بالا
لامپ رشد گیاه

 دانلود نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور با پاسخنامه

 دانلود نمونه سوالات فراگیر پیام نور

 فروشگاه پایان نامه و مقاله


 تایپ متن و مقاله و پایان نامه





 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 1 از 9 123 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 از مجموع 84

موضوع: دیوان اشعار محتشم کاشانی

  1. #1
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی
    پست های وبلاگ
    30

    new12 دیوان اشعار محتشم کاشانی

    دیوان اشعار محتشم کاشانی

    • ۱. غزلیات از رساله‌ی جلالیه
    • ۲. غزلیات
    • ۳. قصاید
    • ۴. قطعات
    • ۵. مثنویات
    • ۶. ترجیع بند
    • ۷. رباعیات



    غزلیات از رساله‌ی جلالیه

    کسی هم بوده کز شوخی بزور یک نظر کردن

    کسی هم بوده کز شوخی بزور یک نظر کردن تواند صد هزاران خانه را زیر و زبر کردن
    کسی هم بوده کز مردم اگر عالم شود خالی تواند در دل جن و ملک مهرش اثر کردن
    کسی هم بوده از دلها اگر نبود اثر پیدا تواند تیر عشقش از دل خارا گذر کردن
    کسی هم بوده کز عشاق چون یک زنده نگذارد تواند مرده‌ی افسرده را خون در جگر کردن
    کسی هم بوده کز شهری چو گیرد باج در خوبی به تنهائی تواند کار صد بیدادگر کردن
    کسی هم بوده کز عاشق زبانیها به یک ایما تواند مهر لیلی از دل مجنون بدر کردن
    کسی هم بوده کز شوق وصالش کوه کن آسان تواند دست با هجران شیرین در کمر کردن
    کسی هم بوده کز حسنش ترنج از دست نشناسان توانند از جمال یوسفی قطع نظر کردن
    کسی هم بوده زین سان محتشم کز شوکت خوبی تواند خسروان را چون گدایان دربدر کردن

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  2. #2
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی
    پست های وبلاگ
    30

    پیش فرض

    چون جلوه‌گر گردد بلا از قامت فتان تو

    چون جلوه‌گر گردد بلا از قامت فتان تو صد ره کنم در زیر لب خود را بلاگردان تو
    در جلوه‌ی تو نازک میان کوشیده بهر من به جان من کرده در زیر زبان جان را فدای جان تو
    در رقص هرگه بسته‌ای زه بر کمان دلبری من تیر نازت خورده و گردیده‌ام قربان تو
    چون رفته‌ای دامن‌کشان من از تخیل سوده‌ام بر پرده‌های چشم خود منت کشان دامان تو
    هر شیوه کز شرم و حیا در پرده بودت ای پری از پرده آوردی برون ای من سگ عرفان تو
    از حاضران در غیرتم با اینکه هست از یک دلی روی اشارتها به من از عشوه‌ی پنهان تو
    کاکل پریشان چون روی گامی گران کن جان من تا جان فشاند محتشم بر جعد مشک افشان تو

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  3. #3
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی
    پست های وبلاگ
    30

    پیش فرض

    دگر از بهر من زد دار عبرت سرو بالائی

    دگر از بهر من زد دار عبرت سرو بالائی حریفان می‌کنید امروز یا فردا تماشائی
    دگر خواهند دید احباب در بازار رسوائی دوان عریان تنی ژولیده موئی وحشی آسائی
    دگر دیوانه‌ای از بند خواهد جست پر وحشت کزو در هر سر کو سر زند شوری و غوغائی
    دگر گرینده چشمی خواهد از سیلاب رانیها زهر تفتنده دشت انگیخت شورانگیز دریائی
    دگر پست و بلند ملک غم را می‌کند یکسان پی صحرانوردی کوه گردی دشت پیمائی
    ز تخم اشگ دیگر لاله خواهد کشت در صحرا چو مجنون دامن هامون به خون دیده آلائی
    وداع همدمان کن محتشم تا فرصتی داری که ایام فراغت نیست جز امروز و فردائی

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  4. #4
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی
    پست های وبلاگ
    30

    پیش فرض

    روی ناشسته چو ماهش نگرید

    روی ناشسته چو ماهش نگرید چشم بی‌سرمه‌ی سیاهش نگرید
    بر سر سرو ملایم حرکات جنبش پر کلاهش نگرید
    نگهش با من و رویش با غیر غلط انداز نگاهش نگرید
    مهر من گشته یکی صد ز خطش اثر مهر و گیاهش نگرید
    شاه حسنش سپه آورده ز خط عالم آشوب سپاهش نگرید
    عذرخواهی کندم بعد از قتل عذر بدتر ز گناهش نگرید
    می‌رود غمزه زنان از کشته پشته‌ها بر سر راهش نگرید
    دود از چرخ برآورده دلم اثر شعله‌ی آهش نگرید
    محتشم کوه ستم راست ستون تن کاهیده چو کاهش نگرید
    در حلقه بتان است سر حلقه آن پری رو در گوش حلقه زر بر دوش حلقه مو
    زلفش گزنده عقرب کاکل کشنده افعی قامت چمنده شمشاد نرگس جهنده آهو
    لعل تو نقل و باده حرف تو تلخ و شیرین روی تو آب و آتش چشم تو ترک و هندو
    صد رنگ بوالعجب هست در حسن لیک از آنها بالاتر از سیاهیست بالای چشمت ابرو
    حسن ترا ترازوست آنچشم و ابرو اما خم گشته از گرانی شاهین آن ترازو
    غیر فرشته خوئی کز دوستی مرا کشت من دلبری ندیدم مردم کش و ملک خو
    ما و سگش بنامیم ازآشنائی هم درویش محترم من سلطان محتشم او

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  5. #5
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی
    پست های وبلاگ
    30

    پیش فرض

    الهی تا ز حسن و عشق در عالم نشان باشد

    الهی تا ز حسن و عشق در عالم نشان باشد به کام عشق بازان شاه حسنت کامران باشد
    الهی خلعت حسنت که جیبش ظاهر است اکنون ظهور دامنش تا دامن آخر زمان باشد
    الهی تا ز باغ حسن خیزد نخل استغنا تذر و عصمتت را برترین شاخ آشیان باشد
    الهی تا هوس باشد کنار و بوس طالب را شه حسن تو را تیغ تغافل در میان باشد
    الهی عاشق از معشوق تا باشد تواضع جو دو ابروی تو را تیر تکبر در کمان باشد
    الهی تا طلب خواهنده باشد ابروی پرچین چو ماری گنج یاقوت لبت را پاسبان باشد
    الهی محتشم چشم خیانت گر کند سویت به پیش ناوک خشم تو چشم او نشان باشد

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  6. #6
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی
    پست های وبلاگ
    30

    پیش فرض

    نخست آنکس که شد در بند انکار تو من بودم

    نخست آنکس که شد در بند انکار تو من بودم ولی آن کس که گشت اول گرفتار تو من بودم
    زدند از من حریفان بیشتر لاف خریداری ولی اول کسی کامد به بازار تو من بودم
    به سیم و زر طلبکار تو گردیدند اگر جمعی کسی کوشد به جان و سر خریدار تو من بودم
    من اول از تو کردم احتراز اما اسیری هم که کرد آخر سر خود در سر و کار تو من بودم
    به بیماری کشید از حسرت کار دگر یاران ولی آن کس که مرد از شوق دیدار تو من بودم
    حریفان جان سپر کردند پیشت لیک جانبازی که ضربت خورد از شمشیر خونخوار تو من بودم
    چو نظم محتشم خوانی بگو کای بلبل محزون کجا رفتی چه افتادت نه گلزار تو من بودم

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  7. #7
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی
    پست های وبلاگ
    30

    پیش فرض

    شده خلقت چو گریبان کش دلهای همه

    شده خلقت چو گریبان کش دلهای همه چون روان بر سر کویت نبود پای همه
    بر آتش که شده کوی تو جای همه کس وای اگر بر دل گرم تو بود جای همه
    آنچه در آینه‌ی روی تو من می‌بینم گر ببیند همه‌کس وای من و وای همه
    آه من در صف عشاق به گردون شده آه گر چنین دود کند آتش سودای همه
    دامن خلعت لطف تو دراز آمده وای اگر این جامه شود راست به بالای همه
    چه شناسی تو ز اندوده مس قلب دلان بر محک تا نزنی نقد تمنای همه
    محتشم رفع گمان کن که بنا بر غرضی است آن مه مملکت آشوب دلارای همه

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  8. #8
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی
    پست های وبلاگ
    30

    پیش فرض

    حسن تو چند زینت هر انجمن بود

    حسن تو چند زینت هر انجمن بود روی تو چند آینه‌ی مرد و زن بود
    تیر نظر به غیر میفکن که هست حیف شیرافکن آهوی تو که روبه فکن بود
    لطفی ندید غیر که مخصوص او نبود لطفی به من نمای که مخصوص من بود
    ای در بر رقیب چو جان مانده تا به کی جان هزار دل شده در یک بدن بود
    من سینه‌چاک و پیش تو بی درد در حساب آن چاکهای سینه که در پیرهن بود
    تا غیر خاص خویش نداند حدیث او راضی شدم که با همه‌کس در سخن بود
    اوقات اگر چنین گذرد محتشم مدام مردن هزار بار به از زیستن بود

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  9. #9
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی
    پست های وبلاگ
    30

    پیش فرض

    چو دلگشای رقیبان شوی به لطف نهانی

    چو دلگشای رقیبان شوی به لطف نهانی زبان بنده ببندی به التفات زبانی
    چو تیر غمزه نهی در کمان کشی همه بر من ولی کنی به توجه دل رقیب نشانی
    چو تیغ ناز کشی منتش کشم من غافل ولی به علم نظر زخم بر رقیب رسانی
    چو دلبری کنی آغاز من نخست دهم دل ولی تو سنگ دل اول دل رقیب ستانی
    شکر برای من ارزان کنی گه سخن اما نهان به جنبش لب جمله بر رقیب فشانی
    چو کوه اگر همه تمکین شوی بروی خوشم من و گرچه بادروی چون رسد رقیب بمانی
    بلی گهی که نهی در کمان خدنگ تغافل تغافل از دل مجروح محتشم نتوانی
    چون نیست دلت با من از وصل تو هجران به این لطف زبانی هم مخصوص رقیبان به
    چون لطف نهان تو پیداست که باغیر است مهری که مرا با تو پیدا شده پنهان به
    اغیار چو بسیارند در کوی تو پا کوبان بنیاد وصال مازین زلزله ویران به
    عشاق چه غواصند در بحر وصال تو کشتی من از هجران در ورطه‌ی طوفان به
    چون آینه‌ی رویت دارد خطر از اشگم چشمی که بود بی‌نم بر روی تو حیران به
    چون من ز میان رفتم دامن بکش از یاران در حشر گرت باشد یکدست بدامان به
    امشب که هم آوازند با غیر سگان تو گر محتشم از غیرت کمتر کندافغان به

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  10. #10
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی
    پست های وبلاگ
    30

    پیش فرض

    چون پیش یار قید و رهائی برابر است

    چون پیش یار قید و رهائی برابر است آن جا اگر روی و گر آئی برابر است
    یک لحظه با تو بودن و با غیر دیدنت با صد هزار سال جدائی برابر است
    لطفی نمی‌کنی که طفیل رقیب نیست لطفی چنین به قهر خدائی برابر است
    هر بوالهوس که گفت فدای تو جان من پیشت به عاشقان فدائی برابر است
    شوخی که نرخ بوسه به جائی دهد قرار در کیش ما به حاتم طائی برابر است
    از غیر رو نهفتن و در پرده دم زدن با صد هزار چهره‌ی گشائی برابر است
    دل خوس مکن به خسرو بی‌عشق محتشم کاین خسروی کنون به گدائی برابر است

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




صفحه 1 از 9 123 ... آخرینآخرین

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •