در زمان گذشته دانشمندان فرهیخته ای وجود داشتند به نام ها ابو علی سینا ، زكریا رازی ، شیخ بهایی ، مازیار شاهسون ، شیخ سهروردی و ..... كه همه می شناسیمشون و از دسترنجشون استفاده می كنیم!!!!!!!!
در این حین افرادی بودند به نام های میرزا بنویس كه مطالب این دانشمندان بیكار را بازنویسی كرده و به كشور های بیگانه فرستاده تا در دانشگاه ها تدریس شوند...سال ها گذشت و این
دانشمندان بیكار كه وقت بیكاریشون رو الكی هدر دادند به دیدار حضرت حق رفتند و ما ماندیم و چند تا میرزا بنویس كه بیكار شدند.و از آنجایی كه این بنده های خدا فقط و فقط كپی برداری را بلد بودند و مثل آن دانشمندان ، آنقدرها بیكار نبودند كه به تحقیق بپردازند تصمیم به انجام كاری پول درآور شدند تا خرج زن و زندگی و 2 لقمه نون حلال !!!! و ماشین ضرفشویی و ... بدهند.این شد كه دانشگاه ها رونق خاصی گرفتند.دانشگاههایی با مدیریت میرزا بنویس های سابق ، كه اكنون لقب دكتر و مهندس و كارشناس و محقق به خود گرفته بودند.البته زمانه عوض شده بود و این میرزایان مجبور به تهیه مطالب از خارج كشور بودند تا بتوانند از رویش كپی هایی تهیه و در اختیار عاشقان علم و فن ( و البته نمره ) قرار دهند.البته قضیه به همین جا ختم نشد ، چرا كه میرزایان تصمیم به بقای نسل گرفته و جوانان عاشق علم هم چون نان را در میزا بنویسی دیده بودن ، به این حرفه روی آوردند و نام دانشجو برخود نهادند.سال ها گذشت و دانشجویان وارد بازار كار شدند و لقب های جدید پیدا كردند و گاهی خود را برتر از دانشمندان بیكار قدیمی خواندند ، اما گریزی نیست كه ما همچنان میرزا بنویس هایی هستیم كه مینویسیم تا فكر كنیم نوشتن فرهیختگی است !!!!!