زلال وحی

«لَن یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَیى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً؛ خداوند هرگز برای کافران نسبت به مؤمنان راه تسلطی قرار نداده است». (نساء: 141)
نکته:‌ این آیه شریفه، یکی از وعده­های تخلف­ناپذیر خداوند است. تسلط نداشتن کافران بر مؤمنان در این آیه به‌طور مطلق آمده است و هیچ قیدی ندارد تا منظور از آن غلبه نداشتن از جهت نظامی یا در منطق باشد؛ بلکه از آیه می­توان فهمید که کافران نه تنها از نظر منطق، بلکه از نظر سیاسی و نظامی و فرهنگی و اقتصادی و همه نظر بر افراد باایمان چیره نخواهند شد. اما این­گونه نیست که مؤمنین بدون علت و تلاش به این پیروزی همیشگی برسند. بلکه آنان باید ملتزم به لوازم ایمان خود باشند.[1] پس اگر پیروزی­هایی از کفار بر مسلمانان در عرصه­های مختلف می­بینیم، به این دلیل است که مسلمانان به لوازم ایمان پای‌بند نبوده­اند و مسئولیت­ها و رسالت­های خود را از یاد برده­اند.
همچنین بسیاری از فقها در مسائل مختلف به این آیه،‌برای عدم تسلط کفار بر مؤمنان، از نظر حقوقی و حکمی استدلال کرده­اند.[2]
«فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمًا فَاسِقِینَ؛ (فرعون) قوم خود را سبک شمرد، درنتیجه از او اطاعت کردند آنان قومی فاسق بودند!». (زخرف: 54)
نکته:‌ حکومت حاکمان بر مردم در نظام باطل، براساس استخفاف و تحقیر مردم است ولی اطاعت مردم در نظام حق، براساس انتخاب احسن است، «یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَبِعُونَ أَحْسَنَهُ».
آن هم همراه با محبت، «لَوْ کَنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقََلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ‌حَوْلِکَ؛ اگر تو خشن و سنگدل بودی، از تو دور می­شدند».[3]
پیام­ها

1. اطاعت در نظام فاسد براساس تحقیر مردم است. «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ» 2. خودباختگی و تهی شدن از هویت سبب تسلیم شدن در برابر طاغوت­ها است. «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ» 3. سرسپردگی و اطاعت کورکورانه، ریشه در فقر فرهنگی، کوته­بینان فکری و سطحی­نگری انسان­ها دارد. «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ» 4. جامعه­ای که از خط الهی خارج شد، خود را باور نمی­کند و خفت­پذیر می­شود. «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ ... إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمًا فَاسِقِینَ» («فسق»‌ به معنای خارج شدن از مدار حق است).[4]
یک جرعه آفتاب

امام علی(ع):

«اَیُّهَا النّاسُ، اِنَّ المَنِیَّةَ قَبْلَ الدَّنِیَّهِ و التَجَلُّدَ قَبْلَ التَبَلَّد؛ ای مردم! مردن به از زبون زیستن است و صلابت و سربلندی به از خواری».[5]
امام حسین(ع):

«مَوتٌ فی عِزٍّ خَیرٌ مِن حَیاةٍ فی ذُلٍّ؛ مرگ باعزت بهتر از زندگی با ذلت است». [6]
امام علی(ع):

«ساعَةُ ذُلٍّ لاتَفِی بِعِزِّ الدَهر؛ یک ساعت ذلت به عزت روزگار نمی‌ارزد». [7]
امام علی(ع):

«لاتَکُن عَبدَ غَیرِکَ ‌وَ جَعَلَکَ ‌اللّهُ ‌حُرّاً؛ بنده دیگری مباش، که خداوند تو را آزاد آفریده است».[8]
امام صادق(ع):

«اِنَّ اللهَ تَبارَکَ و تعالی فَوَّضَ اِلَی الّْمُؤْمِنِ کُلَّ شَیءٍ اِلّا اِذلالَ نَفسِهِ؛ خدای تبارک و تعالی اختیار هر کاری را به مؤمن داده است، مگر اختیار خوار کردن خویشتن را».[9]
اشاره

قانونی علیه انسانیت

حمید رحمانی

کاپیتولاسیون، به قراردادهایی اطلاق می­شود که به موجب آن، اتباع یک دولت در قلمرو کشور دیگر، مشمول قوانین کشور خود می­شوند. کاپیتولاسیون به لحاظ تاریخی، سابقه­ای طولانی دارد. این قراردادها اغلب میان دولت­های اروپایی با دولت‌های آسیایی و آفریقایی بسته می­شدند؛ چرا که از نظر اروپائیان، دادگاه­ها و دستگاه‌های قضایی این کشورها قادر به حمایت کافی از اتباع خود نبودند. در صورتی‌که قدرتی اروپایی بر یک کشور تسلط پیدا می­کرد، اتباع آن از تمامی حقوق و امتیازات برخوردار بودند؛ به این معنا که حتی اگر در آن کشور یک فردی را به قتل می­رساندند، دستگاه قضایی آن کشور نمی­توانست فرد خاطی را طبق قوانین کشور خودش محاکمه کند و تنها کنسولگری یا سفارت‌خانه آن کشور مسلط، حق داشت که به این پرونده رسیدگی کند.
این قانون در نوع خود از ضدانسانی‌ترین قوانینی است که داعیه­داران حقوق بشر، مرتکب آن شده­اند و با روح قوانین ادیان الهی، به­ویژه، شریعت اسلام،‌ناسازگاری و ضدیت دارد.
سابقه کاپیتولاسیون در ایران

در ایران، به سبب ضعف پادشاهان و حکام، همواره امتیازاتی یک­طرفه در ارتباط با کشورهای اروپایی به آنان داده شده است. نفوذ بیگانگان و دخالت آنان در مصالح کشور و نیز غارت سرمایه­های آن، بیشتر از همین راه، یعنی کاپیتولاسیون بوده است.
کاپیتولاسیون، به مفهوم کامل آن در زمان قاجاریه و با امضای قرارداد تجاری ترکمن‌چای در ایران برقرار شد که به‌وسیله روس­ها به ایران تحمیل شد. این قرارداد موجب شد تا دیگر دولت­های خارجی هم، کاپیتولاسیون را به نفع اتباع خود در ایران به دست آورند. برخی از دولت­ها در ضمن قراردادهای خود، صریحاً از کاپیتولاسیون نام می­بردند و به این امتیاز دست می­یافتند و برخی نیز با عناوین دیگری مثل قرارداد صلح، دوستی و تجارت از این امتیاز بهره می­بردند.[10]
پس از روی کار آمدن رضاشاه و انقراض قاجاریه که خیال انگلیسی­ها از یک حکومت قوی ضدکمونیست در ایران راحت شده بود، انگلیسی­ها مانعی ندیدند که رضاشاه برخی از امتیازات را که دیگر بی­فایده شده بود، لغو کند تا به این وسیله به وجهه و اعتبار خود بیفزاید. یکی از این امتیازات که لغو شد، کاپیتولاسیون بود که به دست رضاشاه و با نظر موافق انگلیس در سال 1306 لغو شد.[11]
کاپیتولاسیون در قرن بیستم رفته‌رفته برافتاد. نخستین کشوری که آن را لغو کرد ژاپن و پس از آن ترکیه، تایلند، ایران، مصر و چین بودند؛‌ولی با کمال تأسف،‌این قانون ننگین در سال 1343 دوباره به نفع اتباع امریکا به تصویب رسید. تصویب این لایحه در روزگار سیاه دولت اسدالله علم و حسن­علی منصور بود.[12]
تقابل عزت با ذلت

پس از تصویب فرمایشی لایحه کاپیتولاسیون در مجلس سنا و مجلس شورای ملی که در فضایی آکنده از سانسور و خفقان صورت گرفت، امام خمینی، فرزند برومند ایران در دفاع از عزت، ملیت و اسلامیت، با این لایحه ننگین به مخالفت برخاست.
امام خمینی(ره)، مردم و علما را به قیام دعوت کرد. او با پیام و سخنرانی افشاگرانه خود، خواب خوش دستگاه ستم­شاهی و اربابان امریکایی­اش را آشفته کرد. امام با اعلام عزای عمومی، شاه و مجلس و دولت و امریکا را به شدت مورد انتقاد قرار داد.

فریادی در سکوت

امام خمینی(ره)، در فضایی لب به اعتراض علیه شاه و آمریکا گشود و بر آنان نهیب زد و خروشید که کسی توان و جرئت و جسارت این کار را نداشت. اما او با پشتوانه الهی و اعتقاد به توکل بر خداوند، در برابر قانونی که استقلال و عزت ایران را به خطر می­انداخت، مردانه ایستاد و پس از آن سخنرانی، رنج­های تبعید چند ساله از وطن را به جان خرید.
بخشی از پیام و سخنرانی روشنگرانه و افشاگرانه امام خمینی علیه لایحه ننگین کاپیتولاسیون چنین است:‌
«مجلس به پیشنهاد دولت، سند بردگی ملت ایران را امضا کرد... بدون اطلاع ملت با چند ساعت صحبت­های سرّی، ملت ایران را در تحت اسارت امریکایی­ها قرار داد... اکنون من اعلام می­کنم که این رأی ننگین مجلسین، مخالف اسلام و قرآن است».[13]
«ما را فروختند، استقلال ما را فروختند و باز هم چراغانی کردند و پایکوبی کردند. اگر من به جای اینها بودم... می­گفتم بیرق سیاه بالای سر بازارها بزنند... به حسب این رأی ننگین، اگر یک مستشار امریکایی یا یک خادم مستشار امریکایی به یکی از مراجع تقلید ایران، به یکی از افراد محترم ملت، به یکی از صاحب­منصبان عالی‌رتبه ایران هر جسارتی بکند، هر جنایتی بنماید، پلیس حق بازداشت او را ندارد؛ محاکم ایران حق رسیدگی ندارند؛ ولی اگر به یک سگ آنها تعرض بشود، پلیس باید دخالت کند، دادگاه باید رسیدگی نماید!»[14]

پی‌آمدهای احیای کاپیتولاسیون

1. تبعید امام خمینی

اقدام جسورانه امام خمینی بر ضد منافع نامشروع آمریکا، هیئت حاکمه را وادار ساخت، شتاب­زده و بزدلانه، اقدام به دستگیری و تبعید امام به ترکیه کنند. به دنبال آن، اعتراض­ها و اقدام­های مسلحانه آغاز گردید که به قتل حسن­علی منصور از مسببان تصویب لایحه کاپیتولاسیون انجامید. امام خمینی در مصاحبه­ای در پاریس در سال 1357 درباره تبعات مخالفتش با لایحه کاپیتولاسیون فرموده است:‌
«پانزده سال قبل که شاه قصد داشت به دستور امریکا، لایحه مصونیت مستشاران امریکایی را به تصویب برساند، من این خیانت شاه را نسبت به ملت ایران در طی یک سخنرانی و صدور یک اعلامیه محکوم نمودم و ملت ایران را از این سیاست استعماری مطلع ساختم، که پس از چند روز مرا از ایران، پس از آن که شبانه به منزلم در قم حمله کردند، دستگیر و سپس به ترکیه تبعید نمودند. و در آنجا هم دولت ترکیه تحت فشار افکار عمومی از دولت ایران خواست که محل تبعید مرا کشوری غیر از ترکیه قرار دهد، که سرانجام به عراق تبعید شدم و سرانجام پس از حدود پانزده سال، دولت عراق تحت فشار شاه، مخالفت خود را با فعالیت­های اسلامی من علیه رژیم سلطنتی و شاهنشاهی ابراز کرد و از این جهت، تصمیم گرفتم که به کویت که یک کشور اسلامی است بروم. تا در آنجا در محل مورد اقامتم تصمیم بگیرم و با داشتن ویزای آن کشور، دولت کویت از ورود من به آن کشور جلوگیری نمود و به ناچار به فرانسه آمدم».[15]
2. نقص استقلال و حاکمیت ایران

تصویب لایحه کاپیتولاسیون، در واقع نقض آشکار استقلال و حاکمیت و حیثیت ملی ایران بود. ازاین­رو بود که هر که ماجرای این لایحه را می­شنید، نسبت به دولت و شاه خشمگین می­شد. قبح این مسئله تا جایی بود که امام خمینی از آن به «سند بردگی ملت ایران» تعبیر کرد.
3. هجوم گسترده امریکاییان به ایران

اعطای مصونیت قضایی برای مستشاران امریکایی که بعدها خانواده­های آنان و نیز کارکنان غیرنظامی را هم دربرگرفت، هزینه­های سنگینی بر دولت و دوش مردم ایران تحمیل کرد؛ به طوری که تنها بین سال­های 1970 تا 1978 میلادی، تعداد امریکایی‌های حاضر در ایران از کمتر از هشت هزار نفر به حدود پنجاه هزار نفر رسید.[16]
4. فساد فرهنگی و اخلاقی

حضور گسترده امریکایی­ها در ایران و برخورداری آنان از مصونیت قضایی، زمینه­ مناسبی برای افزایش جرایم و اشاعه فساد فراهم ساخت. تعارض­های فرهنگی موجود و رفتار اهانت­آمیز آنان نسبت به آداب و رسوم جامعه مسلمان ایران، حس مذهبی مردم را می­آزرد و موجب اوج­گیری احساسات ضدامریکایی می‌گردید.[17]

پایان کاپیتولاسیون در ایران

سه ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، با تصویب شورای انقلاب، دولت موقت لایحه کاپیتولاسیون را لغو کرد. امریکاییان که تا قبل از آن در ایران همه­کاره بودند، از شنیدن خبر لغو این لایحه وحشت­زده شدند و برای باقی‌مانده آنان در ایران محدودیت­های زیادی ایجاد شد. نکته درخور تأمل این است که چند ماه پس از آغاز سلطنت محمدرضا پهلوی در سال 1320، فعالیت مستشاران امریکایی در ایران شروع شد و چند ماه پس از سقوط او، فعالیت این مستشاران پایان یافت. این نکته خود گواه دیگری بر وابستگی ذلیلانه محمدرضا پهلوی به امریکا بود.[18]
گفتار مجری

لایحه ننگین

در تاریخ معاصر ایران، قضاوت کنسولی یا کاپیتولاسیون، مسئله­ای اساسی است. دخالت و نفوذ بیگانگان، بیشتر از همین راه بوده است. به موجب این قرارداد، اتباع خارجی اگر در ایران مرتکب جرم و جنایتی می­شدند، دادگاه­ها و محاکم قضایی کشور حق محاکمه آنان را نداشتند. بلکه حکم قضایی آنان تابع محاکم و قوانین دولت متبوعشان بود. با تصویب لایحه کاپیتولاسیون در دهه 40 شمسی در مجلس شورای ملی و مجلس سنا، تحت فشار امریکا و شاه، ایران در عمل، ‌استقلال و حیثیت سیاسی خود را از دست داد و به منزله مستعمره امریکا در ­آمد.
امام خمینی(ره) تنها شخصیتی بود که با آگاهی‌یی که از عمق فاجعه به خطر افتادن استقلال کشور داشت، در تاریخ 4 آبان 1343 با سخنرانی شجاعانه، افشاگرانه و آتشین خود و پیام روشنگرانه­اش، این لایحه ننگین را محکوم کرد. او در سخنرانی خود مردم و علما را به قیام دعوت کرد و به شاه و اربابانش دلیرانه تاخت. مأموران نظام ستم­شاهی شبانه به منزل امام در قم حمله و او را به ترکیه تبعید کردند.
تصویب و اجرای کاپیتولاسیون، آسیب­ها و صدمات سیاسی و فرهنگی و اجتماعی بسیاری بر ایران وارد کرد؛ ولی قیام قهرمانانه امام، عامل تسریع در واژگونی نظام استبدادی و پوشالی شاهنشاهی شد. سرانجام پس از پیروزی انقلاب اسلامی در تاریخ 23 اردیبهشت 1358، با تصویب شورای انقلاب، لایحه کاپیتولاسیون لغو شد.
زلال قلم

فریاد بر بیداد

سکوت بود و شب بود؛ زمستان بود و سرما. اهرِمن سرمست از سُلطه با تازیانه­ای بر دست، ایستاده بود بالای سر خفتگان و خواب­زدگان. هیچ‌کس را یارای سخن نبود. هیچ‌کس فریاد نزد. کلمه­ها در حنجره­های بغض­آلود یخ زده بودند. هیچ‌کس فریاد نزد که چرا سرنوشت را به مسلخ می­برید و چرا ما را بر سردر دروازه­های تمدن، به بردگی می­فروشید. بندهای بندگی در دست شیطان­های کوچکی بود که در خدمت شیطان بزرگ بودند.

تو بودی و نور ایمان و خدایی که دلت خانه­اش بود. تو تازیانه نداشتی؛ کلمه داشتی که فرشتگان به تو آموخته بودند؛‌کلمه­هایی به رنگ نور و جنس ایمان و گرمی آفتاب که از سبزی سرت و پاکی دلت می­جوشید و جاری می­شد و روان­های تشنه را سیراب می­کرد و یخ­های ترس و تردید را آب می­کرد.

ای غیرت مجسم! آن روز خشم مقدس تو فریاد شد؛ فریاد بیگانه­ستیز تو بر بیداد، توفان زد به دریای سکوت که موج سهمگینش، دل کفر را به لرزه درآورد و این­سان بود که پِی کاخ ستم شکست.
کوتاه و گویا

کاپیتولاسیون، نقض آشکار استقلال، عزت و حاکمیت یک کشور بود.
تصویب کاپیتولاسیون به تعبیر امام خمینی، امضای «سند بردگی» ملت بود.
مبارزه با کاپیتولاسیون، ملی­ترین حماسه­ای است که امام خمینی آفرید.
رژیم ستم­شاهی که شعار ملی­گرایی سر می­داد، با تصویب لایحه کاپیتولاسیون رسوا شد.
مبارزه امام خمینی با کاپیتولاسیون، نقطه عطف در تاریخ نهضت اسلامی است.
امام خمینی با سخنان آتشین خود در اعتراض به کاپیتولاسیون، هیئت حاکمه وقت امریکا را محاکمه کرد.
سرچشمه کاپیتولاسیون، اعتقاد به تبعیض نژادی است.
کاپیتولاسیون از مظاهر استکبار است.
کاپیتولاسیون خط بطلانی است بر برابری و کرامت انسان­ها.
کاپیتولاسیون، همواره راه ورود و نفوذ غرب به کشورهای اسلامی بوده است.
کاپیتولاسیون برای یک ملت، بدتر از اشغال و قتل­عام است.
آورده­اند که ...

اعتراض خونین

صبحگاه دوازده بهمن 1343، شهری در غرب ایران، نزدیک بود که تأسف­بارترین برگ خود را بر صفحه روزگار ورق بزند و وقوع حادثه­ای را در دفتر خود ثبت کند که در نوع خود کم­نظیر یا بهتر است بگوییم بی­نظیر بود. تصادف «چارلز گری» با یک دختر ایرانی به نام «ایران سلیمی» تنها دو ماه پس از تبادل یادداشت­های مربوط به احیای کاپیتولاسیون، اولین مورد سوءاستفاده از مصونیت داشتن امریکایی­ها در ایران را رقم ‌زد؛ تصادفی که مرگ دختر ایرانی را به همراه داشت، بدون آن که قاتل امریکایی او دستگیر، بازخواست و یا محاکمه شود. هشت روز مبارزه دختر جوان با مرگ، شاید به این خاطر بود که شاهد محاکمه راننده باشد؛ اما وقتی که در هشتمین روزِ تلاش برای زندگی به این واقعیت پی برد که راننده مصونیت سیاسی دارد و مجازات و محاکمه­ای برای او در کار نخواهد بود، با ناامیدی آخرین خاطرات خود را از آن روز تصادف به یاد آورد، آن لحظه­ای را که با امیدواری برای یک آینده دلخواه خانه را ترک کرد و قدم بر روی برف­های یخ­بسته خیابان گذاشت؛ به ناگاه خود را در زیر چرخ­های اتومبیل «چارلز گری»‌یافت و وقتی برای درخواست کمک، چشم­های خود را باز کرد، در کنار جسم مجروحش، کارت زردی را دید که متعلق به درجه­دار امریکایی، «چارلز . ال. گری»‌بود. قطره خونی که از پیشانی دختر بر روی کارت ریخت برای یک لحظه او را به این فکر انداخت که کار خطایی از او سر زده و برای همین با تحمل درد فراوان خود را کنار کشید تا کارت از خون او رنگین نشود، چون که تا آن موقع اطلاعی از ماهیت این نوع کارت­ها نداشت؛ اما امروز و در واقع در آخرین روز زندگی­اش، با این واقعیت تلخ آشنا شد که در واقع مسبب اصلی مرگ او، همان کارت زرد بود. چون اگر «گری» آن کارت را نداشت، شاید بیشتر در رانندگی احتیاط می­کرد و یا اگر کارت زرد رنگ نبود، «گری»‌محاکمه می­شد، در آن صورت او دیگر آزاد نبود.
دختر جوان در آخرین لحظه عمرش به یاد خط خونی افتاد که بر روی کارت «گری»‌کشیده بود و از یادآوری آن تا حدی آرامش به دلش راه یافت. چون فکر می‌کرد که با این کار درواقع آن پیامی را که در دل خود داشت، به درجه­دار امریکایی گفته است. و آن اینکه: بدان که مصونیت تو دائمی نخواهد بود؛ چون امروز من، خط قرمزی بر روی کارت تو کشیدم به نمایندگی از طرف همه ایرانیان.
وقتی خبر فوت دختر ایرانی به سفارت امریکا رسید، سفارت بی­درنگ دست به کار شد و یادداشتی به وزارت خارجه ایران نوشت که درجه­دار امریکایی «چارلزگری»‌مصونیت سیاسی دارد،‌یعنی نمی­توانید او را بازداشت و محاکمه کنید. اما نمی­دانستند که این دختر با خون خود به نمایندگی از طرف همه ایرانیان، حکم محکومیت امریکاییان را امضا کرده است.[19]
­
منبع : hawzah.net