- متولد ۱۳۲۴ در نور
- اخذ ليسانس جغرافياى انسانى و اقتصادى از دانشگاه تهران ۱۳۵۰
- فوق ليسانس در جغرافياى سياسى دانشگاه لندن ۱۹۷۵
- فوق ليسانس در جغرافياى سياسى منچستر ۱۹۷۶
- دكترا در جغرافياى سياسى خليج فارس، دانشگاه آكسفورد ۱۹۷۹
- دكترا در جغرافياى سياسى و ژئوپولتيك دانشگاه لندن ۱۹۹۰ تا ۹۳
- تدريس در دانشگاه لندن و ...

از پيروز مجتهدزاده بيش از بيست عنوان به زبانهاى انگليسى و فارسى منتشر شده كه برخى از آنها عبارتند از: جغرافياى تاريخى خليج فارس، كشورها و مرزها در منطقه، جزاير تنب و ابوموسى، ايران مرزدار و مرزهاى خاورى ايران، خليج فارس و كشورها و مرزها، امنيت و مسائل سرزمينى در خليج فارس، نام خليج فارس در درازاى تاريخ


ظاهرى آرام، چهره اى بشاش و لبخندهايى سرشار از مهر در اولين برخورد هربيننده اى را متوجه خود مى سازد. صميميت، صفا، شور و عشق به علم وفرهنگ، سادگى و زلالى رودخانه هاى مازندران را در اذهان تداعى مى كند. علاقه وى به ايران و مازندران هر از گاهى او را به اين آب و خاك مى كشاند و هنوز هم وفادارى او را به وطن و زادگاهش نشانگر است. استادى كه خود روزگارى دانشجوى بزرگ مردانى چون دكترمحمد حسين گنجى - پدر علم جغرافياى سياسى ايران - و پروفسور گاتمن انگليسى - پدر علم جغرافياى سياسى جهان - بود، بى تكلف و صميمانه با مخاطب سخن مى گويد.

دكتر پيروز مجتهدزاده در سال ۱۳۲۴ شمسى در شهريور متولد شده، پس از گذراندن تحصيلات در نور و تهران براى ادامه تحصيل به انگلستان رفت و در آنجا ماندگار شد. وى تحصيلات ابتدايى را از مدرسه داريوش در زادگاهش شروع كرد. مدرسه اى كه پدرش آن را افتتاح كرد و خود مدير آن بود. پدرش تحصيلكرده مدرسه سپهسالار تهران در زمان مشروطيت بود. آنجا معقول و منقول را خوانده بود بعد به نور آمد و كارهايى كرد كه منجر به آبادانى هايى در آنجا شد. «هر كار آبادانى كه مى خواست بكند خودش مسؤول آن كار مى شد؛ مثلاً بعد از تأسيس شهردارى خود شهردار شد، با تأسيس اداره دارايى، خودش رئيس دارايى شد و با آمدن به آموزش و پرورش خود رئيس مدرسه و معلم آن شد!»
پيروز مجتهدزاده تا كلاس يازده در نور مانده و چون آنجا كلاس ديپلم نداشت، با مساعدت پدر و به همراه برادرش در سال ۱۳۴۳ راهى تهران شد. او با يادآورى خاطرات دوران تحصيلش در نور، تهران و انگلستان بر اين نكته تأكيد مى كند كه: «در امر تعليم و تربيت هيچ انسانى بى استعداد نيست، هيچ كس نابغه هم نيست، بستگى به اين دارد كه فرد در چه شرايطى قرار بگيرد، شرايطى پيش مى آيد كه فرد در آن شرايط مى تواند استعدادش را بروز بدهد. بشر استعداد خيلى خوبى براى پيشرفت دارد. اگر نيوتن زير درخت نمى نشست هرگز قانون جاذبه زمين را كشف نمى كرد...»

پيروز مجتهدزاده در سال ۱۳۴۴ در مدرسه پهلوى سابق واقع در خيابان رى در رشته ادبى با معدل يازده ديپلم گرفت. در تهران نه پدر بود و نه دايى كه به او نمره بدهند، لذا فهميد كه بايد دست از شيطنت و بازيگوشى بردارد، بايد درس بخواند و زحمت بكشد. با چنين نگرشى در آزمون دانشگاه شركت كرد و در رشته مورد علاقه اش كه جغرافياى سياسى بود، پذيرفته شد. رتبه اولى ها رشته هاى حقوق قضايى، علوم سياسى، جامعه شناسى را انتخاب مى كردند شايد زندگى در طبيعت نور، الهام بخش و زيربناى فكرى او در انتخاب رشته هم بود. همان دورانى كه درس نمى خواند، انشاى خيلى خوبى داشت.

معلمى بود به نام آقاى ثقفى، كه به جاى انشاهاى معمول مثلاً «علم بهتر است يا ثروت»، انشاى مدرن مى داد و فقط من بلد بودم بنويسم. در جلسه اول گفتند كه انشايى بنويسيد با استفاده از اين كلمات: پرنده، زندان و آزادى، من با اين كلمات داستانى را ترسيم كردم كه زندانى پشت قفس، پرنده را نگاه مى كند و به آزادى مى انديشد و ...»
به هر حال در سال دوم، رشته جغرافيا تخصصى شد و او فهميد آن چيزى كه به دنبالش بوده جغرافياى سياسى است و نه علوم سياسى و علوم سياسى با مكاتب سروكار دارد درحالى كه جغرافياى سياسى با سياست علمى. مجتهدزاده خيلى خوشحال بود كه تصادف او را به جايى برد كه علاقه باطنى اش بود و اينچنين بود كه با اشتياق فراوان اين رشته را پيگيرى كرد و با همين اشتياق در سال سوم دانشگاه، اولين كتاب او با نام «شيخ نشين هاى خليج فارس» منتشر شد.

دوران دانشجويى در دانشگاه تهران مجتهدزاده دانشجويى فعال بود، عضو انجمن دانشجويان دانشكده ادبيات بود و دو جا هم كار مى كرد. «دانشجوى حفظ بكن نبودم! تحقيق مى كردم كه آن هم وقت زيادى مى گرفت».

سال چهارم نماينده دانشجويان دانشكده ادبيات و عضو هيأت مديره دانشگاه شد. پيروز مجتهدزاده معتقد است سه نفر بر فكر و شخصيت او بيشترين تأثير را داشته اند: يكى دكتر محمدحسن گنجى - پدر جغرافياى ايران و ديگرى پروفسور گاتمن انگليسى - پدر علم جغرافياى سياسى جهان و سومى دكتر عالى خانى. «دكتر گنجى از نظر علمى در دوران ليسانس خيلى اثر گذاشت، بسيار علمى و باسواد بود.

ايشان تنها كسى است كه هنوز هم آخرين شماره هاى نشريات جغرافيايى جهان برايش ارسال مى شود و كسى است كه هيچ وقت نمى گويد من همه چيز را بلد هستم!» پيروز مجتهدزاده از اين استاد يگانه خود خاطره نيكى به ياد مى آورد كه: «دوسال پيش در لندن كنفرانسى گذاشتم تحت عنوان «هويت ايرانى» كه اخبارش در ايران پخش شد و كارشناسانى از ايران و خارج آمده بودند، دكتر گنجى هم جزو مدعوين بود، اكثر ما شاگرد او بوديم، آقاى باستانى پاريزى هم بودند، در خاتمه از دكتر گنجى خواهش كرديم كه اختتاميه را جمع كنند، ايشان هم آمدند و گفتند: «امروز من خوشبخت هستم كه مى بينم به عنوان يك معلم موفق شدم، چون شاگرد من از من بهتر شده است.» اين جمله بيانگر بزرگى او بود. اين جمله هيچ چيز از او كم نكرد، بلكه خيلى او را بزرگ كرد. وقتى اين شخص در اين سن اين حرف را زد، آن قدر روى من تأثير گذاشت كه فهميدم هنوز شاگرد او هستم، چون در آن جلسه هم چيز جديدى از او ياد گرفتم و او هم چنان معلم من است



شخص ديگرى كه مشى و منش او بر پيروز مجتهدزاده تأثير گذاشته دكتر على خانى است «او تكنوكرات به معناى واقعى كلمه و علاقه مند به ايران بود. مدير فوق العاده خوبى بود، كمترين ترديدى در انجام امور نداشت. در جهان سوم دو در دو گاهى مى شود شش، گاهى هفت و گاهى ،۳۴۵ بستگى به شرايط زمانى دارد. اما در حاكميت قانون دو در دو، چهار است و افرادى كه دو در دو برايشان همواره چهار باشد خيلى كم هستند او از جمله آنها بود. مديريت فوق العاده و قانونمند او، غيرمستقيم بر شاگردانش تأثير مى گذاشت.»

پيروز مجتهدزاده در سال ۱۳۵۰ از دانشگاه تهران فارغ التحصيل شد و دكتر عالى خانى، رييس دانشگاه براى تشويق او شرايط سفرى به شيخ نشين هاى خليج فارس را برايش فراهم كرد چرا كه براى او جالب بود كه دانشجوى سال سوم كتاب جغرافياى تاريخى شيخ نشين هاى خليج فارس را تأليف كند.

درآن زمان به شاگرداولى ها براى تقويت دپارتمان هايشان بورس مى دادند و جغرافيا از رشته هايى بود كه نياز به تقويت دپارتمان داشت و پيروز مجتهدزاده كه ابتدا قصد تحصيل در آمريكا را داشت بنا به دلايلى اروپا را براى ادامه تحصيل انتخاب كرد: «اول قصد تحصيل در آمريكا را داشتم، اما بعد حدسى زدم كه درست از آب درآمد و آن اينكه آمريكا براى تحصيل علوم تجربى و فنى جاى خوبى است، ولى جايگاه واقعى علوم انسانى دراروپاست.»

«مجتهدزاده از دوران تحصيل در انگلستان به ياد مى آورد كه: «يك سالى در دانشگاه لندن دوره فوق ليسانس را گذراندم اما بهره خاصى نداشت، آنجا فقط راجع به مرزها در جغرافياى سياسى صحبت مى شد و چون كار من خليج فارس بود، آقاى دكتر گنجى كه رئيس دانشكده من بود و من بورسيه آنجا بودم - به انگليس آمدند، بنده را مجبور كردند كه به دانشگاه منچستر بروم، چون خودشان در منچستر تحصيل كرده بودند و دپارتمان منچستر بهتر از لندن بود. يك سال در منچستر بودم، بهره چندانى حاصل نشد، چون هر چه مى نوشتم پروفسور تأييد مى كرد. به او گفتم من آمدم چيزى ياد بگيرم وگرنه در همان تهران مى توانستم دكترى بگيرم...»

پيروز مجتهدزاده با نااميدى گويا قصد بازگشت به ايران را داشت اما تصميم مى گيرد قبل از اين كار سرى به دانشگاه آكسفورد بزند: «... به ساختمان دانشكده جغرافيا (آكسفورد) رفتم، ديدم خلوت است، به طبقه بالا رفتم. ديدم خانم موقر و پيرى نشسته، سلام كردم و چند سؤال، با احترام توضيحاتى داد، بعد گفت: شما چرا با پروفسور صحبت نمى كنيد، گفتم: مى شود وقت گرفت، گفت: وقت نمى خواهد بفرماييد! عصر پنجشنبه بود. ديدم پيرمردى با جثه كوچك، پشت ميز كارش نشسته، سؤالاتى از من كرد، گفت: كجايى هستى؟ گفتم: ايرانى هستم. گفت: چرا نمى آيى اينجا؟ گفتم: آرزويم اين است، آرزوى هر بشرى كه در پى دانش است اين است كه بيايد اينجا ولى راهمان نمى دهند گفت: نه نه اين طور نيست. از من سؤالاتى كرده بود. خيلى خوشش آمد گفت برو هفته ديگر مقدارى از نوشته هايت را كه به انگليسى ترجمه كرده اى بياور ببينم. هفته بعد رفتم نوشته هايم را نگاه كرد و محترمانه گفت: اين ها را بدهيد نشريات ايرانى براى شما چاپ كنند. بعد گفت: شما هفته بعد بياييد همكاران من با شما صحبت كنند. هفت، هشت روز بعد آمدم و باز سؤالاتى كردند و بنده غافل از اين كه اين امتحان من بود، بعد از دو سه روز نامه اى برايم آمد كه شما پذيرفته شده ايد، بياييد ثبت نام كنيد. من كه براى ثبت نام به آنجا رفتم، ديدم هر كسى از كارمند، مستخدم و استادان به من كه مى رسند تبريك مى گويند، بعد از منشى پرسيدم: جريان چيست؟! گفت: مگر نمى دانى، پروفسور گاتمن تو را به شاگردى قبول كرده است و من اسمش را شنيده بودم، ولى نمى دانستم در چه سطحى است. ژان گاتمن در جغرافياى سياسى مثل انشتين در فيزيك است، صاحب تئورى هاى جديد، شخصيت برجسته بين المللى است.

دانشگاه هاى پكن و توكيو براى اين كه خودشان را بالا ببرند به او دكتراى افتخارى دادند و بعد به من گفتند پروفسور گاتمن حدود بيست سال است كه دانشجو نگرفته است. حالا شما را به شاگردى قبول كرده همه شاخ درآوردند. همه اين ماجرا تصادف بود من از او خواهش كردم كه دروسش را ضبط كنم، او هم اجازه داد و نوار همه درس ها را هم دارم.»

پيروز مجتهدزاده در ادامه چنين مى گويد: «شيوه كاركردن در دوره دكترى اين بود كه يك استاد با يك دانشجو، هفته اى يك جلسه با هم داشتيم. پايان هر جلسه من موضوعى را مى گويم شما برويد رويش فكر كنيد، تا جلسه بعد با هم بحث كنيم. اولين جلسه اى كه نشستم يك جمله به من گفت: «بى جهت نيست كه جهان سوم، جهان سوم است.» من كلمه جهان سوم را بارها شنيده بودم، ولى روى آن فكر نكردم، هفته اى فكر كردم، تازه فهميدم چون من از جهان سوم آمده بودم به من گفت تا ضابطه ها را كشف كنم. اين جمله پنجره اى را به رويم گشود. تحصيلاتى كه كرده بودم واقعاً هر لحظه اش ميليونها ارزش دارد.»

دكتر پيروز مجتهدزاده آثار و تأليفاتى به زبان فارسى و انگليسى تأليف كرده كه از آن جمله كتاب «شهرستان نور» است اين اثر كه در خلال خدمت سربازى و بعد از ليسانس و به عنوان دومين اثر او تأليف شد بيانگر عشق و علاقه مؤلف به اين آب و خاك و زادگاهش «نور» است. هم اكنون كه سى سال از عمر اين اثر مى گذرد مجتهدزاد در خصوص انگيزه تأليف آن مى گويد: «علاقه اى به اين آب و خاك بود كه هنوز مرا به اين جا مى كشاند. هر سفرى كه براى تدريس مى آيم و حدود دوماه طول مى كشد حدود سه تا چهار هزار پوند از دست مى دهم. در خانواده اى زندگى كردم كه اغلب صحبت از تاريخ و جغرافيا بود. پدر بزرگ من ملك محمدى آدم فهميده و جهان ديده اى بود و پدرم نه تنها اطلاعات فراوانى داشت، بلكه مسبب خيلى از امور و آبادانى ها بود. هر وقت كه از جاده چمستان عبور مى كنم به ياد پدرم مى افتم.»

با اين حال نام پيروز مجتهدزاده امروزه بيش از آنكه يادآور زادگاه و بوم و اقليم خانواده اش باشد، با نام بلند «فارس» و «خليج فارس» گره خورده است.

چرا كه او از معدود پژوهندگان جغرافياى سياسى در ايران است كه تحصيلات و تأليفات و دغدغه هاى هميشگى اش، معطوف به خليج فارس و حاشيه آن بوده و نزديك به چهل سال از عمر خويش را صرف مطالعات خليج فارس كرده است.