به امر خداوند متعال، جبرئیل امین، براق را برای سواری حضرت رسول الله در شب معراج آورد که در دعای ندبه به آن اشاره شد:«و سخر له البراق». براق حیوان بهشتی بود که از نظر جثه کوچکتر از اسب و بزرگتر از حمار بود. هرگاه از پستی به بلندی می آمد و برعکس پاها و دستهای او تغییر می کرد به طوری که پشت او صاف باشد تا پیامبر اذیت نشود.بعد از مقداری راه رفتند.پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:از طرف راست صدایی شنیدم که مرا به اسم می خواند. به او نگاه نکردم و به او التفات ننمودم و گذشتم.
جبرئیل عرض کرد: یا رسول الله این کسی که شما را به اسم صدا زد نصاری بودکه شما جواب او را ندادید. و اگر جواب او را داده بودید امتان تو نصرانی می شدند.
باز پیامبر فرمودند :مقدار دیگری رفتم صدائی از طرف چپ شنیدم که مرا به اسم صدا زد. جواب او را هم ندادم.
باز جبرئیل عرض کرد: این کسی که شما را صدا زد یهود بود و اگر شما جواب او را داده بودید امتان تو یهودی می شدند.
و باز پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: بعد از آنکه مقدار دیگر طی مسافت کردم ناگاه زن خوش صورتی راجلوی خودم دیدم که خود را به زینت آراسته و دست و صورت او باز بود. و به من گفت: یا محمد(ص)، اگر توجهی به طرف من کنی تو را از دنیا بی نیاز می کنم.
پیامبر فرمودند: به او هم توجهی نکردم و صورت از او برگردانیدم. جبرئیل عرض کرد: یا رسول الله این دنیا بود، که به این صورت در جلو شما آمد و حاضر شد، اگر با او حرف می زدی امت شما فریفته ی دنیا می شدند و دنیا را بر آخرت ترجیح می دادند و هلاک می شدند.
حضرت به منزله ی پدر برای امت خود می باشند که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «انا و علی ابوا هذه الامة» (من و حضرت علی(ع) پدران این امت هستیم.) هر دو بزرگوار دلسوز امت هستند.