معلم : بچه ها ، درس امروز ما راجع به انتخاباته ؛ کی می دونه که انتخابات یعنی چی ؟ کدوم یکی از شماها تا حالا به همراه بزرگتراتون در انتخابات شرکت کردید ؟ هر کدومتون که چیزی در مورد انتخابات و منتخب شدن شنیده ، دستشو بالا کنه و برای بچه های دیگه هم تعریف کنه .


دانش آموز ۱ : اجازه آقا ، ما پدرمون رئیس اداره …. ه ! ، دوست پدرمون که چند سالیه با ما زندگی می کنه ، یعنی همون آقا الیاس (!) ، همیشه به بابامون میگه که تو منتخب شدی ! تو برگزیده شدی ! تو مسئولی در قبال مردم ! و هر روز بهش میگه که فلانی رو اخراج کن ! فلانی رو استخدام کن ! کار اون یکی رو راه ننداز ! واسه این یکی پارتی بازی کن و …
پدرم هم خیلی خوشحاله از اینکه منتخب شده و به تمام حرف های دوستش به خوبی عمل می کنه ! منم به داشتن پدری منتخب افتخار می کنم و فکر می کنم که انتخابات خیلی خوبه !


دانش آموز ۲ : آقا اجازه ، ما هر چند شب یکبار توی خونمون انتخابات و رای گیری داریم ! یعنی اون شب هایی که شام ، چیزی واسه خوردن داریم ، رای گیری می کنیم تا ببینیم که اون یه ذره غذایی که داریم به کدوممون می رسه و همیشه اون کسی رای میاره که از همه مریض و ضعیف تره و به غذا احتیاج داره ! ولی هنوز نفهمیدم که مادرم چه جوری رای گیری می کنه که با اینکه خودش خیلی بیشتر از ما نیاز به غذا داره هیچ وقت رای نمیاره ! آقا واسه همین ما فکر می کنیم که می شه توی انتخاباتم تقلب کرد !


دانش آموز ۳ : آقا ما همیشه موقع تعطیلات نوروزی و سه ماه تعطیلی که میشه توی خونمون انتخابات برگزار می کنیم تا انتخاب کنیم که این دفعه واسه تعطیلات به کدوم یکی از کشورا سفر کنیم ! معمولا هم ، هر کشوری که مامانم بگه همون انتخاب می شه ! آقا معلم واسه همین فکر کنم انتخابات همش الکیه و نتیجه از قبل مشخصه !


دانش آموز ۴ : آقا معلم ، من همیشه در بین برادرام منتخب می شم ! برادرای بزرگترم ، بهم میگن که چون من از همشون زرنگ تر و قوی ترم ، واسه همین هر روز منو انتخاب می کنن که برم واسه خونه نون بخرم ، منم خیلی خوشحالم از اینکه از همشون بهترم و همیشه من انتخاب می شم ! آقا ما فهمیدیم که همیشه اونی که از همه زرنگتر و قوی تره انتخاب می شه !