبه ارام گرفت
بهرام كه گور ميگرفتي همه عمر
ديدي كه چگونه گور بهرام گرفت

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 03:50 PM
ندانم چيست منظور تو يارا
كه زلف افكنده اي اندر قفا را
مكن سعي اين همه در قتل مفتون
بترس از پرسش روز جزا را

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 03:50 PM
بي روي تو مرگ در كمينم بادا
غم مونس خاطر حزينم بادا
گر چشم به روي دگري بگشايم
تير مژه تو دلنشينم بادا

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 03:51 PM
به كين پر سنگ دامن كردي اي دوست
اول قصد سر من كردي اي دوست
مكن بدنام بيجا دشمنان را
كه تو بدتر ز دشمن كردي اي دوست

فرناز
08-15-2009, 03:51 PM
ماهی که پی ام تا به سحر می گردی
تو کوچه به کوچه در به در می گردی
صبحی که قرار رفتنم می باشد
از ماه هميشه ماهتر می گردی

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 03:51 PM
به غم نزديكم و دورم ز راحت
نديدم جز جفايت استراحت
بلي زخم دل من به نگردد
چرا كه مانده پيكان در جراحت

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 03:52 PM
الا اي سرو قدت نخله طور
ز روي اتشينت دهر پر نور
بسوزد هر كه شد نزديك اتش
بسوزم گر از اين اتش شوم دور

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 03:53 PM
به سراغ من اگر مي اييد
نرم و اهسته قدم بر داريد
تا مبادا كه ترك بردارد
چيني نازك تنهايي من

فرناز
08-15-2009, 03:53 PM
طلسم شب شکست و صبح آمد
سياهی بار بست و صبح آمد
سحر زد آب و جارو کوچه شان را
در خانه نشست و صبح آمد

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 03:55 PM
نمودي وصل را هجران و رفتي
فكندي اتشم بر جان و رفتي
به ان هم اكتفا ناكردي اي دوست
زدي بر اتشم دامان و رفتي

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 03:56 PM
عزيزاني كه اندر مرغزاريد
ز ياران گذشته ياد اريد
سوي نرگس رويد اهسته ترسم
كه پا بر چشم دلداري گذاريد

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 03:57 PM
پي بيداريت با حيله و فن
نمودم ناله و افغان و شيون
ندانستم كه تو مانند طفلان
روي در خواب از ناليدن من

در معني اين شعر دقت كنيد

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 03:57 PM
با درد تو تا قرار كار است مرا
كارم به نواست كاين قرار است مرا
با عشق تو گر بر سر دار ارندم
ان عهد هنوز پايدار است مرا

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 03:57 PM
يار در پرده و ما پرده بر انداخته ايم
از ازل او به چنان ما به چنين ساخته ايم
گر كمان ميكشد اينك به كمين امده ايم
ور كه شمشير زند ما سپر انداخته ايم

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 03:58 PM
اي دوست به رغم كين دشمن
يكدم تو به مهر باش با من
هر چند كه استين فشاني
من دست ندارمت ز دامن

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 03:58 PM
بريز باده گلرنگ ساقي اندر جام
كه مي رسد ز صبا بوي گل به مشام
بيار ساقي اگر صاف نيستت دردي
كه صاف و درد نداند حريف درد اشام

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 03:58 PM
از سر زلف يار ميترسم
دل ندارم ز مار ميترسم
در وصال از فراق مينالم
با گل از جور خار ميترسم

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 03:58 PM
او بي خبري دارد و هم بي بصري را
كز روي تو نشناخته گلبرگ تري را
كي فرق دهد ديو و پري را ز هم امروز
ان كو ندهد فرق ز هم ديو و پري را

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 03:59 PM
گر چه از ياد بداد ان مه نوشاد مرا
ليك يادش نرود از دل ناشاد مرا
سر و جان را همه بر باد دهم از شادي
مژده امدنش گر بدهد باد مرا

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 03:59 PM
او به تير نظر از پاي در انداخت مرا
خلق يكسر به گمان كز نظر انداخت مرا
خواست صياد كه نالان شوم از فرقت گل
در قفس كرد و بجاي دگر انداخت مرا

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 03:59 PM
دست و پا يكسره بسته است سران را همه دهر
به هنر شهره كند بي هنران را همه دهر
به نظر جلوه كند بي نظران را همه دهر
نعمت بوس و كنار است خران را همه دهر

مهندس.كوچولو
08-15-2009, 04:00 PM
گر ز ديده نهان شدي چو پري
از نظر غايبي و در نظري
رخ خوبت به هر چه پنداريم
خوب چون بنگريم خوبتري