نه به سطح سواد گوینده مربوط است و نه به سن و جنس افراد ربط دارد؛ كافی است در شرایطی قرار بگیریم كه منفعت ما در قلب واقعیت باشد، آن‌گاه خیلی‌هایمان وسوسه می‌شویم كه برای عبور از بحران پیش آمده، دست به دامن دروغ شویم.معمولا به مساله دروغ به عنوان یك كنش غیراخلاقی و یك رفتار شخصی نابجا نگاه می‌شود، اما از تاثیرات گسترده اجتماعی و تبعات منفی آن، كمتر سخن به میان می‌آید.

جام جم ؛ نمی‌توان گفت دروغ، پدیده‌ای منحصر به یك كشور یا یك قومیت خاص است، اما رواج و شیوع آن در برخی جوامع، بیشتر به چشم می‌آید.كشور ما نیز از این آسیب اجتماعی مصون نمانده است و اگر بخواهیم واقع‌بینانه به روابط اجتماعی بین ایرانیان نگاه كنیم این رفتار ناپسند در حال تبدیل شدن به یك رفتار همه‌گیر است، رفتاری كه می‌تواند مانعی جدی در مسیر توسعه اجتماعی و اقتصادی هر كشوری باشد.


چرا دروغ در جامعه رواج دارد؟
دروغگویی با منفعت رابطه مستقیم دارد، یعنی تا وقتی فردی احساس نكند از بیان یك جمله غیرحقیقی، منفعتی نصیبش خواهد شد، بندرت پیش می‌آید لب به دروغ بگشاید. اما سوال اینجاست كه چرا در برخی گروه‌های اجتماعی، افراد حاضر می‌شوند از منافع خود بگذرند و دروغ نگویند، اما گروهی دیگر ترجیح می‌دهند برای انتفاع بیشتر، به دروغ متوسل شوند.
حمید جعفرنژاد، كارشناس علوم اجتماعی در همین رابطه به «جام‌جم» می‌گوید: نمی‌خواهم از بُعد شخصی و روانشناسی به قضیه دروغ نگاه كنم، بلكه از منظر جامعه‌شناختی،‌ دروغ و شیوع آن در جامعه به عوامل گوناگونی ربط دارد؛ مثلا سوال اینجاست كه چرا در كشوری مثل سوئد كه اتفاقا آموزه‌های دینی در آنجا رواج چندانی ندارد، حجم دروغگویی مردم به یكدیگر پایین است ولی در اغلب كشورهای خاورمیانه كه مردمی دیندار دارد، دروغ به امری رایج تبدیل شده است.
وی می‌افزاید: باید در نظر بگیریم سطح امكانات و دروغ نیز با هم رابطه جالبی دارند؛ یعنی مثلا در همین كشور سوئد كه مثال زدیم، سطح رفاه جامعه از استانداردهای مطلوبی پیروی می‌كند، اما این موضوع در كشورهای خاورمیانه صادق نیست؛ در واقع طبیعی است وقتی شهروندی از لحاظ امكانات زندگی در وضع مطلوبی باشد،‌ حاضر نمی‌شود برای دریافت منفعتی ناچیز، دروغ بگوید.


سیستم تنبیه درستی نداریم
زمانی كه یك رفتار غیراخلاقی در سطح جامعه شیوع پیدا می‌كند، می‌تواند به این معنی هم باشد كه جامعه، این رفتار را آنقدرها زشت و ناپسند نمی‌داند؛ به طور مثال اگر در شهری، حمل سلاح در منزل به صورت یك رفتار فراگیر در‌آید، می‌تواند به این معنا باشد كه ساكنان آن شهر، حمل سلاح را یك رفتار غیرعادی نمی‌دانند؛ این دقیقا همان اتفاقی است كه در برخی شهرهای ایالت متحده آمریكا وجود دارد.


جعفرنژاد تاكید می‌كند: عادی‌شدن دروغ در جامعه،‌ ناشی از آن است كه مردم هنوز دروغگویی را یك حركت غیراخلاقی بزرگ نمی‌دانند؛ در واقع می‌توانم بگویم حسگرهای جامعه ما نسبت به مساله دروغ، كارایی‌اش را از دست داده است و دروغگویی به امری بدیهی و معمولی در معادلات روزمره تبدیل شده است.وی با بیان این كه جامعه ما، سیستم تنبیه درستی برای دروغ ندارد، تصریح می‌كند: در بسیاری از موارد،‌ نه‌تنها دروغگویان جامعه را تنبیه نمی‌كنیم، بلكه به طور غیرمستقیم به آنها هم پاداش می‌دهیم.
این كارشناس علوم اجتماعی توضیح می‌دهد: اگر بخواهیم بی‌تعارف حرف بزنیم، الان در بسیاری از بخش‌های اقتصادی، دروغگویی یك امر رایج است و ما نه‌تنها افرادی كه با دروغ، اجناسشان را با قیمت‌های غیرواقعی یا كیفیتی پایین می‌فروشند برخورد نمی‌كنیم، بلكه با خرید از آنها، دروغگویی را به طور ناخواسته تشویق می‌كنیم.وی یادآور می‌شود: در حقیقت وقتی مثلا یك فروشنده به این استنباط برسد كه می‌تواند با دروغگویی به سود بیشتر برسد، در نتیجه جامعه بدون آن كه بخواهد، مشوقی برای دروغ قرار داده است.


تعارض در تربیت خانواده و حقیقت جامعه
بسیاری از خانواده‌های ایرانی، از همان دوران كودكی نسبت به دروغگویی فرزندانشان حساس هستند و تلاش می‌كنند فرهنگ راستگویی را به كودكشان بیاموزند، اما جعفر‌نژاد می‌گوید: قبول دارم كه خیلی از خانواده‌های ایرانی به مساله دروغگویی فرزندانشان حساس هستند ولی قضیه اینجاست كه بین تربیت خانواده و واقعیت‌های جامعه در بسیاری از موارد، تعارض وجود دارد.
وی توضیح می‌دهد: مثلا فكر كنید خانواده‌‌ای از همان دوران كودكی فرزندشان به او یاد داده‌اند دروغ نگوید، اما همین كودك وقتی بزرگ‌تر می‌شود و وارد جامعه بزرگسالان می‌شود، می‌بیند با راستگویی اموراتش نمی‌گذرد و حتی راست گفتن باعث ضربه خوردنش می‌شود و به همین دلیل است كه احتمال دارد این فرد، تربیت خانوادگی‌اش را فراموش كند و برای تطابق با هنجارهای رایج جامعه‌اش، متوسل به دروغ شود.


آیا دروغگویی از فرد به جامعه سرایت می‌كند؟
شاید در وهله اول، همان بحث مرغ و تخم‌مرغ به ذهنمان بیاید، این كه آیا فرد و خانواده‌ها موجب می‌شوند دروغ در جامعه گسترش یابد یا این كه جامعه با نظام‌های اجتماعی و اقتصادی كه به افراد تحمیل می‌كند، دروغ را به خانواده‌ها سرایت می‌دهد.جعفرنژاد بر این باور است كه در بحث دروغ، هم فرد مقصر است و هم جامعه.
وی توضیح می‌دهد: واقعیت این است كه نظام اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی جوامع موجب می‌شود گاهی دروغگویی از بالای هرم جامعه (مدیران) به سطوح پایین هرم جامعه (شهروندان) سرایت پیدا كند، اما این اصلا به این معنی نیست كه خانواده‌ها، نقشی در دروغگویی اعضای جامعه ندارند.
این پژوهشگر مسائل اجتماعی با اشاره به فرهنگ تربیتی در كشور ژاپن می‌گوید: ما جامعه‌شناسان هر وقت درخصوص مسائلی همچون ریا، دروغ و غیبت صحبت می‌كنیم، كشور ژاپن را مثال می‌زنیم؛ یعنی جالب است در سیستم رفتاری كشور ژاپن، هم خانواده و هم حكومت، نقش مكمل دارند؛ طوری كه هم خانواده‌ها و هم مدیران تلاش می‌كنند فرهنگ صداقت، تلاشگری و رعایت اخلاقی را به كودكان و سایر اعضای جامعه منتقل كنند.


از دروغگویی تا ضعف شخصیت
اگر از بعد كلان و جامعه‌شناختی دروغگویی فاصله بگیریم و بخواهیم این واقعیت اخلاقی را در سطح فردی‌تری كنكاش كنیم، در این شرایط می‌توانیم بگوییم والدین، دوستان و شخصیت فرد، نقش تعیین‌كننده‌ای در شكل‌گیری اخلاق راستگویی دارند.مریم حبیبی، كارشناس روان‌شناسی و رفتارشناسی با اشاره به تفاوت‌های شخصیتی دروغگویان به «جام‌جم» می‌گوید: انگیزه‌های دروغگویی افراد با یكدیگر متفاوت است؛ اما شباهت عمده بین افرادی كه زیاد دروغ می‌گویند، ضعف شخصیتی آنهاست.
وی می‌افزاید: ما امروزه با انبوه افرادی مواجه هستیم كه احساس می‌كنند به اندازه كافی قوی یا خوشبخت نیستند، مثلا در محیط‌های مجازی شاهد هستیم افراد با هویت‌های غیرواقعی تلاش می‌كنند نسبت به جایگاه اجتماعی و توانایی‌های واقعی‌شان دروغ بگویند.این كارشناس رفتارشناسی بر این باور است كه اگر ضعف شخصیت افراد دروغگو را درمان كنیم، دروغگویی آنها را هم درمان خواهیم كرد.
حبیبی خاطرنشان می‌كند: خیلی از افراد بدون آن كه منفعتی عینی از دروغگویی حاصلشان شود، دروغ می‌گویند و داستان دروغگویی آنها با افرادی كه با دروغگویی، دیگران را اغفال می‌كنند و سود سرشاری می‌برند متفاوت است؛ در واقع معتقدم اگر دروغگویی بر اثر عادت یا از سر كمبود توجه باشد، اینجا روان‌شناس باید با بالا بردن اعتماد به نفس فرد دروغگو او را كمك كند، اما اگر دروغگویی به منظور كلاهبرداری و اغفال باشد، اینجا باید با سیستم تنبیه، مانع گسترش دروغگویی شد.


معذورات اخلاقی، عاملی در ترویج دروغ
فرهنگ تعارف در جامعه ما، قدمتی طولانی دارد و این هنجار اجتماعی از نسلی به نسل دیگر هم منتقل شده است.حبیبی درخصوص فرهنگ تعارف و رابطه آن با دروغ می‌گوید: از همان بدو تولد، اغلب خانواده‌های ایرانی به ما می‌آموزند احساس و عواطف خود را در پوشش تعارف كتمان كنیم و ما هم نه‌تنها در كودكی، كه در مراحل مختلف زندگی می‌آموزیم با تعارف زندگی كنیم؛ بحث دروغ هم خارج از این موضوع نیست، یعنی خیلی اوقات ما به دلیل تعارف و قرار گرفتن در معذورات اخلاقی، مجبور به دروغگویی می‌شویم.


این روان‌شناس توضیح می‌دهد: تعارف باعث می‌شود ما بخشی از خواسته‌های قلبی‌مان را پنهان كنیم یا این خواسته‌ها را وارونه جلوه دهیم، مثلا بارها پیش آمده است از یك نوع غذا، یك رنگ یا یك لباس خاص بیزار بوده‌ایم، اما به خاطر همین مساله تعارف، مجبور شده‌ایم به دروغ بگوییم از این غذا یا از انجام این كار لذت می‌بریم.


وی تاكید می‌كند: بخش تكان‌دهنده قضیه اینجاست كه وقتی شما خودتان هستید و بدون تعارف رفتار می‌كنید و دروغ نمی‌گویید، جامعه از كنش‌های شما غافلگیر می‌شود و حتی احتمال دارد به دلیل صادق بودن، از جمع‌های دوستانه كنار گذاشته شوید. در هر حال، اگر به تاریخ جوامع توسعه یافته نگاهی گذرا بیندازیم، براحتی می‌بینیم در این كشورها، همواره برای توسعه اقتصادی و پیشرفت‌های مدنی، از مسائل فرهنگی بهره‌ برده‌اند؛ یعنی برای اصلاح امور مادی كشور، ابتدا امور فرهنگی جامعه را سامان بخشیده‌اند و بی‌گمان این فرآیند اصلاح در كشور ما نیز می‌تواند مسیر توسعه را هموارتر كند.


niksalehi.com