جامعه پذیری جریان کنش متقابل اجتماعی است که از طریق آن مردم شخصیت خود را به دست می آورند و شیوه زندگی جامعه خود را



می آموزند. جامعه پذیری، فرد را به آموختن هنجارها، ارزشها، زبانها، مهارت ها، عقاید و الگوهای فکر و عمل که همگی برای زندگی

اجتماعی ضروری هستند، قادر می سازد. جامعه پذیری در طی دوره زندگی، یعنی در توالی اجتماعی و زیستی تولد، کودکی، بلوغ،

کهولت و مرگ تداوم می یابد. در هر مرحله از این دوره ما دائما با شرایط جدید با متغیری مواجه می شویم که هم جنبه شخصی و هم

جنبه اجتماعی دارد و ما باید انطباق با آنها را بیاموزیم.

البته مهم ترین بخش جامعه پذیری در طی نوزادی و کودکی، یعنی زمانی که پایههای شخصیت بعدی گذارده می شود، تحقق می یابد.

به همین دلیل در این بخش عمدتا در مورد جریان اولیه جامعه پذیری تاکید بسیاری می شود. عوامل اجتماعی و کنش متقابل اجتماعی

بر حسب ارزشها و هنجارهای فرهنگی مربوطه رخ می دهد و محتوای جامعه پذیری و نیز الگوهای شخصیتی که غالبا مورد تمجید قرار

می گیرند، از جامعه ای به جامعه دیگر تفاوت می یابد. در نتیجه می توان گفت صفات شخصیتی شخصی در هر جامعه وجود دارد، یعنی

الگوهایی که از تجربه مشترک جامعه پذیری در یک فرهنگ خاص ناشی می شود.

ما نه تنها در یک جامعه بلکه همچنین در قسمت خاصی از آن متولد شده و زندگی می کنیم و بنابراین تحت تاثیر خرده فرهنگهای خاص

طبقه، نژاد، مذهب، منطقه و نیز تحت تاثیر گروههای خاص از قبیل خانواده و دوستان قرار می گیریم. بدین ترتیب فرآیند جامعه پذیری هم

به تبیین تشابهات عمومی از لحاظ شخصیت و رفتار اجتماعی درون یک جامعه و هم به توضیح اختلافات بسیاری که بین یک فرد و دیگری

وجود دارد، کمک می کند. فرآیند جامعه پذیری دربرگیرنده تاثیرات متفاوتی است که در طول زندگی بر فرد وارد می آید. مهمترین این

تاثیرات عبارت است از تاثیر عوامل جامعه پذیری یعنی افراد، گروهها و نهادهای مهمی که وضعیتهای ساختی را که جامعه پذیری درون آنها

رخ می دهد فراهم می سازند. چهار عامل از عوامل جامعه پذیری یعنی خانواده، مدرسه، گروه همسالان و وسایل ارتباط جمعی به ویژه

در جوامع نوین دارای اهمیت است زیرا این عوامل به طور مداوم و موثر بر انسانها تاثیر می گذارند.

▪ خانواده: خانواده بدون شک یکی از مهمترین عوامل جامعه پذیری در همه جوامع است و خانواده مسوولیت اصلی اجتماعی کردن

کودکان را در سال های اولیه و حیاتی زندگی به عهده دارد. خانواده جایی است که کودکان نخستین وابستگیهای عاطفی نزدیک و

صمیمی خود را در آن برقرار می سازند، زبان یاد می گیرند و ارزشها و هنجارهای فرهنگی را درونی می کنند. کودکان تجربه اجتماعی

محدودی نسبت به خانوادهها دارند و بنابراین فاقد هر گونه مبنایی برای مقایسه و ارزشیابی چیزهایی که از اعضای خانواده آموخته اند،

هستند. بخش مهمی از جامعه پذیری که در خانواده رخ می دهد عمدی و آگاهانه است ولی بخش زیادی از آن نیز کاملا ناخودآگاه است.

برای مثال والدینی که با کودکانشان بدرفتاری می کنند غالبا والدین خودشان با آنان بدرفتاری کرده اند و احتمال بیشتری دارد که کودکان

اینها نیز والدین بدرفتار و پرخاشگری شوند. به همین ترتیب می توان گفت که ویژگیهای شخصیتی از نسلی به نسل بعدی منتقل می
شود.

از لحظه تولد، کودکان در هر یک از خرده فرهنگهای نژاد، طبقه، قومیت، مذهب و منطقه از پایگاه محولی (غیراکتسابی) برخوردارند. برای

مثال، ارزشها و انتظاراتی که کودکان می آموزند تا حد بسیار زیادی به طبقه اجتماعی والدینشان بستگی دارد. مطالعات ملوین کوهن

(Kohn Melvin ) نشان می دهد که والدین طبقه کارگر و طبقه متوسط، کودکان خود را به شیوههای مختلف تربیت می کنند. والدین طبقه

کارگر ارزش بیشتری به همنوایی با معیارهای سنتی رفتار می دهند در حالی که والدین طبقه متوسط ارزش بیشتری به کنجکاوی یا

ابتکار می دهند. بدین ترتیب، والدین کودکان خود را برای آن قسمت از دنیای اجتماعی که بهتر می شناسند، اجتماعی می کنند و با

انجام این امر آنان یک نظام طبقه ای را در نسل بعد به وجود می آورند. تا حدودی به علت این چنین تاثیراتی است که زمینه طبقه

اجتماعی کودک عامل خوبی برای پیشگویی هوش، موفقیتهای تحصیلی و پایگاه نهایی اجتماعی طبقاتی آن کودک است.

▪ مدرسه: مدرسه عامل یا کارگزاری است که رسما توسط جامعه موظف به اجتماعی کردن نوجوانان در زمینه مهارت ها و ارزش های

خاصی شده است. در مجموعه مدرسه، نوجوان برای اولین بار تحت نظارت مستقیم کسانی که خویشاوند او نیستند، قرار می گیرد.

مشارکت در زندگی مدرسه همچنین وابستگی و اتکای کودکان را به خانواده کاهش می دهد و ارتباطات جدیدی با جامعه بزرگتر که ورای

خانواده قرار دارد، ایجاد می کند. اولین وظیفه مدارس عبارت است از اجتماعی کردن کودکان در زمینه مهارت های شناختی از قبیل

خواندن یا حساب کردن و فراهم کردن معلومات درباره موضوعات گوناگون که ممکن است در خانواده فراهم نباشد. همچنین مدارس در هر

جامعه، ارزش ها را به صورت درست به کودکان تلقین می کنند. مدرسه به عنوان عامل اجتماعی ساختن، بر اساس قواعدی که انتظار

می رود هر فرد از آن تبعیت کند سازمان یافته است و در حالی که خانواده در جوامع ابتدایی مسوول مستقیم اجتماعی ساختن نخستین

دوران کودکی است، در جوامع پیشرفته این مسوولیت به سازمانهای رسمی مانند مدرسه واگذار شده است.

▪ گروه همسالان: همچنان که کودکان بزرگتر می شوند، وقت بیشتر و بیشتری را در معاشرت با همسالان خود می گذرانند. کسانی که از

لحاظ سنی و خصوصیات اجتماعی دیگر با آنها کاملا برابر هستند، همزمان با افزایش تاثیر گروه همسالان، تاثیر والدین کاهش می یابد.

کاهش تاثیر والدین به ویژه در جوامع نوین صنعتی یعنی جایی که بسیاری از والدین دور از خانه کار می کنند بیشتر است. تاثیر گروه

همسالان هنگام بلوغ به اوج خود می رسد یعنی زمانی که جوانان آماده تشکیل یک خرده فرهنگی متمایز از سلیقهها، فعالیتهای اوقات

فراغت، پوشش، زبان مخصوص، نمادها، ارزش ها و قهرمانیهای خاص خود است.

در این هنگام کسب محبوبیت و مورد پسند واقع شدن یکی از اهداف مهم نوجوانان می شود و پذیرش ارزشهای گروه همسالان به طور

وسیعی به پذیرش فرد در آن گروه کمک می کند. اگرچه گروه همسالان تاثیر زیادتری در زمینه سبک های آنی و زودگذر زندگی مانند

علاقههای موسیقی یا فعالیتهای اوقات فراغت دارد، لیکن ارزشهای یادگرفته شده در خانواده در زمینه مذهب، سیاست، آموزش و اهداف

شغلی معمولا تاثیر دراز مدت تری دارند.

▪ وسائل ارتباط جمعی: وسایل ارتباط جمعی، وسایل گوناگون ارتباطی هستند که بخش وسیعی از مخاطبین را بدون هیچ گونه ارتباط

شخصی بین فرستندگان و گیرندگان پیامها، فرا می گیرد از قبیل روزنامهها، مجلات، کتابها، تلویزیون، رادیو، سینما، ویدئو، ماهواره و انواع

سی دی ها. نکته قابل توجه این است که رسانههای جمعی، همه می توانند هنجارهای اجتماعی را تقویت کنند و هم آنها را آشفته

سازند; بدین معنی که هر آنچه پخش یا نشر می کنند، معرف انعکاس واقعی جامعه جلوه دهند. در این میان تلویزیون احتمالا موثرترین

رسانه گروهی است.

▪ عوامل دیگر: علاوه بر عوامل یاد شده، ممکن است مردم تحت تاثیر عوامل دیگر جامعه پذیری مانند: گروههای مذهبی، سازمانهای

جوانان و بعدها در زندگی تحت تاثیر شرکتها، کلوپها، جنبشهای سیاسی و غیره قرار گیرند. بدیهی است که تاثیر عوامل گوناگون جامعه

پذیری همواره با هم سازگار نیستند بلکه غالبا ممکن است در تضاد با یکدیگر باشند. مثلا، خانواده ممکن است ارزش هایی کاملا

متفاوت ارزش های محیط و گروه همسالان ارزشهایی کاملا متفاوت از ارزشهای مدرسه داشته باشد. بدین ترتیب، جریان جامعه پذیری

ممکن است در برخی جهات نا موفق باشد و مردم به شیوههایی رفتار نمایند که قبلا پیش بینی نشده و مورد نظر نبوده است. پس

شخصیت و رفتار هرگز به طور کامل ثابت نیست، بلکه آنها تحت تاثیر تجربیات جامعه پذیری در طول زندگی تغییر می یابند.
نویسنده : ندا مهاجرانی