زماني که شهر توسعه مي‌يابد هنگام استفاده از زمينهاي شهري منطقي است که زمين براي مصارف ويژه‌اي در نظر گرفته شود تا از بهره‌برداريهاي غير منطقي از زمينهاي شهري جلوگيري گردد. يعني به سبب محدود بودن زمين شهري، از طريق منطقه‌بندي از اتلاف زمين شهري جلوگيري مي‌گردد و فعاليتهاي و خدمات شهري در جاي ويژه‌اي قرار مي‌گيرد و يک نظم اکولوژيک بر محيط زيست شهري مسلط مي‌شود تا براي مثال صنايع‌آلوده‌ساز، در مجاورت مدارس و دانشگاهها ايجاد نشود، يا بخش تجاري در محدوده منطقه مسکوني قرار نگيرد و بلوکهاي ساختماني 20 طبقه، چشم انداز و فضاي واحدهاي مسکوني دو طبقه را از بين نبرد. از اين رو منطقه‌بندي زمينهاي شهري براي مطلوبيت بخشيدن به محيط زيست شهري به وجود مي‌آيد.
در همه شهرها بويژه شهرهاي بزرگ، به موازات افزايش جمعيت شهري و توسعه شهر، ارزش منطقه‌بندي و کاربري زمين از جهت ارائه خدمات ضروري به شهروندان بيشتر شده است. به عبارت ديگر منطقه‌بندي، بهترين روش استفاده از زمين شهري در سطح و ارتفاع است که در بسياري از موارد براي مدتي در تثبيت قيمت زمين مؤثر است. از طرفي اگر زمين اختصاص يافته به فعاليتهاي مختلف- مثلاً تجاري- محدود باشد، بر اساس قانون عرضه و تقاضا، قيمت زمين در بخش تجارت شهر بسرعت افزايش مي‌يابد. اين امر در زمينهاي شهري تأثيري مي‌گذارد و قيمت زمين و واحدهاي مسکوني نيز افزايش پيدا مي‌کند.
در منطقه‌بندي درباره کيفيت توسعه شهري نيز مطالعه مي‌شود و در زمينهاي مورد نياز شهر در سالهاي آينده، تعيين مي‌گردد. از اين رو توسعه شهري و منطقه‌بندي به هم وابسته و داراي مناسبات مشترکي است. به موازات افزايش جمعيت شهر و توسعه شهري، در نحوه استفاده از زمينهاي شهري نيز تغييراتي حاصل مي‌شود. در اينصورت بايد در منطقه‌بندي تجديدنظر صورت گيرد. در شهرهايي که رشد سريع دارد منطقي است اين تجديدنظر در کوتاه مدت، مثلاً در هر پنج سال انجام شود.

ليبراليسم و منطقه‌بندي
عده‌اي از جغرافيدانان معتقدند در بيشتر موارد، ليبراليسم بر حفظ و نگهداري و گسترش وضع موجود تأکيد مي‌کند. تأکيد بر وضع موجود، شرايط اجتماعي و حتي توسعه فيزيکي شهر را در وضعي که قرار داد استحکام مي‌بخشد و از آن حراست مي‌کند. نمونه اين طرز تفکر در شرايط زيانبار گتوهاي سياهان و ديگر رنگين‌پوستان ايالات متحده مشاهده مي‌شود. وضعيت زندگي آنان با وجود زندگي در ثروتمندترين شهرها و کشورهاي دنيا دهها سال است که تغيير چنداني نکرده است و محله هارلم‌نيويورک، همان جهنم سي‌سال پيش است.
در همه کشورهايي که ليبراليسم اساس حکومتها و مسير دولتها را تعيين مي‌کند، منطقه‌بندي داخلي شهرها نيز از تأثيرات آن دور نمي‌ماند. اگر چه از جمله اهداف آن، خدمت به شهروندان است، در عمل منطقه‌بندي و سياست منطقه‌بندي به نفع عده کمي از شهروندان تمام مي‌شود و در چنين عملکردي، منطقه‌بندي داخلي شهرها تنها در خدمت کساني قرار مي‌گيرد که بر سياست منطقه‌بندي، قدرت و نفوذ بيشتري اعمال مي‌کنند. در بعضي از شهرها نيروي کار شهري، يکي دو ساعت وقت صرف مي‌کند تا به محل کار خود برسد و دوباره بعد از پايان کار روزانه با خستگي بسيار به محل مسکوني خود مراجعت مي‌کند. اين موضوع نشان‌دهنده اين است که سياست منطقه‌بندي بر اساس موازين صحيحي صورت نگرفته يا اصولاً شهر فاقد سياست منطقه‌بندي بوده است. در نتيجه گروههاي کم در آمد شهري که در شهرهاي جهان سوم، توده‌هاي انبوهي را تشکيل مي‌دهند، نمي‌توانند در مجاورت محل کارشان اقامت کنند و در هيچ زماني قادر نخواهد بود از امتيازات منطقه‌بندي استفاده نمايند.
منطقه‌بندي ممکن است در ديگر شرايط زندگي شهري نيز تأثير بگذارد: مثلاً با اجراي سياست منطقه‌بندي و انتخاب بخشي از شهر به عنوان منطقه صنعتي شهر، يا ترمينالهاي مسافربري، امکان دارد در منطقه‌اي از شهر، آلودگي هوا بشدت افزايش يابد. و به دنبال آن، افراد بسياري به بيماريهاي مختلف دستگاه گردش خون و سرطان شش و سردرد‌هاي مزمن، دچار شوند.
طرحهاي جامع شهري
بيشتر طرحهاي جامع شهري به صورت طرحهاي کلي شهر براي 20 سال آينده تهيه مي‌شود و هدف از تهيه آن تعيين چگونگي توسعه شهر در 20 سال آينده است.