PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مشاعره



صفحه ها : [1] 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14

sunyboy
09-05-2008, 04:56 PM
قوانین مشاعره:
1_استفاده از ابيات جديد(اگر پايه ثابت باشيد شعرهاي قبل يادتون مياد)
2_ملاك نوشتن شعر يا بيت حرف اخر شعر قبلي است
3_استفاده از ابيات وشعر هاي نو موزون
4_مشاعره با خود نداريم.
5_سعي شود دقت كافي به حرف اخر بيت بالاشود تا مجبور به دوباره ويرايش نشويد
6_اگر بيتي بعداز شما نوشته شدبه هيچ عنوان نوشته خودتان را ويرايش نكنيد
7_ديكلمه نگفتن




ای نام تو بهترین سر آغاز
بی نام تو نامه کی کنم باز

pnugirl
09-05-2008, 06:20 PM
ز برگ لاله گذرگاه شهر گل پوش است
ز چشمه سار خیابان شهید در جوش است

sunyboy
09-06-2008, 11:03 AM
تنهای من.عشق من زیبا شده ای
میخوام بیبنم خوشبخت شده ای

pnugirl
09-06-2008, 11:10 AM
یوسفت نام نهادند و به گرگت دادند
قسمت گرگ شدی یوسف کنعانی من

sunyboy
09-06-2008, 11:56 AM
نی زغم من آگهی ای دوست
روزی رسد که کام مرا کنی شیرین

pnugirl
09-06-2008, 05:03 PM
نكنه عاشقش نباشي ؛ اون كه امروز تو باهاشي
بگو كه دلم باهاته ؛ هر جاي دنيا كه باشي


یادتون که می یاد این شعر رو احیانا؟؟؟

sunyboy
09-06-2008, 05:27 PM
این که به هر سو می کشم نپنداری که تن است
گور گردان اسن و در آن آرزوهای من است

pnugirl
09-06-2008, 05:44 PM
تو را من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ ظلاجن سایه ها رنگ سیاهی
وز آن دل خستگانت راست اندوهی فراهم
تو را من چشم در راهم

sunyboy
09-07-2008, 09:39 AM
می ز دستت بود و دلت هوای او
هرگز ندیدی دلم کرده هوای تو

pnugirl
09-07-2008, 06:21 PM
و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکسترین گم شد
و گنجشکی که هرروز از کنار پنجره با مهربانی دانه بر می داشت
تمام بال هایش غرق در اندوه غربت شد
و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو تمام هستیم از دست خواهد رفت
من بی تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد

sunyboy
09-07-2008, 11:11 PM
دم به دم گویم خدایاکجا گیرم خبر
زهر جا و مکان کردم نیافتم خبر

pnugirl
09-08-2008, 01:01 PM
رفتی و من تنها شدم با غصه های زندگی
قسمت تو سفر شد و قسمت من آوارگی

sunyboy
09-08-2008, 11:12 PM
یاد تو آرامم نکرد دوریت کار دست من داد
نمی دانم کجایی در پس این پس باد

pnugirl
09-09-2008, 02:05 PM
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند

sunyboy
09-09-2008, 05:39 PM
دم به دم این دل ما می شکند
عشق تو از دلم بیرون نمیشود

pnugirl
09-09-2008, 05:48 PM
دوست آن است که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی

sunyboy
09-09-2008, 06:49 PM
یار من کجایی نیستی که ببینی
بی تو چه ها کردم با این زندگی

pnugirl
09-10-2008, 11:59 AM
يوسف گم گشته باز آيد به كنعان غم مخور
كلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور

sunyboy
09-10-2008, 03:05 PM
او گذار کردو رفتم زیادش ای ساقیا
گشتم دیوانه از پی اش ای ساقیا

pnugirl
09-10-2008, 06:52 PM
ای نام تو مونس روانم
جز نام تو نیست بر زیانم

sunyboy
09-10-2008, 09:47 PM
مرا به هیچی بفروختی و رفتی
ندیدی کجای نا کجاها بودی

pnugirl
09-11-2008, 03:40 PM
یاد تو و خاطره ات تا ابد
هست
که این واژه چنین خواندنیست

sunyboy
09-11-2008, 10:47 PM
تا کی به تمنای وصالم تو یگانه
اشکم شود از هر مژوه چون اشک راونه

pnugirl
09-12-2008, 06:42 AM
هزاران دل به حسرت خون شد از عشق
یکی اندر میان مجنون شد از عشق

sunyboy
09-12-2008, 09:44 AM
قدر عشق را عاشق داند و بس
باغبان گل را شناسد و بس

hiddenboy
09-12-2008, 04:27 PM
ساقی گل و سبزه بس طربناک شده است
دریاب که نهفته دگر خاک شده است

sunyboy
09-12-2008, 05:15 PM
تشنه به کام عشق رفتیم ز دست
حسرت ز بوسه یار رفیتم ز دست

hiddenboy
09-12-2008, 07:36 PM
تا زهره و مه در آسمان گشت پدید
بهتر ز می ناب کسی هیچ ندید

sunyboy
09-12-2008, 09:30 PM
دهد ثمر عشق پاکم اگر
شوم شادان همه عمر

hiddenboy
09-13-2008, 11:23 AM
رفتیم به اکراه و ندانیم چه بود
زین آمدن و بودن و رفتن مقصود چه بود

pnugirl
09-13-2008, 01:31 PM
دانی که را سزد صفت پاکی
آن کو وجود پاک نیالاید

sunyboy
09-13-2008, 07:03 PM
دگر دم از وفا و عشق مزن
هرگز کسی را عاشق خودت مکن

pnugirl
09-13-2008, 09:53 PM
نه صحبت از سلام بهونه ای نیست
پرنده اینجاست ولی دونه ای نیست

hiddenboy
09-14-2008, 10:35 AM
تو بدری و خورشید، تو را بنده شدست
تا بنده ی تو شدست،تابنده شدست

sunyboy
09-14-2008, 05:07 PM
تو ای جانم فدایت فکرم کنارت ای دوست
کجایی که شوم سوی کاشانه ات ای دوست

فریبا
09-14-2008, 06:12 PM
تا کی زنم به روی دریاها خشت
بیزار شدم ز بت پرستان کنشت

خیام که گفت دوزخی خواهد بود
که رفت به دوزخ و که آمد به بهشت

hiddenboy
09-14-2008, 09:01 PM
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوشد لی گذارم یا نه

sunyboy
09-15-2008, 10:54 AM
هنوز آنجا خبرهاییست
هنوز آن سوی کوه آوازهایی ساده می خوانند که خورشید
درنگی می دهد از پشت نخلستان
غروب غربت باز بیابان را
هنوز آنجا سوال چشم را در پهندشت بهت
هزاران پاسخ وحشت فزای سرب و آهن نیست
هنوز آنجا سخن اندک سکوت افزون
زمین زندگی کردن فراوان یک وجب خک زیادی بهر مردن نیست...

pnugirl
09-15-2008, 11:40 AM
تا توانی دلی به دست آور
دل شکستن هنر نمی باشد

hiddenboy
09-15-2008, 11:44 AM
تن را به قضا بسپار و با درد بساز
کاین رفته قلم ز بهر تو ناید باز

hiddenboy
09-15-2008, 11:46 AM
زان کوزه ی می که نیست در وی ضرری
پر کن قدحی،بخور به من ده دگری

pnugirl
09-15-2008, 12:00 PM
یکی روبهی دید بی دست و پای
فرو ماند در لطف و صنع خدای

sunyboy
09-15-2008, 06:32 PM
یادت می اید
چقدر هم!
به دل تو نیز پیشتر نشسته بود
گفتم
گفتی
وشاید به همین سادگی
من شدم دوست تو
تو شدی دوست من
دو دوست کاملا نو
کاملا متفاوت
اززندگی گفتم
از زندگی گفتی
و زندگی کردیم
خندیدی
خنداندیم
و زندگی به مرور
با لبخند های شیرین من و تو
جریان گرفت
سکوت کردم
سکوتم را شکستی
و من
با تو از سبزی ها گفتم
و تو
با من از تمام رنگ ها
و من
امروز
خودم را مرور می کنم
و حرفهای سبز تورا
صدای تق تق حضورت می اید
می بینی
دستهایت سردند
آنقدر که افکار ادم هم
یخ می زند
ای دوست خودت خواستی
رنگ حضور مرا ترک کنی
هر وقت
خواستی برگردد
دلم برایت تنگ است...

pnugirl
09-16-2008, 10:52 AM
شعرتون خیلی فوق العاده بود

تورا افسوس چشمانم ز رده بردست و می دانم
چرا بیهوده می گویی دلی آهنین دارم؟؟؟

sunyboy
09-16-2008, 11:26 AM
ماه شب هم خویش می‌آراست با تصویرِ ابر
صورت مهتابی‌ات هرگز خودآرایی نداشت

حرفهای رفتنت اینقدر پنهانی نبود
یا اگر هم بود ، حرفی از نمی ایی نداشت

عشق اگر دیروز روز از روز‌گارم محو بود
در پسِ امروز‌ها دیروز، فردایی نداشت

بی تواما صورت این عشق زیبایی نداشت
چشمهایت بس که زیبا بود زیبایی نداشت

pnugirl
09-16-2008, 12:36 PM
بازهم خیلی قشنگ بود
به حسن انتخابتون تبریک می گم

تــو حســرت نــبــودنــت، مـن بـا خیالتم خوشم
با رفتنم از ایـن دیـار، آرزوهـامــو مــی کــشـم

فریبا
09-17-2008, 05:11 PM
مائیم و می و مطرب و این کنج خراب
جان و دلو جان و جامه در رهن شراب
فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب
آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب

pnugirl
09-17-2008, 05:31 PM
باز در دیده غمگین سحر
روح بیمار طبیعت پیداست
باز در سردی لبخند غروب
رازها خفته ز نکامی هاست

sunyboy
09-17-2008, 06:03 PM
بعد سکوت سرد تو، انگاری مایوس شدم
باور نمی کنم اینو، چه زود فراموش شدم
این دل خسته به خدا ،هنوز تو رویای شماست
تو قاب تنهایی من، نقش دو چشمای شماست
هنوز تو قصه های من، همدم دل فقط تویی
من شب باز شکست می دم ،اگه کنارم بمونی
انگاری ازیاد تو رفت،اون همه عشق و اشتیاق
می ترسم از دستت بدم، کاری ازم بر نمییاد
بعد نگاه سرد تو، انگارفراموش شدم
ازیاد نمی برم تو رو،با این که خاموش شدم
می رم سفر اما بدون ازیاد نمی برم تو رو
برای بی وفایات تکون می دم فقط سرو

pnugirl
09-17-2008, 06:06 PM
چرا شعرای شما اینقدر قشنگن؟؟؟
با واو یادم نمی یاد...ساری. نفر بعدی بگه لطفا

karma
09-18-2008, 07:37 PM
وآن دفع گفتنت که برو شه به خانه نیست و آن ناز و باز تندی دربانم آرزوست
این نان و آب چرخ چو سیلی است بی وفا من ماهی ام , نهنگم , عمانم آرزوست
یعقوب وار وااسفاها همی زنم دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوســـت
والله که شهر بی تو مرا حبس می شــود آوارگـــــــی و کـــوه و بیابــانم آرزوست
زین همرهان سســت عناص ر دلم گرفت شیر خدا و رسـتــم دستانم آرزوست
جانم مللول گشت ز فرعون و ظلم او آن نور روی موسی عمرانم آرزوست
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر کز دیو و دد مللولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت می نشود جسته ایم ما گفت آنکه یافت می نشود آنم ارزوست
یک دست جام باده و یک دست جعد یار رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست
باقـــی این غزل را ای مطـــــرب ظریــــــف زین سان همی شمار که زین سانم آرزوست
بنمای شمس مفخر تبریز رو ز شرق من هد هدم حضور سلیمانم آرزوست

sunyboy
09-18-2008, 09:57 PM
تورا درزیر باران دوست دارم

تورا اندازه جان دوست دارم

تورا درخلـوت شبهـای انـدوه

تورا ای ماه تابان دوست دارم

karma
09-19-2008, 12:34 AM
مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست...............که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست
من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق.........چار تکبیر زدم یک سره بر هر چه که هست

sunyboy
09-19-2008, 11:15 AM
تو را در خویش می‌جویم ودر بیگانه می‌یابم
چرا اینقدر من خود را ز تو بیگانه می‌یابم

تمام کوچه را گشتم سراغ ردِ پای تو
ولی من کفشهایت را درون خانه می‌یابم

کجا پا می‌گذارم نیستی ـ انگار هم هستی ـ
نمی دانم چه تعبیری است این افسانه می‌یابم؟

تو دیشب خواب من بودی و مویت شانه می‌کردم
سحر یک تار گیسویت کنار شانه می‌یابم

تو را این تا ز‌گی‌ها هر شب و هر روز می‌جویم
تو را از شمع می‌جویم وبا پروانه می‌یابم

نشانت از تمام شهر می‌گیرم و می‌ایم
چه تفسیری است شهرِ عشق را ویرانه می‌یابم

دل من سالها دنبال صیاد نگاهت بود
گناهم چیست وقتی دام را بی دانه می‌یابم
?
تو را آنقدرها جستم که خود را نیز گم کردم
و کنون آشکارا خویش را دیوانه می‌یابم.

pnugirl
09-19-2008, 11:45 AM
من می گم بهم نگاه کن، تو می گی که جون فدا کن
من می گم تنهام می ذاری؟ تو می گی طاقت نداری؟
من می گم تنهایی سخته. تو می گی این دست بخته

sunyboy
09-19-2008, 11:57 AM
هر شب به یاد دوست ره خواب می‌زنم
با هر دو جام چشم می ناب می‌زنم

از آسمان عشق به رخ قطره های شوق
می‌باردم چنان که به رو آب می‌زنم

بر برکه وجود ز عکس مه تمام
نوری به صفحه دل بی تاب می‌زنم

نازم جناب عشق که درگه بلند داشت
هردم سری چو حلقه بدان باب می‌زنم

چون چنگ آفرینش ما کوک تار اوست
من همنواش زخمه به مضراب می‌زنم

جلوه تو شاد باش که یارت بگفت دوش
من بوسه‌ای به چهره شاداب می‌زنم

pnugirl
09-19-2008, 12:06 PM
مرا در منزل جانان چه امن و عیش چون هردم
جرس فریاد می دارد که بربندید محمل ها

hiddenboy
09-19-2008, 12:25 PM
من حاصل عمر خود ندارم جز غم *** در عشق ز نیک و بد ندارم جز غم
یک همدم با وفا ندارم جز درد *** یک مونس نامزد ندارم جز غم
واسه بالایی بود که دیر فرستاده شد

hiddenboy
09-19-2008, 12:28 PM
از چرخ به هرگونه همی دار امید *** وزگردش روزگار میلرز چو بید
گفتی که پس از سیاهی رنگی نبود **** پس موی سیاه من چرا گشت سفید

karma
09-19-2008, 03:58 PM
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست..............گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست
شمع اگر ران لب خندان به زبان لافی زد..............پیش عشاق تو شب ها به غرامت برخاست

sunyboy
09-19-2008, 04:08 PM
دردهای دلِ تنهای من از شعر بپرس!!!...
@@@
شب، شبی بود غم‌انگیز که آزارم داد
خلوتی بود غم‌آمیز که آزارم داد

کاسه‌ای دست تو و باقی این ظرف تهی
دلم از صبر تو لبریز که آزارم داد

فصلها یک غم مبهم شد ومن؛
خسته از حسرت پاییز که آزارم داد

« آخرین عابر این کوچه منم »
سایه‌ی پشت سرم نیز که آزارم داد

دردهای دلِ تنهای من از شعر بپرس
ـ از غزل حس گلاویز که آزارم داد ـ

ماه هم دید که خاتون غزلهای شبم
نیمه شب بر در دهلیز که آزارم داد

لحظه‌ی شرجی دیدار تو آمیخته بود ؛
با سکوت شب شالیز که آزارم داد

« بعد از آن آه خودت می دانی »
این همه غصه‌ی یکریز که آزارم داد

خاطراتم به فراموشی مطلق پیوست
غیر یک حرف و یک چیز که آزارم داد ؛

pnugirl
09-20-2008, 12:43 PM
دوستت دارم و دانم که توی دشمن جانم
از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم

sunyboy
09-20-2008, 09:35 PM
من توانم این بود ... سوختن ... و تنها سوختن
تو مرا آرامش دادی یاد دادی معنی چشم امید به فردا دوختن

karma
09-21-2008, 01:13 AM
چیزی یادم نیومد
البته این شعرهای شما بیشتر به دیکلمه شبیهتره
بابا از شعر نو دست بردارید.

karma
09-21-2008, 01:38 AM
یادم اومد
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد..........عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد
بقیه اش را هم که می دونید

sunyboy
09-23-2008, 05:15 PM
درین چشم و درین چهر و درین لب
نشانی نیست از تردید و تشویش
تو رامی بینم و می لرزم از شوق
که دامان ت را ننگی نیالود
پرندی پرتو خورشید ، آری
نکو دانم که با رنگی نیالود
تو را می دانم ای همگام دیرین
که چون کوه گران و استواری
نه از توفان غم ها می هراسی
نه از سیل حوادث بیم داری

pnugirl
09-23-2008, 05:22 PM
یاس تنها یک گل ایوان ماست
یاس تنها یک سحر مهمان ماست

sunyboy
09-23-2008, 05:31 PM
تو دیشب خواب من بودی و مویت شانه می‌کردم
سحر یک تار گیسویت کنار شانه می‌یابم

تو را این تا ز‌گی‌ها هر شب و هر روز می‌جویم
تو را از شمع می‌جویم وبا پروانه می‌یابم

hiddenboy
09-24-2008, 12:19 AM
می خوردن و شاد بودن،آیین منست فارغ بودن ز کفر و دین ، دین منست
گفتم به عروس دهر کابین تو چیست گفتا دل خرم تو کابین منست

sunyboy
09-24-2008, 10:09 AM
تو نیستی که ببینی
چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاری است
چگونه عکس تو در برق شیشه ها پیداست
چگونه جای تو در جان زندگی سبز است

hiddenboy
09-24-2008, 09:04 PM
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه *** وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پر کن قدح باده که معلوم نیست*** کاین دم فرو برم، برآرم یا نه

sunyboy
09-24-2008, 09:37 PM
هشدار!
مکنید این کردار
این گفتار
این پندار
دلِ من صد سال است
که برای یک شب
شبی از جنسِ صداقت
شبی از جنسِ محبّت
شبی از مِهر و صفا
می گِریَد ...
می گِریَد ...

sunyboy
09-29-2008, 06:11 PM
در آبی ترین بی نهایت
بتونن قفل قفس هارو بشکونن !
عاشقاش در ساحل همیشه منتظر
گوش ماهی رو به دامن دریا بریزن
تا تمام ماهی های تن خیس دریا
بتونن صدای خورشید رو
از انتهای صامت دریا بشنون ...

من بدنبال سرزمینی ام که...

hiddenboy
09-29-2008, 07:50 PM
هنگام سپیده دم، خروس سحری *** دانی که چرا کند نوحه گری
یعنی که نمودند در آیینه ی صبح *** کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری

karma
09-30-2008, 10:10 PM
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت************باز آید و برهاندم از بند ملامت
امروز که در دست توام مرحمتی کن ************ فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت

فریبا
09-30-2008, 10:21 PM
تو به من خندیدی و ندانستی من به چه دلهره از باغچه ی همسایه سیب را دزدیدم.

sunyboy
09-30-2008, 11:13 PM
دل داره بی خودی دست دست میکنه
واسه بازی چشات مهره باختم واسه تو
بی خیال من میشی هر چی که ساختم واسه تو
نرگسا نسترنا رویای باغ
هیچ کدوم عطر تو رو واسم نداشت
هیچ کدوم از بازیهای سرنوشت
تلخی باخت تو رو واسم نداشت

iran
10-02-2008, 06:17 PM
تا کی به تمنای تو وصال یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

pnugirl
10-04-2008, 01:38 PM
هرکس که نداند و نداند که نداند
آگاه سازید که بس خفته نماند

sunyboy
10-04-2008, 01:49 PM
دیشب دوباره خلوت من بوی شعر داشت
چشمم به خواب روی تو می‌دید تا سحر

تردید سایه‌ها دوباره سرِ کوچه دیدنی است!
ـ این بار شب نگاه تو دزدید یا سحر؟

با واژه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ های ممتد شب تا طلوع نور
هاشور می‌زند تمام نگاهِ مرا سحر

پا روی وسعتِ شب می‌نهم وباز
تکرار می‌شود حکایت یک پشت پا سحر

تکرار می‌کنم تو را و مرورم نمی‌کنی
انکار می‌شوم که دوباره... ؛ ـ چرا سحر!؟

pnugirl
10-04-2008, 01:53 PM
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق از سر هر کوی و بام خواست

sunyboy
10-04-2008, 02:16 PM
تمام حادثه از آنِ‌شان همین کافیست
که از نگاه غزل ، شعر ناب را دیدم

sunyboy
10-07-2008, 06:03 PM
مینگرم به
دستهایی مه آلود
رنگین کمان تاریکی
و چشمهایی به زیبایی عینک دودی

هرشب فکر میکنم خوابهایت چه رنگیست؟
که احساست بوی شکمهای خالی نمی‌دهد . . .
(تقدیم به مریم حیدرزاده)

pnugirl
10-08-2008, 01:04 PM
دوست ان است که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی

sunyboy
10-08-2008, 07:28 PM
یادت هست ؟
روزهایی که با هم می خواندیم
"اولین چشم زیبا
اولین عشق پرشور
اولین حرف آشنا
اولین راه پرنور ؟"
اما به آخر رسيده بوديم؟
یادت هست ؟
بر دلم حک کردم
همیشه دوستت دارم
اما همه ی دوستانم را از دست دادم
یادت هست ؟
امروز خورشید زود تر از دیروز داشت به خانه اش می رفت
چون پاییز بود
اما من از خانه ی خود دور هستم
یادت هست ؟
کوچ پرستو را به وقت پاییز
تو به من می گفتی روزی با هم کوچ خواهیم کرد
اما من تنها رفتم
یادت هست ؟
آنقدر در کوچه ها پرسه زدیم
که مثل دو سایه ی فرو رفته به هم گم شده بودیم
اما امشب تنها پرسه زدم
یادت هست ؟
در شیار کوچه های به اندوه رفته ی فصل خزان
یادت هست ؟
تو به من می گفتی
که اگر روزی خاک شوی با تو چه خواهم کرد؟
گفتم تا ابد با چشم خیس بر خاک تو شعر خواهم گفت
اما من خاک شدم ... تو برایم شعر جدایی خواندی
راستی یادت هست ؟

samira
10-20-2008, 01:08 AM
یاد ندارم لحظه ای سکون را در زندگیم
لحظه ای اسارت را در روزهایم ...
یاد ندارم یاری. یارای همپای پاهایم
یا تصویر گنگی در ذهنم ...
یاد ندارم خیانتی بر دوستانم
شکستن دلی با چشمانم ...
یاد ندارم شهوتی در دستانم
آغوشی داغ بر لبانم ...
اما چه خوووب...
یاد دارم
راه رفتنت ...
یاد دارم خنده هایت ... گریه هایت
رازهای چشمهایت ...
یاد دارم آن غرور مست شیوایت
یاد دارم خرد کردن ... زیر رگبار نگاهت ...
آن نگاه سرخ زیبایت
خوب یاد دارم بودنم از بهر توست ...
شیون و فریاد هم ... بر سوی توست
تو چه دانی ...
بوی نازت ... همچنان مستم کند
سوی تو بی سر و بی پا و بی دستم کند ...
با تو بودن آرزوی این من است
دیدن کس در کنارت ... مرگم است ...
روزها بر جایگاهت تکیه کردم
تو نبودی ...
تو نبودی ...
بو کشیدم ناز کردم گریه کردم
آرزو کردم ...
خدایم
خدایم ...
یار و غمخوارم تویی ...
رازم تویی سازم تویی
به هر حالم کنارش باش ...
به یادش باش ...
اگر رفته ...
اگر با کس سفر کرده ...
به یادش باش ... نگاهش باش

karma
10-20-2008, 02:47 AM
شاد باش ای عشق خوش سودای ما .................ای طبیب جمله عادتهای ما
ای دوای نخوت و ناموس ما........................ای تو افلاطون و جالینوس ما

sunyboy
10-20-2008, 02:49 AM
شب سلیس است و یکدست و باز
شمعدانی ها
و صدا دار ترین شاخه فصل ‚ ماه را می شنوند
پلکان جلو ساختمان
در فانوس به دست و در اسراف نسیم
گوش کن جاده صدا می زند از دور قدمهای تو را
چشم تو زینت تاریکی نیست
پلکها را بتکان کفش به پا کن و بیا
و بیا تا جایی که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد
و زمان روی کلوخی بنشیند با تو
و مزامیر شب اندام تو را مثل یک قطعه آواز به خود جذب کنند
پارسایی است در آن جا که تو را خواهد گفت
بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه عشق تر است

Fahime.M
10-22-2008, 09:44 PM
تا تو نگاه میکنی کار من اه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است....گل

sunyboy
10-23-2008, 08:22 PM
لب خوانی بلد نیستم
و او اسم شب را صدا می زند
نزدیکتر بیا !
می خواهم ببوسمت
محرمانه ی زیبا !
حک شده بر کتیبه ای که دیوانه بر آن نماز می گذارم
این شاید هزارمین شب است و باز
بگذار ترنم باران را احساس کنم
ناگهان تا کجا می روی که نمی بینمت
چه بلندی و چه دور از دسترس ؟ !
دریایی موج می زند
پنجره ای بر هم می خورد
همین !
شاید شبی دیگر
طوفانی بپا شود
عزیزی باز گردد
ستاره ای میهمان شود
زیبای من بیاید
در آستانه ی گشاده و آشکار پنجره
باقی بماند و
رقصانه
مرا به بوسه ای میهمان کند .

pnugirl
10-24-2008, 04:38 PM
دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم
از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم

sunyboy
10-24-2008, 05:17 PM
من بلد نیستم شعر بنویسم از تو
من بلد نیستم از عشق بگویم با تو
من بلد نیستم با تو گاهی پرواز کنم
با تو ببازم زندگی ام رو دوباره آغاز کنم

Fahime.M
10-27-2008, 05:57 PM
مرا عهدیست با ماهی که ان ماه ان من باشد
مرا قولیست با جانان که جانان جان من باشد:72:

فریبا
10-27-2008, 06:00 PM
دردیست غیر مردن آنرا دوا نباشد
ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را ...
(مطمئن نیستم مصراع دوم رو درست نوشته باشم )

Fahime.M
10-27-2008, 06:18 PM
امروز که در دست توام مرحمتی کن
فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت

sunyboy
10-27-2008, 06:18 PM
این منم پنهانترین افسانه‌ی شبهای تو
آنکه در مهتاب باران شوقِ پیدایی نداشت

Fahime.M
10-27-2008, 06:31 PM
این منم پنهانترین افسانه‌ی شبهای تو
آنکه در مهتاب باران شوقِ پیدایی نداشت

اقا مدیر یکم توجه کن چرا با الف شروع کردی ناسلامتی مشاعره هستا:24:
تو را من چشم در راهم شبا هنگام
که میگیرند در شاخ تلاجن شاخه ها رنگ سیاهی

sunyboy
10-27-2008, 06:44 PM
اقا مدیر یکم توجه کن چرا با الف شروع کردی ناسلامتی مشاعره هستا:24:
تو را من چشم در راهم شبا هنگام
که میگیرند در شاخ تلاجن شاخه ها رنگ سیاهی


خب الب بود دیگه!! دقت کنین!! آخرش الف بود!! داخل اون پارانتز توضیحاتش بود نه شعر!!!:270:

sunyboy
10-27-2008, 07:04 PM
به روز صاف و روشن
كسی تو این زمونه
یه رنگ نمونده با من.

Fahime.M
10-29-2008, 04:07 PM
نیست دلداری که دلداری کند
نیست غمخواری که غمخواری کند
گرچه بسیارند یاران هر طرف
نیست یاری که مرا یاری کند

sunyboy
10-29-2008, 08:13 PM
در خویشتن گم شو كه پیدایت بدانم
از تن رها شو تا كه در جانم بدانم
عمریست در سینه تویی همخانه ٬همدوش
هردم تو را بر دوش خسته میكشانم
گفتم چگونه باورم اید تو را عشق
دادی مرا از خون خود جامی نشانم
گفتم تحمل نیست مارا سختی این ره
گفتی كه خود این ره به منزل میرسانم

Fahime.M
11-01-2008, 12:25 PM
مرا لیلی و خود را مجنو ن کردی
در این صحرای بیکسی عاشقی راقانون کردی

sunyboy
11-01-2008, 06:05 PM
یاران همه
رفتن سوی
دیار و دلبراشون
اونجایی که
چشم انتظار
مونده به در
براشون

sunyboy
11-07-2008, 03:32 AM
نه دریا نه رودم
نه سنگم نه چوبم
نه آواره چون باد
که نالان در هر سرایی بکوبم

iran
12-13-2008, 07:34 PM
میان این دو همه دوری غربت چشمانت
سوختم و ساختم و هیچ نگفتمت

sunyboy
12-15-2008, 01:11 AM
تا کی به تمنای تو وصال تو یگانه
اشکم شود ازهر مژه چون سیل روانه

pnugirl
12-16-2008, 01:28 AM
هركو عمل نكرد و عنايت اميد داشت
دانه نكشت ابله و دخل انتظار كرد

sunyboy
12-17-2008, 12:38 AM
در خانگاه افسوس آنجا که یار هویداست
من موبد امینم تا کی غروب پیداست

pnugirl
12-17-2008, 01:44 AM
تو را بس منتظر ماندم
اوتاندي غصه لر من دن
تو را من دوست دارم
اينانبو ياشلو گزلردن

sunyboy
01-30-2009, 11:25 AM
نه
حاشا و ابدا
که مرا دلگیری
از آسمان نیست
این سرشت ابر است که ببارد
اگر نبارد
مرا راستی ادامه ی عمر چگونه است
ابر نمی بارد
عمر ادامه دارد
و مرا غزلی به یاد مانده است
که برای تو بخوانم
ایستاده بودم که بهار شد
و غزل را بیاد آوردم
خواندم
ابیاتش شباهت به قصیده دارد

pnugirl
02-01-2009, 01:54 PM
در اين سراي بي كسي كسي به در نمي زند
به دشت پر ملال ما، پرنده پر نمي زند

sunyboy
02-02-2009, 05:02 PM
دعایت میکنم جانا نمی دانم تو می دانی؟

زیاد بوی زلف تو پریشانم تو می دانی؟

memol
02-03-2009, 04:41 PM
یه شب بیا تو خوابم بشو شکل یک ستاره
توی خواب دختری که جز تو هیچکس و نداره

Fahime.M
02-03-2009, 06:26 PM
هر که دلداده شد به دلدارش
ننشیند به قصد ازارش
برود چشم من به دنبالش
برود عشق من نگهدارش

sunyboy
02-03-2009, 11:49 PM
شب و رزوم شده فکرت,به هر جا میرم ذکرت

نگاهی , از سر مهرت نما, مهتر شمائلها

pnugirl
02-04-2009, 02:16 AM
الا يا ايها الساقي ادر كاسا و ناولها
كه عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشكلها

Fahime.M
02-04-2009, 05:28 PM
اسمان همچو صفحه دل من
روشن از جلوه های مهتاب است
امشب از خواب خوش گریزانم
که خیال تو خوشتر از خواب است

sunyboy
02-05-2009, 12:21 AM
تو غمگين مباش جلوه كه خوشند شهرياران

تو بيا بنوش جامي ز خم شكسته من

memol
02-09-2009, 03:45 PM
نذار از رفتنت ویرون شه جانم
نذار ازخود به خاکستر بریزم
کنار من که وا می پاشم از هم
تحمل کن ، تحمل کن عزیزم

sunyboy
02-10-2009, 01:11 AM
مرا به هيچ بدادي و من هنوز بر آنم

كه وجود تو مويي به عالمي نفروشم

Fahime.M
02-22-2009, 05:21 PM
من ان گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی ابی
ولی با محنت و خواری پی شبنم نمی گردم

Fahime.M
04-07-2009, 05:42 PM
من گل پژمرده ای هستم
دررگ هر برگ لرزانم خزیده عطر بس افسون
در شبی تاریک روییدم
تشنه لب بر ساحل کارون

sunyboy
04-08-2009, 01:57 AM
نه رهم بود به پس,
‫نه رهی روی به پیش.
‫رمه ام از کف رفت.
‫غفلت من رمه را,
‫غفلت تو همه ی قصه ی ما از کف برد.
‫تو که گویند شبان همه ای,
‫رمه ی من همه ام بوده و هست.
‫رمه ام بر گردان!

Fahime.M
04-11-2009, 11:07 AM
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد

pnugirl
04-22-2009, 01:50 AM
دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم
از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم