راننده داشت از چهار راه رد می شد، شمارش معکوس برای قرمز شدن چراغ شروع شده بود
11، 10، 09،

یکباره پیرزنی فرسوده از وسط خیابان رد شد
راننده محکم زد روی ترمز و به پاها و دست های پیره زن خیره شد که چقدر چروکیده است و آرام و آرام حرکت می کنه
پیش خودش فکر کرد اگر روزی من هم پیر بشم این شکلی می شم؟

پیر زن رد شد
راننده به رانندگی خودش ادامه داد و در همین فکر ها غرق یود که پلیس به اون اخطار داد تا ماشین رو به کنار ببره و نگه داره
راننده برای اینکه از چراغ قرمز رد شده بود جریمه شد
پلیس پیره زن رو ندیده بود