بالا
لامپ رشد گیاه

 دانلود نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور با پاسخنامه

 دانلود نمونه سوالات فراگیر پیام نور

 فروشگاه پایان نامه و مقاله


 تایپ متن و مقاله و پایان نامه





 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 از مجموع 16

موضوع: .:::: آرايه هاي ادبي ::::.

  1. #1
    Fahime.M آواتار ها
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی
    پست های وبلاگ
    2

    Icon5 .:::: آرايه هاي ادبي ::::.

    انواع نثر

    سخن بر دو گونه است: يا نثر است يا نظم. نثر، در لغت به معني پراکندن و افشاندن و نيز به معني افشانده و پراکنده است، و در اصطلاح سخني است که مقيد به وزن و قافيه ( شعر و منظوم ) نباشد. نثر را طبق يک تقسيم بندي کلي بر سه نوع دانسته اند:
    1 ـ نثر مرسل 2 ـ نثر مسجع 3 ـ نثر مصنوع و فني

  2. #2
    Fahime.M آواتار ها
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی
    پست های وبلاگ
    2

    پیش فرض

    1. نثر مرسل:نثري است که آزاد و خالي از قيد سجع باشد، يعني همين نثر معمول و متداول روزگار، اولين و آخرين و شايعترين نثر رايج در ايران بعد از اسلام، از نوع نثر مرسل است. کتابهاي تاريخ بلعمي (ترجمه تاريخ طبري)، ترجمه تفسير طبري، حدود العالم، سفرنامه ناصر خسرو، سياست نامه، قابوسنامه، کيمياي سعادت، تاريخ بيهقي، اسرار التوحيد و تذکره الاولياء و صدها کتاب ديگر از اين دست تا عصر حاضر است نمونه هاي نثر مرسل هستند. اينک چند نمونه از اين نوع نثر:
    اندر پادشاهي بهران بن شاپور
    و اين بهرام را کرمانشاه خواندند، زيرا که شاپور او را پادشاهي کرمان داده بود به کودکي، و خلق او را مطيع شدند. و ملک بر او راست شد و يازده سال ملک بود. پس روزي سپاه بر او بشوريدند و او را در ميان گرفتند و تيرش بزدند و از آن بمرد و کس ندانست که آن تير که زد، و پسرش بنشست، نام او يزد جرد الائيم و بسيار ستم کرد و از بهر آن او را اثيم خواندندش و به پارسي بزه گر خواندندي که بزه بسيار کردي. (همان کتاب، ص 920)

  3. #3
    Fahime.M آواتار ها
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی
    پست های وبلاگ
    2

    پیش فرض

    2. نثر مسجع:به نثري اطلاق مي شود که در آن، جمله هاي قرينه، داراي سجع باشند، سجع در نثر، به منزله قافيه است در شعر:
    سجع: در لغت به معني آواز پردندگان است عموما، و آواز کبوتر و فاخته خصوصا، و در اصطلاح ادبا: آوردن کلمات هموزن، يا هم قافيه يا هموزن و هم قافيه است در پايان جمله هاي قرينه. به عبارت ديگر سجع آن است که کلمه هاي آخر قرينه ها، در وزن يا آخرين حرف اصلي (حرف روي) يا هر دو موافق باشند.
    جمله هاي قرينه: به دو يا چند جمله اي که در پايان آنها کلمات سجع آورده مي شود، جمله هاي قرينه مي گويند. چنانکه گذشت، هر نوشته اي که در آن سجع به کار رفته باشد، مسجع ناميده مي شود، نظير نمونه هاي زير:
    ـ طالب دنيا رنجور است و طالب عقبي مزدور است و طالب مولي مسرور است.
    ـ بنده آني که در بند آني. هر چه نپايد دلبستگي را نشايد. منت خداي را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزيد نعمت، هر نفسي که فرو مي رود ممد حيات و چون بر مي آيد، مفرح ذات، پس در هر نفسي دو نعمت موجود است و بر هر نعمتي شکري واجب. گداي نيک انجام به از پادشاي بدفرجام.
    سجع نويسي: از شيوه هاي نويسندگي و سخنوري معمول و موافق و ملايم با طبيعت زبان عربي است و با زبان فارسي چندان سازگاري و موافقت ندارد، و به همين دليل است که از ميان اين همه سجع نويس فارسي، کار چند نفر ـ که از تعداد انگشتان يک دست هم تجاوز نمي کند ـ خواندني و مقبول و خواستني از آب در آمده است.
    امير عنصر المعالي در قابوسنامه گويد:
    و تکلفهاي نامه تازي، خود معلوم است که چون بايد کرد و اندر نامه تازي، سجع هنر است و خوش آيد، لکن اندر نامه پارسي، سجع ناخوش آيد، اگر نگويي بهتر.
    سجع نويسي، به تقليد و پيروي از اين شيوه نويسندگي و سخنوري در زبان و ادب عربي، در ايران، رايج گرديد و پيش از شروع رسمي و قطعي سجع نويسي در ايران، فقط نمونه هايي مختصر از آن، در ديباچه بعضي کتابهاي کهن فارسي به چشم مي خورد.
    ابوبکر اخويني بخارايي، در صفحه 13 ديباچه هدايه المتعلمين في الطب که به سال 373 هجري قمري تاليف کرده چنين نوشته است: سپاس مر ايزد را که آفريدگار زمين و آسمان است و آفريدگار هر چه اندر اين دو ميان است.
    اما سجع نويسي در فارسي، به معني اخص کلمه و به طور رسمي از خواجه عبدالله انصاري (396 ـ 481 هجري قمري) شروع شد و پس از او، به وسيله نويسندگاني چون نصر الله منشي مترجم کليله و دمنه، نظامي عروضي صاحب چهار مقاله، قاضي حميد الدين بلخي صاحب مقامات حميدي، سعدي و مقلدان سعدي و گروهي ديگر، تداول واستمرار يافت.
    ناگفته پيداست که از ميان سجع نويسان بسيار تاريخ ادب فارسي، مطلوبترين و طبيعي ترين و هنرمندانه ترين نثر مسجع، از سعدي در شاهکار بي نظير او گلستان است و از ميان مقلدان سعدي نيز، موفقترين فرد، ميرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهاني صدر اعظم محمد شاه قاجار (مقتول 1251 هجري قمري) است.
    از تعريفي که از سجع کرديم، به خوبي بر مي آيد که سجع بر سه قسم است.


    1 ـ سجع متوازن 2 ـ سجع مطرف 3 ـ سجع متوازي

  4. #4
    Fahime.M آواتار ها
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی
    پست های وبلاگ
    2

    پیش فرض

    1. سجع متوازن:

    آن است که کلمات قرينه، در وزن، متفق، اما در آخرين حرف اصلي، مختلف باشند، همچون: بام و باد ـ دام و دار ـ کام و کار ـ نهار و نهال.
    مثال از فواصل قرآن کريم:
    و آتيناهما الکتاب المستبين و هديناهما الصراط المستقيم. (قرآن مجيد، 117/37 ـ 118)
    مثال از نثر فارسي:
    فلان را اصلي است پاک و طينتي است صاف، داراي گوهري است شريف و صاحب طبعي است کريم. (فنون بلاغت، ص 43)
    ـ علم، بر سر تاج است و جهل، بر گردن غل. (رسائل خواجه عبدالله، ص 29)

  5. #5
    Fahime.M آواتار ها
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی
    پست های وبلاگ
    2

    پیش فرض

    2. سجع مطرف:

    آن است که کلمه ها، در آخرين حرف اصلي (حروف روي) يکي، و در وزن متفاوت باشند، همچون: کار و شکار ـ دست و شکست ـ سير و دلير.
    مثال از قرآن کريم:
    الم تر کيف فعل ربک باصحاب الفيل، الم يجعل کيدهم في تضليل، و ارسل عليهم طيرا ابابيل. (قرآن مجيد، 1/105 ـ 3)
    ـ الهي بر تارک ما خاک خجالت نثار مکن و ما را به بلاي خود گرفتار مکن.

  6. #6
    Fahime.M آواتار ها
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی
    پست های وبلاگ
    2

    پیش فرض

    3. سجع متوازي:

    کاملترين و خوش آهنگترين نوع سجع است و آن سجعي است که کلمات هم در وزن و هم در آخرين حرف اصلي (حرف روي) مطابق باشند، همچون: کار و بار ـ دست و شست ـ باز و راز.
    مثال از فواصل قرآن مجيد: فيها سرر مرفوعه و اکواب موضوعه. (قرآن مجيد، 13/88 ـ 14)
    ـ خانه دوستان بروب و در دشمنان مکوب. (کليات سعدي، ص 77)
    الهي اگر چه بهشت چون چشم و چراغ است، بي ديدار تو درد و داغ است.

  7. #7
    Fahime.M آواتار ها
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی
    پست های وبلاگ
    2

    پیش فرض

    3. نثر مصنوع و فني:آميزه و ترکيبي است از دو نوع مرسل و مسجع و همراه با انبوه لغات و ترکيبات و امثال و اشعار عربي و احاديث نبوي و آيات قرآني و متضمن اصطلاحات و تعبيرات خاص دانشهاي رايج زمان. در اين نوع نثر از صنعتهاي لفظي و معنوي: بديع و بيان، اطناب، تناسب الفاظ، انواع سجع و جناس، تضاد و تقابل، اقتباسها و تلميحها، تشبيه ها، مجازها و استعاره ها به فراواني و بيشتر از نثر مسجع استفاده شده است.
    خصوصيت ديگر، که آن را از مختصات معنوي نثر فني محسوب توان داشت، وجود عناصر اغراض و معاني شعر در آن است. اگر عنصر خيال را از عناصر سازنده و هم شعر مي شناسيم، بديهي است که صور خيال آن به وسيله همين تشبيه ها و تلميحها و مجازها و استعاره ها رنگ و شکل مي گيرد و قابل توهم و تجسم مي شود،

  8. #8
    Fahime.M آواتار ها
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی
    پست های وبلاگ
    2

    پیش فرض

    انواع نظم
    نظم، در لغت به معني به يکديگر پيوستن و به رشته کشيدن دانه هاي جواهر و در اصطلاح سخني است که موزن و مقفا باشد. در تداول، نظم را از روي تسامح به شعر نيز اطلاق مي کنند، اما اساسا شعر با نظم فرق دارد و تفاوت آنها در اين است که: شعر ـ طبق تعاريف قدما ـ کلام موزون و مخيل است، و بنابراين تعريف، مقفا بودن جزء ماهيت شعر نيست، و نثر شعر گونه يا شعر منثور هم مي تواند وجود داشته باشد.
    طبق تعريف علمي و دقيق امروزي: شعر گره خوردگي عاطفه و تخيل است که در زباني آهنگين شکل گرفته باشد و بنابراين تعريف، عناصر سازنده شعر عبارت است از: عاطفه، تخيل، زبان، موسيقي و تشکل، اما نظم، تنها، کلامي موزون و مقفاست و از عنصر عاطفه و تخيل بدور، بنابراين، نظم غير شعر هم وجود دارد، نظير نصاب الصبيان ابونصر فراهي در لغت و الفيه (هزار بيتي) ابن مالک در صرف و نحو عربي.
    ملک الشعراي بهار، قطعه شعري دارد با عنوان شعر و نظم که نقل آن در اينجا بي مناسبت نيست:
    شعر داني چيست؟ مرواريدي از درياي عقل شاعر، آن افسونگري کاين طرفه مرواريد سفت
    قافيه (پساوند): به کلمات آخر اشعار که آخرين حرف اصلي آنها، يکي باشد، قافيه و آن حرف آخر را (روي) مي گويند، مانند کلمات جام، وام، دام، خام، بي آرام و بد نام که آخرين حرف اصلي آنها م است.
    رديف: در صورتي که يک يا چند کلمه يا عبارت و يا جمله، عينا در آخر همه اشعار پس از قافيه تکرار شده باشد، آن را رديف و آن نوع شعر و قافيه را مردف مي گويند، مثلا در بيتهاي زير:

    نخستين باده کاندر جام کردند ز چشم مست ساقي وام کردند
    ز بهر صيد دلهاي جهاني کمند زلف خوبان دام کردند
    به گيتي هر کجا درد دلي بود به هم کردند و عشقش نام کردند
    سر زلف بتان آرام نگرفت ز بس دلها که بي آرام کردند
    چو خود کردند راز خويشتن فاش عراقي را چرا بدنام کردند

  9. #9
    Fahime.M آواتار ها
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی
    پست های وبلاگ
    2

    پیش فرض

    انواع شعر
    انواع شعر عروضي فارسي عبارت است از قصيده، غزل، مثنوي، رباعي، قطعه، مسمط، ترکيب بند، ترجيع بند، مستزاد و دوبيتي: اما پيش از پرداختن به تعريف اقسام شعر و ارائه نمونه هر يک، به شرح و توضيح چند اصطلاح مربوط به اشعار مي پردازيم:

    بيت و مصراع: مصراع يا مصرع، در لغت به معني يک لنگه از در دو لختي و در اصطلاح حداقل سخن موزون و نيمي از يک بيت است. بيت در لغت به معني خانه و در اصطلاح حداقل شعر است که از دو مصراع تشکيل شده باشد.
    بيت مصرع: وقتي هر دو مصراع يک بيت قافيه داشته باشد، آن بيت را مصرع مي نامند، يعني قافيه دار، مثل تمام بيتهاي شاهنامه و مثنوي و مانند ابيات زير:
    بني آدم اعضاي يکديگرند که در آفرينش ز يک گوهرند
    چو عضوي به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
    تو کز محنت ديگران بي غمي
    نشايد که نامت نهند آدمي (سعدي)

    مطلع و مقطع: در اصطلاح شعرا، بيت اول غزل، قصيده و جز آن را مطلع و بيت آخر را مقطع مي گويند.
    گاهي مطلع و مقطع به معني آغاز و انجام سخن به کار مي رود، خواه سخن نظم باشد يا نثر. چنانکه نظامي مي گويد:
    سخن را مطلع و مقطع ببايد
    که پر گفتن، ملالت مي فزايد
    و در عبارت کليله و دمنه است: هر سخن را که مطلع از تيزي اتفاق افتاده باشد، مقطع به نرمي و لطف رساند... (فنون بلاغت، ص 95)
    در کتب ادبي قديم، گاه به جاي مطلع و مقطع، مطالع و مقاطع گفته اند، مثلا: مطالع و مقاطع قصيده، و مراد از آن بيتهاي اوايل و اواخر قصيده است.
    حسن مطلع و حسن مقطع: اگر بيت اول غزل يا قصيده اي خوب و مرغوب و زيبا در آمده باشد، مي گويند داراي حسن مطلع است. و اگر بيت آخر آنها مطبوع و دلپسند باشد، مي گويند داراي حسن مقطع است.
    حسن ابتدا و حسن ختام: اگر چه مطلع و مقطع و حسن آنها، هم در نظم و هم در نثر به کار مي رود چنانکه اشاره شد، لکن اختصاصشان به شعر بويژه به قصيده بيشتر است، در حالي که حسن ابتدا و حسن ختام داراي کليت و شمول بيشتر و اعم از مطلع و مقطع است.

    تشبيب، نسيب، تغزل: هر سه لغت در فرهنگها مرادف يکديگر و به معني غزل گفتن و عشقبازي نمودن و سخن عاشقانه سرودن است. در اصطلاح شعرا، پيش در آمد اوايل قصيده است کا مانند مقدمه اي در بيان زيباييهاي محبوب و حکايت حال عشق و عاشق، شور و شوق و لذت وصل، رنج هجر و فراق، يا وصف مناظر طبيعت از کيفيت فصول، آسمان، زمين، کوه، دريا دشت و صحرا و امثال آن است، آنگاه شاعر به مناسبتي شيرين و گيرا و بياني لطيف از اين مقدمه به اصل مقصود قصيده، از قبيل مدح و ستايش يا نهنيت و تعزيت و نظاير آن گريز مي زند، بنابراين تشبيب ... در حقيقت پيشاهنگ قصيده و زمينه سازي شاعر است براي ورود به اصل مقصود.

    تخلص: به دو معني در ميان اهل ادب معمول است:
    1. نام و شهرت شعري شاعر، مانند نامهاي خانوادگي است، همچون: سنايي، سعدي، حافظ، جامي، صائب، بهار و امثال آن:
    هر که در عاشق تمام بود پخته خوانش اگر چه خام بود....
    بنده عشق باش، تا باشي تا سنايي ترا غلام بود
    دير آمدي اي نگار سرمست زودت ندهيم دامن از دست ...
    سعدي ز کمند خوبرويان تا جان داري نمي توان جست
    از در خويش خدا را به بهشتم مفرست که سر کوي تو از کو و مکان ما را بس
    حافظ از مشرب قسمت گله بي انصافي است طبع چون آب و غزلهاي روان ما را بس

    2. تخلص در قصيده: اين تخلص به معني گريز زدن و منتقل شدن از تشبيب و پيش در آمد است به اصل مقصود قصيده، همان طور که در ضمن بيان تشبيب بدان اشاره شد.
    اين گريز زدن به وسيله بيتي که آن را بيت تخلص نامند، صورت مي گيرد: حال اگر شاعر اين بيت را به زيبايي و گيرايي و مناسبت لطيف سروده و با مهارت و استادي از تشبيب به اصل موضوع قصيده انتقال يافته باشد، به کار او حسن تخلص مي گويند.

    دعاي تابيد يا شريطه: شاعر قصيده سراي ستايشگر، معمولا در پايان قصيده مدحيه، به دعاي ممدوح مي پرداخت. از آنجا که اين دعا متضمن معني ابدي و جاودانه بودن سعات و دولت و يا سلطنت او بود و به گونه شرط يعني مثلا تا صد از سيصد کمتر است يا تا خورشيد از مشرق طلوع و در مغرب غروب مي کند، تو چنين و چنان باشي، اما مي شد، به آن دعاي تابيد يا شريطه گفته اند

  10. #10
    Fahime.M آواتار ها
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی
    پست های وبلاگ
    2

    پیش فرض

    قصيده

    شعري است بر يک وزن و قافيه با مطلع مصرع و مربوط به يکديگر درباره موضوع و مقصود خاص از ستايش يا نکوهش، تهنيت يا تعزيت، شکر يا شکايت، فخر يا حماسه، پند و حکمت و يا مسائل اجتماعي و اخلاقي و عرفاني، در حداقل پانزده شانزده بيت و بطور متوسط از بيست تا هفتاد هشتاد بيت. کمي يا زيادي بيتهاي قصايد بستگي دارد به اهميت موضوع، قدرت و قوت طبع شاعر و نوع قافيه و اوزان شعري. از همين روست که در دواوين شاعران قصيده سرا به قصيده هاي کمتر از بيست بيت يا متجاوز از 170 يا 200 بيت بر مي خوريم.
    قصيده از حيث مضمون و محتوا، از آغاز تا امروز، دستخوش دگرگونيهايي شده است که مي توان به اجمال به شرح زير بيان کرد:
    الف) در روزگار سامانيان اغلب به مدح و ستايش در حد اعتدال و مبالغه هاي شاعرانه.
    ب) در دوران غزنويان و سلجوقيان به مدح و ستايش سلاطين و وزرا و امرا با تملق و چاپلوسي به حد غلو، و افراط در طرح تقاضا به حد سوال و تکدي.
    ج) ناصر خسرو، با ايجاد تحول و انقلاب در مضمون قصيده، آن را در خدمت توجيه و تبيين مباني اعتقادي آيين اسماعيليان در آورد.
    د) سنايي قالب قصيده را به مضامين ديني و عرفاني و زهديات و قلندريات تخصيص داد و شيوه او به وسيله عطار، شمس مغربي، اوحدي، خواجو، جامي و ديگران دنبال شد.
    ه) سعدي و به تبع او سيف فرغاني را بيشتر در استخدام طرح مسائل اخلاقي و اجتماعي در آورده اند.
    و) از دوران مشروطيت به اين سو، قصيده بيشتر در خدمت مسائل سياسي و اجتماعي و ميهني و ملي و ستايش آزادي قرار گرفته و در تهييج عواطف و احساسات و تنوير افکار جامعه کتابخوان نقش بسزايي داشته است. شاخصترين قصايد از اين نوع را مي توان در ديوان ملک الشعراي بهار سراغ گرفت.

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •