کتابسوزی بزرگ تازیان
پیرامون کتابسوزی بزرگ تازیان پس از چیرگی بر ایران و مصر گزارش ها و بازگویی های فراوانی وجود دارد. در این میان به دو گزارش برجسته میپردازیم. این دو گزارش بدست دو تاریخنگار گوناگون و در زمان و جاهای گوناگون از هم آورده شده است.
نخستین گزارش را از ابن خلدون تاریخ نگار و فیلسوف برجسته ی عرب زبان(زاده ی تونس) می آوریم. ابن خلدون در گفتار «العلوم العقلیة و اصنافها» از پیشگفتار تاریخش گوید:
«زمانی که کشور ایران گشوده شد نَسَکها(کتابها) ی فراوانی در آن سرزمین به دست تازیان افتاد. سعد بن ابى وقاص درباره ی آن نسکها نامه نوشت و در ترجمه کردن آنها براى مسلمانان پروا خواست. عمر بدو نوشت که آن نسکها را در آب افکند،چه اگر آنچه در آنهاست راهنمایى است، ‏خدا ما را به رهنماتر از آن هدایت کرده است و اگر گمراهى است‏خدا ما را از شر آن محفوظ داشته. بنابراین آن نسکها را در آب یا در آتش افکندند و دانشهای ایرانیان که در آن کتب نگاشته شده بود، از میان رفت و به دست ما نرسید.»

گزارش دوم از ابو الفرج ابن العبرى:
«....چیزهایى که چندان محل حاجت‏شما نیست‏خواهش مى‏کنم که آنها را به خود ما واگذار کنید که استحقاق ما به آنها بیشتر مى‏باشد.عمرو پرسید که آنها چیستند؟در جواب گفت:کتب حکمت و فلسفه مى‏باشند که در کتابخانه دولتى ذخیره شده‏اند.
عمرو اظهار داشت که من در این باب باید از خلیفه(عمر)دستور بخواهم و الا از خودم نمى‏توانم قبلا اقدامى کنم.چنانکه عین واقعه را به خلیفه اطلاع داده و کسب تکلیف نمود،در جواب نوشت:اگر این کتابها موافق با قرآن مى‏باشند هیچ ضرورتى به آنها نیست و اگر مخالف با قرآن‏اند تمام آنها را بر باد ده. بعد از وصول این جواب،عمرو شروع به انهدام کتابخانه نموده مقرر داشت که بین حمامیهاى اسکندریه کتابها را تقسیم کردند و از این رو در مدت شش ماه تمام کتب را سوزانیده بر باد داد.و آنچه واقع شده بدون استعجاب قبول نما.»

در این میان گزارش های دیگری نیز وجود دارد. برای نمونه به گزارش ابوریحان بیرونی میپردازیم. ابوریحان در در الآثار الباقیة مینویسد:
«و چون قتیبه بن مسلم نویسندگان ایشان(خوارزمیان)را هلاک کرد و هیربدان
ایشان را بکشت و کتب و نوشته‏هاى آنان را بسوخت»

همچنین برای رسیدن به هوده ی(نتیجه ی) وجود کتابخانه های بزرگ و دانشمندان و فرهیختگان در ایران پیش از تاختن تازیان میتوان به نسکهای دینی و زرتشتی مراجعه کرد. میدانیم که پس از شکست یونانیان و برپایی پادشاهی ایرانی اشکانی، بلاش(ولخش) اشکانی دستور به گردآوری اوستا و دیگر نوشته های دانشیک آن زمان داد به گواهی دینکرت:
«فرمان داد که تا اوراق باقی مانده‏ی اوستا را که متفرق و پریشان شده بود اعم از آن چه که مدون بود و یا فقط در یادها و خاطرها باقی مانده بود گردآوری کند.»

پس از او اردشیر بابکان(ارتخشتر پاپکان) و فرزندش شاپور و دیگران در پادشاهی ساسانی کار او را جدی تر دنبال کردند. به گواهی دینکرت:
«پادشاه بزرگ اردشیر بابکان(224-241یا 242) هیربد هیربدان، تنسر را به دربار خود خوانده به وی به فرمود مابقی اوستا را که تا آن روز گردآوری نشده بود مدون سازند.(9) پس از وی پسرش شاپور (242-272) فرمان داد تا قطعات راجع به طب و نجوم و جغرافیا و فلسفه را که نزد هندوان و یونانیان پراکنده بود به دست آورده جز اوستا سازند و نسخه‏ای از آن را در گنج شپیکان گذارند، بالاخره شاپور دوم پسر هرمز(310-379) برای از میان برداشتن گفتگوهای دینی که در بین دسته‏های گوناگون برخاسته بود آذربد پسر مهراسپند را بر آن داشت که به اوستا مرور نموده و انگیزه‏ای بر درستی آن به دست دهد.»

افزون بر نسکخانه های بزرگ که در بر دارنده ی دانش چند هزار ساله ی ایرانیان بود، میتوان به سازه هایی اشاره کرد که بیگمان نیاز به دانش هندسی و ریاضی و فیزیک و ... داشته اند. طاق کسرا
(۱)، آتشکده ی آذَرفَرَنبَغ(پارس) در فیروزآباد و کاخ اردشیر، کاخ سروستان، شهر بیشابور و...
کتابهای دینی در بردارنده ی دستورهای پزشکی به زبان پهلوی و نیز سپاهی توانمند با منجنیق ها و جنگ افزارهای پیشرفته که حدود ۴۰۰ سال توانست در برابر تاخت و تاز خاقانات تُرک غربی و سپاه بزرگ روم و رخنه های پی در پی تازیان تاب بیاورد، از دیگر نشانه های جایگاه بالای دانش در میان ایرانیان پیش از یورش تازیان هست.
ابولولو که منابع او را پیروز نامیده اند
(۲) یک ایرانی از نهاوند بود که بدست اعراب دستگیر شد و به غلامی مغیره بن شعبه فرمانروای کوفه درآمد(۳). او به دانش و فند های نقاشی، آهنگری، و درودگری آشنا بود و به همین انگیزه بدستور عمر به مدینه آورده شد. کینه ی کودکان و زنان ایرانی که هر روز بدست تازیان جلوی چشمان او به بردگی کشیده میشدند، انگیزه ای شد که فیروز انتقام ایرانیها را از عمر بگیرد و او را بکشد. چیزی که در این بازگویی به کار جستار کنونی می آید همانا اشاره ی تازیخ نگاران به دانسته ها و فندهای پیروز(رده پایین از دید اجتماعی!) است.

۱. این سازه ۳۵ متر بلندا، ۲۵ متر پهنا و ۵۰ متر درازا دارد و بزرگترین و بی همتاترین طاق بدون ستون جهان بشمار می آید.
۲.حسان بن ثابت، 1/273؛ ابن حبیب، «اسماء». 155؛ ابن قتیبه، 183
۳.ابن سعد، 3/345؛ ابن شبه، 3/896-899؛ طبری، 4/190-191؛ دربارة دیگر روایات نک‍: ابن شبه، 3/893؛ ابن اعثم، 1/32