آخرین اخبار دانشگاه پیام نور"فراگیر پیام نور"برنامه امتحانات پیام نور" تستی یا تشریحی پیام نور"سیستم گلستان پیام نور " reg.pnu.ac.ir "خبر های جنجالی پیام نور" نمونه سوال پیام نور"دکترا پیام نور "ارشد پیام نور "لیست منابع پیام نور"انتخاب واحد پیام نور"اخبار مراکز و واحد ها پیام نور"عکس های پیام نوری
-
09-13-2009, 02:48 PM
Top |
#1
همه چيز درباره كوروش بزرگ شاه ايران شاه انشان(همراه عكس)
پاسارگاد اين پهنه گسترده و خرم را كوروش به سال ۵۵۰ پيش از ميلاد حضرت مسيح(ع) و پس از غلبه بر حكومت آستياگ، پادشاه ماد، به عنوان مركز حكومت تازه تأسيس خود برگزيد و فوراً آن را به جاى شوش، كه پايتخت پدر، جد و نياكانش بود، قرار داد. قبل از او شاخه اصلى از خاندان هخامنشى، پيش از انشعاب توسط داريوش كه كوروش به آن تعلق داشت، از جمله: هخامنش، چيش پيش، كبوجى يكم، كوروش يكم، كوروش دوم، كبوجى دوم در همين شهر شوش اريكه سلطنتى و حكومتى خود را بر پا ساختند. البته شوش مركز حكومتى بود كه قلمرو مرزهاى آن تنها منتهى و منحصر به پارس مى شد كه اجداد كوروش سوم (بزرگ) از ابتداى ورود به اين ديار و غلبه تدريجى بر حكومت هاى محلى و همجوار همانند عيلام و آشور در آن استقرار يافتند.
اما كورش كه سوداى بسط حكومت پارس را به تمامى نقاط ايران در سر مى پروراند، ضمن تغيير پايتخت از شوش به پاسارگاد آن خطه را بسيار سرسبز و آباد ساخت. كاخ ها و تأسيسات شهرى مهم و مدنى در آن ايجاد كرد و با عبور رود پلوار۱ علاوه بر سيراب كردن زمين هاى اين دشت، بر ميزان طراوت و خوشى آب و هوا و دلگشايى آن مى افزود.اين شهر تا روزگار داريوش سوم، آخرين سلطان هخامنشى، مورد احترام و تقديس و از شكوه و شهرت برخوردار بود به طورى كه هيچگاه از آن كاسته نشد.
وجود بناهاى عظيم، كاخ ها و سنگ هاى غول پيكر و مقاوم كه حتى امروزه نيز بسيار سالم و طبيعى بر جاى مانده، حكايت از اين دوران پرجلال و شوكت دارد. گل سرسبد اين آثار بر جاى مانده، آرامگاه كوروش است. از گذشته روايت كرده اند و امروزه نيز ديدگاه غالب اهالى اين منطقه بر آن است كه يكى از علل مهم عدم تخريب آن همين مسئله بوده كه در واقع مى پنداشتند اين مقبره به مادر سليمان نبى تعلق دارد.۲
عمده ترين بناهاى ساخته شده در پاسارگاد به وسيله كوروش عبارتند از:
۱- كاخ بارعام ۲- كاخ نشيمن ۳- كاخ دروازه، بر جرزى از آن نقش فرشته بالدار (انسان بالدار منتسب به كوروش) حك شده است ۴- دو تك بنا ۵- آثار يك پل و آب نما هاى يك گلگشت (تفريح گاه يا فردوس مختص كوروش) ۶- برج سنگى معروف به زندان.
شرح بناها:
۱- كاخ بارعام: همان گونه كه از نام اين قصر پيدا است، اختصاص به ديدار هاى شاه با فرستادگان كشور ها، مقامات داخلى و سرانجام تمامى مردمى داشته كه زير لواى حكومتى كوروش مى زيستند.وسعت آن بالغ بر ۲۴۷۲ مترمربع بوده و از بخش هاى مختلفى تشكيل شده است. يك تالار وسيع داراى هشت ستون در مركز و چهار ايوان در چهارسوى كاخ، از ستون هاى سنگى سپيد و مرمرنما كه تنها يكى از آنها به ارتفاع ۱۰/۱۳ متر برجاى مانده است. ستون هاى ايوان ها كوتاه تر و از سنگ سياه مقاوم ساخته شده است. اينگونه سنگ ها با توجه به جنس آنها معمولاً در برابر باد، باران، توفان، سيل و ساير عوامل طبيعى فرسايشى محكم بوده و تغيير شكل نمى دهد.
ارتفاع تالار بسيار بالاتر از ايوان جانبى بوده و پنجره هايى جهت نورگيرى در بالاى آن تدارك ديده اند. ايوان هاى جنوب شرقى و شمال غربى هر يك داراى ۱۶ ستون، ايوان جنوب غربى ۲۸ ستون و ايوان شمال شرقى ۴۸ ستون دارد. در اصلى اين كاخ به آب نماها و باغ بزرگ شاهى (فردوس) باز مى شده است. درگاه ايوان از سنگ سياه تزيين شده و نقوشى از جرز هاى اين كاخ (۳عدد) برجاى مانده كه داراى سنگ نبشته بوده اند. امروزه يكى از آن نقش برجسته ها بر جاى مانده است و آن جمله عمومى و مشترك بر تمام بناها از كوروش به سه زبان پارسى باستان، عيلامى و بابلى بر بالاى آن نوشته شده است: «منم كوروش پادشاه هخامنشى»
۲-كاخ نشيمن: اين كاخ ويژه جلوس و استراحتگاه پادشاه بوده است. مجموعه اين كاخ ۳۱۹۲ مترمربع وسعت داشته است. بخش هاى عمده آن عبارتند از: تالار مركزى به ۳۰ عدد ستون ( ۶ در ۵ رديف). زيرستون ها مكعبى شكل بوده و در ايوان جنوب شرقى سكويى براى نشستن ساخته بودند. ميان سكوهاى جنب تالار تخته سنگى قرار داده و در انتهاى جنوب غربى اين ايوان جرز (تخته سنگى) هنوز پابرجا است.ايوان شمال غربى دو رديف ستون دوازده تايى (۲۴ ستون) دارد و بر درگاه آن نقش كوروش كنده شده است.
۳-كاخ دروازه: وسعت اين ساختمان سلطنتى ۷۲۶ متر مربع و ارتفاع آن تقريباً ۱۶ متر است. پوشش زير ستون ها از كاهگل حفاظتى مقاوم به ابعاد ۲*۲ و از سنگ هاى سياه رنگ ساخته شده، تالار يا سرسراى كاخ داراى چهار درگاه بوده كه تنها درگاه شمال شرقى جرز كاخ (نقش بالدار) برجاى مانده است و مابقى تخريب شده. اين پيكره همراه با تاج مصرى آن از سه مخروط با قرص خورشيد در ميان دو شاخ و دو مار كبرى با لباسى عيلامى تزيين يافته است. بر بالاى پيكره نيز به خط ميخى و عيلامى اين جمله حك شده است: «ادم كوروش خشايثيه...». البته اين نوشته در فاصله سال هاى ۱۸۸۴-۱۸۸۰ ميلادى، بر اثر بى توجهى، و يا احتمالاً به وسيله كاوشگران غربى و نهايتاً توسط افراد سودجو و سارقين ميراث باستانى كشور شكسته و مفقود شده است.
۴- برج سنگى معروف به زندان: ساختمان مرتفع در منتهى اليه جنوب غربى شهر پاسارگاد كه متعلق به دوران آغازين سلسله هخامنشى است. اين عمارت چهارگوش و برج مانند حدود ۱۴ متر ارتفاع و قاعده بنا (پى) آن ۲۳/۷*۲۵/۷ مترمربع است. پلكانى داراى ۲۹ پله و از سمت جبهه شمال غربى به اتاقكى در بالاى سكوى هفت مترى هدايت مى شده است. شكل و اندازه اين بنا با ويژگى هاى ساختارى و معمارى كعبه زرتشت (در نقش رستم پارس واقع در چند كيلومترى پاسارگاد و نزديكى تخت جمشيد) ساخته شده است.۳ نماى بيرونى اين اثر از سنگ سفيد مرمرنما با تزئيناتى از سنگ سياه و به صورت پنجره كور است. اين بنا در دوران پادشاهى كمبوجيه فرزند كوروش (۵۲۹-۵۲۲ پيش از ميلاد) به زندان معروف بوده و در برخى روايات آرامگاه او و بعضى منابع نيز به عنوان آتشگاه و عده اى هم آن را يك مركز مهم نگهدارى اسناد دولتى (بايگانى= آجودانى) هخامنشيان دانسته اند.
پى نوشت ها:
۱- نام محلى اين رود امروزه، سيون Sivan است.
۲- اين موضوع در بازديد و تحقيق نگارنده از محله پاسارگاد از سوى ساكنان بيان شد. شهريور ۱۳۸۱. همچنين براى آگاهى بيشتر ن ك. ايرانويچ، بهرام فره وشى، انتشارات فروهر، تهران ۱۳۷۳.
۳- براى آگاهى بيشتر ن.ك كعبه زرتشت پژوهش رضا مرادى غياث آبادى نشر پارس سال ۱۳۷۹.
://linkestan.com/
برای دانلود رایگان و نامحدود نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات پیام نور کارشناسی و کاردانی -نمونه سوالات پیام نور کارشناسی ارشد -
نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)
به ادرس زیر مراجعه کنید
http://pnu-club.com/pnu.1239.html
========================
وب سايت تخصصي مهندسي كامپيوتر
WWW.Computer-Eng.IR
========================
هميشه خودت باش نه كسي ديگر!
-
09-13-2009, 02:51 PM
Top |
#2
كوروش را يونانيان سرور و قانونگذار، ايرانيان پدر و يهوديان مسيح (رهاننده) ناميده اند. اين گزافه گويى نيست زيرا در حقيقت و به درستى او شايسته اين مقام هست، چيزى كه با قياس از سراسر تاريخ بشريت و تمامى چهره هاى درخشان آن مى بايست در نظر آورد. درست به همين علت گزنفون وى را الگويى براى يونانيان مى داند. افراد فراوانى چه در دوره باستان و چه دوران معاصر، خواه دوست و خواه دشمن به رفتار سياسى نيكو و انديشه هاى جالب و شگفت آور او در باب حكومت و اصول كشوردارى، مدارا با مردم و اقوام و ملل گوناگون اعتراف مى كنند.
در دوران باستان، هرودوت، گزنفون، توسيديد، پلوتارك، افلاطون، كتزياس، استرابون، آشيل، ديودور سيسلى، و... و در دوران معاصر مورخان غربى از جمله هارولد لحب، ناپلئون، هگل، آلبرشاندور، ژوزف كنت دوگوبينو، ويل دورانت، بزرگان يهود مانند امعيا، اشعيا، حزقيال، دانيال، مورخين اسلامى چون طبرى، مسعودى، ابن العبرى، بيرونى، حمزه اصفهانى و بسيارى ديگر همگى نسبت به اخلاق و آرمان هاى بلند كوروش هخامنشى به خصوص در مورد سعادت و نيكبختى و طلب خير و آسايش براى مردم نظر مساعد دارند. در مورد كوروش در ميان تمامى امرا، پادشاهان، سرداران و هر دسته ديگرى كه بخواهيم او را قرار دهيم، يك استثنا در تاريخ بشر ثبت شده است. به عبارت ديگر هيچ فرمانروايى همانند او نتوانسته نامى شايسته از خود بر جاى بگذارد.
رفتار سياسى كوروش با يهود بابل و يا پادشاهانى كه بر آنان غلبه يافت مانند آستياگ پادشاه ماد به قولى پدربزرگش و يا كروزوس شاه ليديه، رهايى بخشيدن به اقوام بدوى در لباس ذوالقرنين از موارد قابل ذكر و تحسين برانگيز تاريخى اند كه مى توان گفت در مورد كمتر فرمانرواى ديگرى اتفاق افتاده است. برآيند گفته هاى تمامى تئورى پردازان مسائل حكومتى و همه موضوعاتى كه به نحوى با امنيت و رفاه و وجود انسان ها سروكار دارد، در چهره اين فرمانرواى پارسى مصداق كاملى از يك انسان والا را نشان مى دهد. «فردى نابغه كه در تمام طول زندگى خود از هدفى برتر و مقدس پيروى مى كرد، او دوستدار انسانيت، خواستار حكمت و دانايى، قوى اراده و راست كردار بود.
او توانست دل هاى مردمان را آن گونه به خود نزديك و شيفته خود سازد كه همگان آرزو مى كردند فردى همانند كوروش بر آنها حكمرانى كند. كورش عادت داشت بگويد رفتار يك پادشاه بايد همانند يك شبان در برابر رعيت خود باشد...
تولد و تبار كوروش: نسب او از جانب مادر به مادها و پدر به پارس ها مى رسد. نام مادرش ماندانا (عنبر سياه) و پدرش كبوجيه دوم فرزند كوروش يكم و او خود فرزند چيش پش و اين پادشاه فرزند هخامنش سرسلسله قبيله پارس هاى آريايى بود. اين دسته قوم آريايى در كنار پارت ها و مادها به ايران آمده و در جنوب غرب ايران سكنى گزيدند. هنر كوروش بزرگ آن بود كه پارس ها را به قدرت، عظمت و شهرت رسانيد و قلمرو حكومتى آنان را در سرتاسر ايران و آسيا گسترش داد.
مادر كوروش شاهدخت ماندانه دختر آژدهاك پادشاه قبيله مادها، برادرزادگان آريايى آنها بود كه خطه شمال غربى ايران را مقر حكومت خود قرار داد و در واقع اولين حكومت و بنيادهاى قدرت سياسى را در ايران بنا گذارد منتها او خيلى زود مقهور كياست و تدبير و نبوغ سياسى نظامى و فكرى نوه اش شد.
(۵۵۹ قبل از ميلاد) مطابق روايت هرودوت و گزنفون به عنوان نزديك ترين منابع و اسناد تاريخى به دوران كوروش كه البته مستندتر از آن نيز نمى توان يافت، وى تولدى رمزآلود داشته و در دوران كودكى از يك سوءقصد جان سالم به در برده به اين توضيح كه: اندكى قبل از تولد، آژدهاك دخترش را از شوش به هگمتانه فرامى خواند زيرا او دو شب پياپى در خواب مى بيند كه از شكم دخترش تاكى روييده و چندان شاخ و برگ گسترد كه سرتاسر آسيا را فراگرفت و بار دوم از بطن او نهر آبى خروشان جارى شده و تمام قلمرو حكومت او و قاره آسيا را آب فراگرفت و چون خوابگزاران دربار ماد تعبير اين دو خواب را باز گفتند بدين صورت كه وى به زودى به دست نوه اش شكست خورده و او نه تنها سرزمين ماد بلكه تمامى شرق و غرب ايران را فراچنگ و زير نگين فرمانروايى خود مى آورد.
آژدهاك سراسيمه و وحشت زده به وزير خود هارپاگوس، دستور داد تا به هر نحو مقتضى كوروش نوزاد را بكشد، اما هارپاك خود از اين پادشاه كينه به دل داشت زيرا برادرش را آژدهاك ناجوانمردانه به قتل رسانده بود، از اين رو نه تنها كوروش را نكشت بلكه او رشد و پرورش يافت. (۵۸۹ ق م) و سى سال بعد (۵۵۹ ق م) وقتى كه فرمانرواى جوان به ماد لشكر كشيد، هارپاك در پيروزى او نقش عمده اى ايفا كرد. بنابراين كوروش حتى دوران كودكى را به همراه مادرش در ميان مادها و تحت حكومت پدربزرگ كه دشمن اصلى او بود گذراند اما تقدير چنين بود كه او زنده بماند و منشاء تحولات بزرگ در تاريخ بشر شود و كارهاى مهم به انجام رساند.
در واقع دولت پادشاهى هخامنشى را كه مى توان نخستين، منظم ترين و در نوع خود مترقى ترين سازمان حكومتى در جهان دانست مرهون زحمات شبانه روزى نابغه بزرگ پارس است. دولتى كه در تمامى زمينه هاى سياسى، اجتماعى، اقتصادى، و نظامى سرآمد تاريخ بوده و چنين سازمان حكومتى پيشرفته و بدون نقص را كوروش پايه گذارى كرد و به عنوان ميراثى گرانبها به يادگار گذارد و حدود ۲۵۰ سال (۳۳۰ _ ۵۵۹ ق م) نگين درخشان حكومت هاى بشرى بود.
سنگ نبشته اى بر مزار كوروش واقع در پاسارگاد از زبان خودش و به اين مضمون قرار دارد: «اى رهگذر هر كه هستى و از هر كجا كه بيايى مى دانم سرانجام روزى بر اين مكان گذر خواهى كرد. اين منم، كوروش، شاه بزرگ، شاه چهارگوشه جهان، شاه سرزمين ها، برخاك اندكى كه مرا در برگرفته رشك مبر، مرا بگذار و بگذر.»۱ اين گفتار ارزش كار او را بر ما بيشتر نمايان مى سازد كه به راستى او هيچ دلبستگى به دنيا و حكومت نداشت. نزد كوروش بنده پرورى و رعيت نوازى و عدالت و مساوات ميان آنها فارغ از قوميت و نژاد بسيار بيشتر از حكومت كردن بر آنها ارزش داشت. اين خصلت در كنار خصايل بسيار ديگر وى را از ساير پادشاهان مبرا و ممتاز مى سازد. چنين مشى سياسى و نظامى و اخلاق برجسته مختص ذوالقرنين است و آن نيز تنها با شخصيت و كارنامه پادشاه هخامنشى، كوروش، مطابقت دارد. مطابق اسناد قوى، ذوالقرنين فقط كوروش است.
ذوالقرنين: با توجه به پژوهش هاى تاريخى، دلايل و شواهد و آنچه كه در سنگ نبشته ها و اسناد كهن آمده ذوالقرنين كسى به جز كوروش بزرگ نمى تواند باشد. مورخان غربى كوشيده اند تا اين ويژگى شاخص را به اسكندر مقدونى نسبت دهند در حالى كه هيچ كدام از ويژگى هاى زير با زندگى و كارنامه او سازگار نيست. زيرا واژه عبرى، لو قرانيم _ صاحب دو قرن و كسى كه در دو قرن زيسته _ در مورد كوروش به كار رفته و در قرآن مجيد سوره مباركه كهف آيات ۸۰ الى ۱۰۱ كه از ذوالقرنين بحث مى كند.
براساس تفسير مفسران بزرگ اين خصوصيات تنها با شخصيت كوروش متناسب است چه خداوند به او قدرت و لوازم پيشرفت را داده تا او در زمين عدالت را برقرار سازد و بشر تحت ظلم و ستم را رهايى بخشد. ذوالقرنين در انجام ماموريت الهى خويش سفرهاى جنگى به غرب و شرق، محل برآمدن و فرو رفتن خورشيد و شمال _ ارتفاعات قفقاز _ و جنوب حتى تا يمن و صحراى حجاز داشته است. زمانى كه وى به كرانه هاى قفقاز مى شتابد سدى از آهن و فلز ميان اقوام ساسپيرها (Saspirs) كه از او درخواست كردند، ميان آنها و اقوام وحشى يأجوج و مأجوج حايل ايجاد كند، مى سازد.
رود كر و شهرى نيز به نام خود در آن ناحيه ساخته كه، برگرفته از نام كوروش است. همچنين دو بال و دو شاخ بر روى پيكره كوروش واقع در پاسارگاد كه به فرمان خود او بنا گرديده (۵۲۹ _ ۵۵۰پ م) از نمادهاى ذوالقرنين ذكر شده و نهايتاً اينكه تمام اهداف جنگى و نبردهاى او در راستاى تحقق ماموريت الهى شكل گرفته و چنانكه در نظر آوريم كه او در متون مقدس و كهن دينى همانند تورات و قرآن مسيح خداوند باشد همه جا خدا با اوست و دست او را مى گيرد و مستندات فراوانى كه در اين گفتار نمى گنجد.۲
نبردهاى كوروش: وجه تمايز جنگ هاى سردار پارس با ساير فرمانروايان تاريخ آن است كه وى فقط به قصد رهايى اقوام از سيطره حكومتگران ظالم و گسترش برابرى و حاكم ساختن افرادى بود كه پايبند به رعايت ميزانى از عدالت نسبت به رعاياى خود باشند. از اين ديدگاه كوروش «مسيحاى پروردگار» لقب گرفته و به قصد خير و نجات بشريت شمشير مى زد. در سلسله نبردهايش، كوروش ابتدا به جنگ مادها و پدربزرگ مادرى اش، آستياگس رفت.
(۵۵۹ پ م) در اين سال وى سى بهار از عمرش مى گذشت و شاه جوان در شوش به جاى پدرش كبوجى اول وارث تاج و تخت شد. او فوراً پايتخت را به دشت سرسبزى به نام پاسارگاد انتقال داد. متعاقب آن از هگمتانه پيغام مهمى به او رسيد. اين پيام را هارپاگوس وزير آستياگ به كوروش داد به اين مضمون كه: فوراً خود را مهياى لشكركشى به ولايت ماد كند. وقتى كه او به مرزهاى سرزمين ماد رسيد هارپاك به همراه خيل عظيم سپاهيان ماد به او پيوستند و كوروش پس از جنگى مختصر پيروز شد و پدربزرگ خود را در كمال احترام به پاسارگاد برد.
پس از آن ذوالقرنين متوجه غرب ايران شد. در باختر وى ابتدا به ليديه برخورد. كروزوس (Krozoos) شاه ليديا از سال ها قبل هم پيمان نبوپلصّد (نبونيد = شاه بابل) و آستياگ پادشاه ماد، بر ضد ايران شد اما با شكست مادها كروزوس به شدت ترسيد و حتى درصدد پيش دستى در يورش به ايران برآمد. نبوغ و كاردانى كوروش بزرگ هيچ گاه به او مجال اين غافلگيرى را نداد. از سوى ديگر سارديس تختگاه حكومتى ليديه كه به شهر زيورآلات افسانه اى شهرت داشت براى ذوالقرنين حكم دروازه سرزمين هاى غرب را داشت وانگهى كوروش درصدد بود تا كروزوس را به سبب هم پيمانى بر ضد او و رفتار ظالمانه با اهالى ليديه گوشمالى دهد.
اواخر پاييز سال ۵۴۶ پ م، به ليديا حمله برد. اگر چه در يورش اوليه ناكام ماند، اما خيلى زود در اثر كاردانى نظامى و استراتژيكى خود بازگشت و در زمستان برفى و سرماى آن سال سارد را محاصره كرد. اين محاصره طولى نكشيد و كروزوس نيز از نيروى كمكى بابلى ها نااميد گشت. در نبرد دوم كوروش توانست سارد را تسخير و كروزوس را به تسليم وادارد. اما كردار نيك اين فرمانرواى بزرگ وى را نيز نه تنها قربانى نكرد بلكه در زمره مشاوران خود آورد. هنگ شترسواران در اين پيروزى كمك شايانى به او كرد. به زودى ديگر ساتراپ هاى غربى و يونانى و آسياى كوچك از جمله كاپادوكيه، انطاكيه، پافلاگونى، ارمنيه، فينيقيه، فلسطين و... را نيز مسخر كرد. تا سال ۵۴۰ پ م تمامى اين نواحى زير قلمرو هخامنشى و سردار بزرگ آن درآمد.
• كوروش در بابل
اكنون زمان آن رسيده بود تا پيشگويى هاى پيامبران و بزرگان يهود تحقق يابد. نبونيد در پى يك يورش به اورشليم هزاران يهودى را به اسارت گرفته و به بابل آورده و در بدترين وضعيت ممكن مى زيستند. از طرف ديگر بابل شهرى بود كه در ميزان شهرت و اهميت همانند نداشت، اين شهر عروس جهان و قلب امپراتورى ايران بود و دژ مستحكم آن از آن يك شهر تسخيرناپذير ساخته بود. نبوغ نظامى كوروش در تسخير اين شهر آن بود كه دستور داد تا سربازان آب فرات را به جريان هاى انحرافى هدايت نمايند و با كندن كانال هايى از زير اين دژ بزرگ شهر در يك شب كه بابليان سرگرم عيش و نوش و خوش گذرانى بودند و در حالى كه روزهاى قبل اين كار كندن كانال را از سوى پارسيان به تمسخر گرفته بودند، شهر را تسخير كرد.
سال ۵۳۹ پ م بود كه اين رويداد بزرگ تحقق يافت. در تسخير بابل آنچه كه حيرت و شگفتى دنياى كهن و امروز را برانگيخته است، رفتار نيك كوروش با مردم مغلوب است. كتاب تورات با نام كوروش پايان يافته است (بخش تواريخ ايام). بخش دوم از كتاب عزرا به بعد نيز با همين نام (كوروش) آغاز شده است. در واقع كارنامه درخشان كوروش در تسخير بابل رقم مى خورد به اين معنا كه او را به عنوان يك چهره فرامليتى و جهانى و يك مسيح خداوند (رهاننده و رهايى بخش) و انديشمند عدالت و آزادى مطرح مى سازد. آزادى اى كه براساس آن اعمال و مناسك مذهبى هر قوم و باورها و اعتقادات آنها تضمين و اجرا مى شد.
• كوروش در خاور
در فاصله سال هاى ۵۳۹-۵۴۶ پ م از زمان تسخير ليديه تا گشودن بابل در طول شش سال كوروش به سرزمين هاى شرقى پيش راند. منجى (ذوالقرنين) مى بايستى رسالت خويشتن را به انجام رساند. در نتيجه در ازاى شش تا هشت سال به تحكيم و تثبيت مرز هاى شرقى ايران گذراند و مرزهاى شرقى را وسعت بخشيد از شمال تا رود سيحون و جيحون (آمودريا و سيردريا) را زير پا نهاد. در ساحل رود سيحون شهر كوروش را بنا كرد و در شرق تا هندوستان و رود سند پيش راند و نواحى خراسان، سغد (سوگده)، خوارزم، پارت، هرات (هريوه)، باختريش و... را به قلمرو ايران افزود. و در پى اين مبارزات بى امان و خستگى ناپذير به تختگاه خود در پاسارگاد بازگشت.
• پايان كار كوروش
سكاهاى نيمه وحشى بخش شمال شرقى ايران آنقدر جسارت يافته بودند كه مرزهاى ايران را مورد هجوم و تاخت و تاز خود قرار مى دادند. كوروش در پايان زندگى پرماجراى خود براى نشاندن آنها بر سر جاى خود و تنبيه سكاها به شمال شرق ايران آمد و اين آخرين لشكركشى او بود. اين نبرد بايد در ۵۲۹ پيش از زايش مهر (مسيح) رخ داده باشد. چه كوروش در همين سال بود كه بدرود زندگى گفت. توميريس (tomiriss) ملكه سكاها به كوروش يادآور شده بود كه بهتر است سكاهيه را به حال خود واگذارد و به كشور خود برگردد اما كوروش آن فردى نبود كه نسبت به امنيت و استقلال و تماميت سرزمين ايران بى خيال باشد.
از آن گذشته علاوه بر تنبيه سكاها او ننگ داشت از اينكه صحنه نبرد را خالى كند و مهمتر از همه اينكه مى بايست به گستاخى ملكه سكاها كه به كوروش گفته بود: به انتقام خون فرزندش كه در اين نبرد كشته شده بود خون او را خواهد نوشيد پاسخ مى داد. در اين نبرد كه با هدف تثبيت مرز هاى شرقى ايران و پايان دادن به فتنه سكاها انجام شد، كوروش به رغم كاميابى زخم برداشت. مورخان عهد باستان گفته اند كه زوبينى بر ران او وارد شد و يكى از سربازان پارسى وقتى كه چنين صحنه اى را مشاهده كرد فوراً اسب خود را به فرمانده اش داد اما فاتح پيروز خيلى زود به پاسارگاد انتقال يافت و بر اثر آن زخم پس از سه روز درگذشت و كار جنگ را سپاه ايران يكسره كرد. مهم اين است كه وى سرانجام جان خويش را بر سر تحكيم موقعيت سياسى و اقتدار ايران گذارد.
اندرز كوروش: درگذشت او به هر وسيله اى كه صورت پذيرفته باشد خواه در صحنه نبرد سكاهيه (روايت هرودوت) يا در بستر (روايت گزنفون) مسئله اين است كه وى روز هاى پايانى عمر را در بستر آرميده و فرمود تا همسرش كاساندانه و فرزندانش كبوجى، برديا و آتوسا و تمامى دوستان او گرد هم آمدند. پيشخدمت گفت حمام مى كند يا ناهار مى خورد؟ كوروش گفت ميل دارد استراحت كند و يك ليوان آب را با لذت تمام نوشيد و سپس سخن واپسين را آغاز كرد: «فرزندان من، دوستان من! من اكنون به پايان زندگى نزديك شده ام و با نشانه هاى آشكار آن را دريافته ام. زندگى من در يارى رساندن به ديگران گذشت نه در فرمانروايى بر آنان. هنگامى كه مردم پيكرم را در زروسيم مپوشانيد و هر چه زودتر آن را به خاك بازپس بدهيد كه همه رستنى هاى خوب و پاك را در خود مى پرورد.
من همواره پادشاهى بختيار (كامروا) بودم و اورمزد و ديگر خدايان تمام مواهب را به من بخشيدند. از اين رو من آنان را نيايش و برايشان قربانى كردم و عبادتگاه هاى اقوام را آباد ساختم و به ايشان آزادى مذهبى بخشيدم. به نام خدا و اجداد درگذشته ما، اگر مى خواهيد دشمنان خود را تنبيه كنيد به دوستان خود نيكى كنيد... من شما فرزندانم را از كودكى چنان آزمودم كه همواره نسبت به پيران آزرم بداريد و خواست من اين است كه آنگونه رفتار كنيد تا كوچك تر ها نيز از شما آزرم بدارند.
من شما فرزندانم را يكسان دوست مى دارم اما فرزند ارشد من كبوجى، پس از من كشور را سامان خواهد داد. تو اى برديا همواره بايد مطيع برادرت باشى و تو اى كبوجى مپندار كه عصاى زرين سلطنت تاج و تخت تو را نگاه خواهد داشت. بلكه دوستان صميمى براى شاه عصاى مطمئن ترى هستند. هر يك از شما كه مى خواهد در چهره ام بنگرد، هنوز زنده ام نزديك بيايد و پس از آنكه روى خود را پوشاندم نمى خواهم كسى در چهره ام نگرد. با هم متحد باشيد اگر چنين نباشيد نفرين بر شما باد.
از همه پارسيان و متحدان بخواهيد كه بر آ رامگاه من حاضر شوند و مرا از اينكه ديگر از هيچ گونه بدى رنج نمى برم تهنيت گويند.» (كوروش نامه) و اينگونه بود كه شاه دادگستر پس از سال ها تلاش خستگى ناپذير در توسعه و تحكيم و تثبيت مرز ها و موقعيت ايران، چهره در نقاب خاك كشيد و در مشتى خاك آرام گرفت اما نوع حكومت آزاد و انديشه هاى عالى و مدرن و جهانشمول را به بشر اهدا كرد.
منشور آزادى: پس از جنگ بابل (فتح الفتوح كوروش) واژگانى زيبا بر استوانه اى گلى نقش بست. فاتح بزرگ پارس اكنون اعلاميه اى را با محوريت عدالت، آ زادى، برابرى در آرا و افكار، عقايد، رسوم دينى و اعتقادى، حقوق و حدود افراد در يك اجتماع سياسى انتشار داده كه در آن هر كدام از اين مفاهيم تعريف شده و هر فرد موظف به اجراى آن است. فرقى نمى كند كه اتباع در چه شأن و رتبه اجتماعى باشند. مسئله اصلى اين است كه همگان ملزم به احترام متقابل و رعايت ميزانى از حقوق در برابر يكديگر به هدف بهزيستى و هدايت اجتماع سياسى به سوى موقعيت هاى برتر و ممتاز است. در واقع بخش مهم و تابناك كارنامه و عملكرد سياسى كوروش، منشور اوست.
«اينك كه به يارى مزدا تاج پادشاهى ايران و بابل و كشور هاى اطراف را بر سر گذاشته ام اعلام مى كنم تا روزى كه زنده هستم و اورمزد توفيق پادشاهى را به من مى دهد دين و آئين و رسوم ملت هايى را كه من پادشاه آنها هستم محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت كه حكام و زيردستان من نيز آن را كوچك شمارند يا نسبت به آن بى حرمتى روا دارند... من هرگز فرمانروايى خود را بر هيچ ملت، قوميت و سرزمينى تحميل نخواهم كرد و هر ملت آزاد است كه مرا پادشاه خود بداند و من براى حكمرانى بر آنها مبادرت به جنگ نخواهم كرد...
من تا روزى كه زنده هستم و مزدا توفيق پادشاهى را به من مى دهد، نخواهم گذاشت كه كسى به ديگرى ظلم كند و اگر كسى مظلوم واقع شد من حق وى را از ستمگر خواهم ستاند و به او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم كرد. نخواهم گذاشت اموال منقول و غيرمنقول ديگرى را به زور يا به روش ديگر بدون پرداخت بهاى آ ن و برخلاف خواست صاحب مال آن را به چنگ آورد. نخواهم گذاشت شخصى ديگرى را به بيگارى گرفته و بدون پرداخت دستمزد او را به كار گيرد.
من امروز اعلام مى دارم كه هر كس آزاد است هر دينى را كه خواست اوست بپرستد و در هر مكان و سرزمينى كه دلخواه اوست زيست نمايد، به شرط آنكه به حقوق ديگران لطمه نزند. من اعلام مى كنم هر كس پاسخگوى اعمال خود است و هيچ كس را نبايد به خاطر گناه ديگرى يا خويشاوندان او مجازات كرد. پادافراه برادر گناهكار و برعكس به كلى ممنوع است و اگر يكى از افراد خانواده اى يا طايفه اى مرتكب گناهى شود تنها او بايد مجازات شود نه ديگران. نخواهم گذاشت مردان، زنان را به عنوان غلام و كنيز بفروشند و حكام و فرمانروايان من نيز مى بايست از آن جلوگيرى كنند. آئين بردگى را بايد به كلى از جهان برانداخت. از اهورمزدا خواهانم كه مرا در كارم كامياب گرداند...» (سرزمين جاويد، مارژين ماله)
پى نوشت ها:
۱- نقل از آريستو بولس، سردار نظامى و دبير نگارنده ركاب اسكندر مقدونى (۳۳۰ ق م) توضيح اينكه اين سنگ نبشته به سه زبان عيلامى، يونانى و پارسى باستان نوشته شده است، ن ك كوروش كبير، عباس شاهپور شهبازى. چاپ اول، انتشارات دانشگاه ملى ايران، تهران ۱۳۵۰.
۲- در مورد ذوالقرنين بودن كوروش ن ك، كوروش كبير، مولانا ابوالكلام آزاد ترجمه باستانى پاريزى، انتشارات تابان، چاپ اول تهران ۱۳۴۰. همچنين تفسير سوره هاى قرآن. سوره مباركه كهف، آيت الله ناصر مكارم شيرازى، تفسير نمونه و آيت الله محمدحسين طباطبايى تفسير الميزان.
داريوش شاه بزرگ هخامنشي
داريوش شاهنشاهي خردمند و توانا بود و رفتارش با مردم مغلوب ملايم و معتدل . او پس از كمبوجيه به تخت سلطنت نشست و توانست دولت بزرك ايران را از نو بنياد گذارد . سازماندهي و تشكيلات حكومتي او مورد تقليد ساسانيان نيز واقع شد ، و اساسي كه او پي افكند بقدري محكم و استوار بود كه با وجود ناتواني ديگر شاهان هخامنشي 200 سال پا بر جا ماند . در زمان او كشور ايران به حد اعلي وسعت و پهناوري خود رسيد . در كتيبه هاي مصري ، داريوش را بسبب ايجاد بيمارستانها و آموزشگاه ها و تكميل نخستين آبراه ميان درياي سرخ و مديترانه كه همه از كارهاي ايرانيان بود ((نكوكار بزرگ ))لقب دادند .
هخامنشيان نخستين كساني بودند كه وحدت ايران را تحقق بخشيدند ، هم چنانكه آنان نخستين كساني بودندكه وحدت عالم شرق ، بعبارت ديگر ، جهان متمدن آنروز را تحت يك نظارت سياسي مقتدر و بي هيچ ترديد عادلانه بهم مرتبط ساختند .
((الواح زرين ))
در سال 1312 خورشيدي ، ضمن خاكبرداري گوشه جنوب شرقي كاخ آپادانا ، جعبه سنگي پيدا شد كه درون آن و لوح زر و سيم به اندازه 33.33 و قطر 15 ميلي متردر دوران هخامنشي و شاهنشاهي داريوش است تا جهانيان بدانند كه چه مردمان بيشمار با نژاد گوناگون و چه سرزمين هاي دوري توسط هخامنشيان و داريوش بزرگ اداره ميشد .
شاهنشاهي هخامنشي از رود سند تا رود نيل در مصر ، گسترش يافته ، و سراسراين سرزمين پهناور در آسايش و نعمت بود .
(( سربازان هخامنشي ))
دكتر ويلسن ، نويسنده كتاب تاريخ ايران درباره ارتش هخامنشيان چنين مي نگارد : (( تصوير سربازان و اسبان ايراني ، مانند سربازان و اسبان آشوري بي روح نبوده ، ودر آن از خشونت و وحشيگري اثري نيست . ))
طبق نوشته هاي يوناني مي دانيم كه جوانان ايراني بيش از هر چيز تيراندازي ، سواركاري و حقيقت گويي را مي آموختند ، اين آرمانها در سنگ نبشته آرامگاه داريوش چنين آمده است :
( در حقيقت مهارت من در اين است كه بدن ام توانا است ، در نبرد هماورد خوبي هستم با هوشمندي در آوردگاه مي نگرم كه در برابر خود دشمني دارم يا يك دوست . هر گاه نا فرمان و ستمگري را ديدم آن گاه نخستين كسي هستم كه با هوش و فرمان و كردار خود عمل مي كنم ، در سواركاري و كشيدن كمان و نيزه افكني ورزيده هستم .)
اما قدرت اصلي پارسي ها بر اصول دين زرتشت استوار بود ، چنانكه داريوش شاه مي فرمايد
دروغ نگو واز راه راست منحرف مشو ، نه به ناتوان و نه به توانا زور نگو . به خواست اهورامزدا ، من راستي را دوست دارم ، و از دروغ رو مي گردانم ، من بر خشم و هوس خود فرمانروا هستم . )
اما به هر حال ميدانيم كه تمام دين ها و مذهب هاي گوناگون كه در سراسر كشورشان وجود داشت ، آزاد بودند و مورد احترام واقع مي گرديدند . داريوش شاه در سال 486 پيش از ميلاد درگذشت و آرامگاه او در نقش رستم در نزديكي تخت جمشيد است .
منابع : از زبان داريوش – پروفسور هايد ماري كخ
ايران در عهد باستان – دكتر محمد جواد مشكور
تاريخ ايران از آغاز تا اسلام – دكتر گريشمن
پايتخت هاي شاهنشاهي هخامنشي – علي سامي
پژوهشي از : جمشيد انوشيرواني
************************************************** ********** *
متن حقوق بشركوروش كبير
<SPAN lang=AR-SA style="FONT-SIZE: 26pt; FONT-FAMILY: Elham">
برای دانلود رایگان و نامحدود نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات پیام نور کارشناسی و کاردانی -نمونه سوالات پیام نور کارشناسی ارشد -
نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)
به ادرس زیر مراجعه کنید
http://pnu-club.com/pnu.1239.html
========================
وب سايت تخصصي مهندسي كامپيوتر
WWW.Computer-Eng.IR
========================
هميشه خودت باش نه كسي ديگر!
-
09-13-2009, 02:55 PM
Top |
#3
ملت سازي توسط كورش بزرگ
دولت ماد در شمال و شمال باختري ايران دولتي بزرگ و نيرومند بود و با آشور كه يكي از تواناترين دول عصر به شمار مي رفت همسايگي داشت ، و بارها در برابر سياست تجاوزكارانه او به مبارزه برخاسته بود ، ليكن در دوراني نزديك به پايان حيات خود به سستي گراييد و دولتي ناتوان ، بي اراده و بيدادگر شد .
كورش كه پدرش فرمانرواي پارس و از سوي مادر خويشاوند آسيتاژ پادشاه ماد بود ، بيدادها و پراكندگي و نابساماني هاي ملت ماد و پارس را نتوانست بر خود هموار سازد .
بدعوت كنكاشي كه ميان سران دولت به رهبري هارپاك نخست وزير حكومت ماد براي ايجاد رستاخيز و گريز از توقف سياسي و اجتماعي و نظامي و رهايي از استبداد شده بود پاسخ داد و اين رستاخيز بزرگ را با آغوش باز پذيرفت .
از اين به بعد فعاليت پنهاني در ماد و پارس روز به روز توسعه مي گرفت و زمينه كودتايي براي سرنگون ساختن حكومت آسيتاژ فراهم مي شد . ( 551 ق . م ) در اين مورد نفوذ سياسي و به ويژه سيطره و قدرت اخلاقي كورش در سرزمين پارس و سرزمين خوزستان ( انشان يا انزان ) كه روزگاري بر آن حكومت مي كرد تأثير فراوان داشته و كورش بر نيروي انساني پارس و ماد و فضيلت مردم اين دو سرزمين نيز تكيه داشت .
هگمتانه ( همدان ) در سال 550 پيش از ميلاد بدست كورش بزرگ فتح شد و دولت ماد سقوط كرد و زمينه پيشرفت بعدي رستاخيز يزرگ فراهم شد .
اين رويداد تاريخي در سراسر جهان قديم با شگفتي روبرو شد و واكنشهايي پديد آورد زيرا دولت ماد قدرت عظيم نظامي مالي داشت و سالها به عنوان سپري در برابر تجاوزات و مطامع دولتهاي نيرومند آشور ، ليدي و كلده بود .
چنانچه اوضاع و احوال و قرائن تاريخي و كردار كورش هخامنشي نشان مي دهد اين پادشاه در بهره برداري از نيروي رواني و سياسي اجتماعات آريايي و انتشار اخبار و وقايعي از جوانمردي و جهان گرايي أرياييان به ويژه پارسها و جلب توجه تيره هاي ديگر أريايي فلات ايران به قوم پارس ، هدفش پديد أوردن مركزيت در حكومت و ساختن ملت واحد از تيره هاي پراكنده أريايي در سراسر جلگه ايران بود .
منبع :
ديپلماسي دولت هخامنشي مولف : نصرت الله بختورتاش نشر : ستاد بزرگ ارتشتاران
برای دانلود رایگان و نامحدود نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات پیام نور کارشناسی و کاردانی -نمونه سوالات پیام نور کارشناسی ارشد -
نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)
به ادرس زیر مراجعه کنید
http://pnu-club.com/pnu.1239.html
========================
وب سايت تخصصي مهندسي كامپيوتر
WWW.Computer-Eng.IR
========================
هميشه خودت باش نه كسي ديگر!
-
09-13-2009, 02:59 PM
Top |
#4
متن حقوق بشركوروش كبير
<
متن حقوق بشركوروش كبير
اينك كه به ياري مزدا تاج سلطنت ايران، بابل وكشورهاي چهارگانه را برسر گذاشته ام اعلام مي كنم « تا روزي كه زنده هستم و اهورامزدا پادشاهي را به من ارمغان مي كند كيش و آيين و باورهاي مردماني را كه من پادشاه آنها هستم را گرامي بدارم و نگذارم كه فرمانروايان و زير دستان من كيش و آيين و دين و روش مردمان ديگر راپست بدارند ويا آنهارا بيازارند.
من كه امروز افسر پادشاهي را برسر نهاد ه ام ، تاروزي كه زنده هستم ومزدا پادشاهي را به من ارزاني كرده هرگز فرمانروايي خود را بر هيچ مردماني به زور تحميل نكنم و در پادشاهي من هر ملتي آزاد است كه مرا به شاهي خود بپذيرد يا نپذيرد و هرگاه نخواهد. مراكه ، پادشاه ايران وبابل وكشورهاي رابعه هستم ، نخواهم گذاشت كه كسي به ديگري ستم كند و اگر كسي ناتوان بود و براو ستمي رفت من از وي دفاع خواهم كرد و حق اورا گرفته و به او پس خواهم داد وستمكاران را به كيفر خواهم رساند.
من تاروزي كه پادشاه هستم نخواهم گذاشت كسي مال و اموال ديگري را با زور ويا هر روش ، نادرست ديگري از او بدون پرداخت ارزش واقعي آن بگيرد.
من تا روزي كه زنده هستم نخواهم گذاشت كسي ،كسي را به بيگاري بگيرد وبه او مزد نپردازد.من اعلام مي كنم كه هر كس آزاد است هر دين و آييني را كه ميل دارد برگزيند ودر هر جا كه مي خواهد سكونت نمايدوبه هر گونه كه معتقد است عبادت كند و معتقدات خود را به جا آورد وهر كسب و كاري را كه مي خواهد انتخاب نمايد ، تنها به شرطي كه حق كسي را پايمال ننمايد و زياني به حقوق ديگران وارد نسازد.
من اعلام مي كنم هر كس پاسخگوي اعمال خودمي باشد هيچ كس را نبايد به انگيزه اينكه يكي از بستگانش خلاف كرده است مجازات كرد واگر كسي از دودمان يا خانواده اي خلاف كرد تنها همان كس به كيفر برسد وبا ديگر مردمان و خانواده كاري نيست.
تا روزي كه من زنده هستم نخواهم گذاشت مردان و زنان را به نام برده و يا نامهاي ديگر بفروشند واين رسم زندگي بايد از گيتي رخت بر بندد.
از مزدا مي خواهم كه مرا در تعهداتي كه نسبت به ملتهاي ايران و ممالك چهارگانه گرفته ام پيروز گرداند.
برای دانلود رایگان و نامحدود نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات پیام نور کارشناسی و کاردانی -نمونه سوالات پیام نور کارشناسی ارشد -
نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)
به ادرس زیر مراجعه کنید
http://pnu-club.com/pnu.1239.html
========================
وب سايت تخصصي مهندسي كامپيوتر
WWW.Computer-Eng.IR
========================
هميشه خودت باش نه كسي ديگر!
-
09-13-2009, 03:16 PM
Top |
#5
برای دانلود رایگان و نامحدود نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات پیام نور کارشناسی و کاردانی -نمونه سوالات پیام نور کارشناسی ارشد -
نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)
به ادرس زیر مراجعه کنید
http://pnu-club.com/pnu.1239.html
========================
وب سايت تخصصي مهندسي كامپيوتر
WWW.Computer-Eng.IR
========================
هميشه خودت باش نه كسي ديگر!
-
09-13-2009, 03:24 PM
Top |
#6
برای دانلود رایگان و نامحدود نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات پیام نور کارشناسی و کاردانی -نمونه سوالات پیام نور کارشناسی ارشد -
نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)
به ادرس زیر مراجعه کنید
http://pnu-club.com/pnu.1239.html
========================
وب سايت تخصصي مهندسي كامپيوتر
WWW.Computer-Eng.IR
========================
هميشه خودت باش نه كسي ديگر!
-
09-13-2009, 03:36 PM
Top |
#7
برای دانلود رایگان و نامحدود نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات پیام نور کارشناسی و کاردانی -نمونه سوالات پیام نور کارشناسی ارشد -
نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)
به ادرس زیر مراجعه کنید
http://pnu-club.com/pnu.1239.html
========================
وب سايت تخصصي مهندسي كامپيوتر
WWW.Computer-Eng.IR
========================
هميشه خودت باش نه كسي ديگر!
-
09-13-2009, 03:38 PM
Top |
#8
بیگمان، به باور بيشينهی ايرانيان فرهيخته و غالب مورخان منصف، «كوروش بزرگ» يكی از برجستهترين شخصيتهای تاريخ ايران است. بخشيدن چنين پايگاه و منزلتی به كوروش، نه صرفاً از برای فتوح درخشان و شتابناك او - كه اين خود، نمودار هوشياری و دانایی سياسی و نظامی كورش و نشانهی توانايی والا و سامانمندی حكومتاش در ممكن ساختن اداره و تدبير چنين قلمرو پهناوری است - بلكه از آن روست كه وی در طول دوران شهرياری خود، به شيوهای سخت انسانی و مردمدارانه رفتار و حكومت كرده بود؛ حقيقتی كه در غالب متون تاريخی بازتاب يافته و ملل بيگانه و حتا دشمن را به وجد آورده و آنان را ناگزير به اعتراف ساخته بود. چنان كه بابليان در سدهی ششم پيش از ميلاد، كوروش را كسی ميدانستند كه صلح و امنيت را در سرزمينشان برقرار ساخته، قلبهایشان را از شادی آكنده و آنان را از اسارت و بيگاری رهانده است؛ انبياء يهود (قومي كه در قرآن به خواست خداوند، سرور همهی مردم جهان دانسته شده و ديناش، توحيدی و وحيانی) وي را مسيح و برگزيدهی خداوند و مجری عدالت و انصاف میخواندند، و يونانيان كه كورش آنان را در كرانههاي آسياي صغير مقهور قدرت خويش ساخته بود - با وجود خصومتی كه غالباً با پارسها داشتند - در وی به چشم يك فرمانروای آرمانی مینگريستند. «آخيلوس» هماورد ايرانيان در نبرد ماراتون، دربارهی كورش مينويسد:" او مردی خوشبخت بود، صلح را براي مردماناش آورد… خدايان دشمن او نبودند؛ چون كه او معقول و متعادل بود"؛ هردوت می گويد كه مردم پارس، كورش را پدر میخواندند و در ميانشان، هيچ كس يارای برابری با وی را نداشت(هينتس، 1380، ص100)؛ گزنفون مينويسد: "پروردگار كورش را علاوه بر خوی نيك، روی نيك نيز داده و دل و جاناش را به سه وديعهی والای "نوعدوستي، دانايي، و نيكي" سرشته بود. او در ظفر و پيروزی هيچ مشكلی را طاقتفرسا و هيچ خطری را بزرگ نمیپنداشت و چون از اين امتيازات خداداد جهانی و روانی برخوردار بود، خاطره و ناماش تا به امروز در دلهای بيدار مردم روزگار، پايدار و باقي است"(سيرت كورش بزرگ، ص 4). وی می افزايد: «كدام وجودیمگر كورش از راه جنگ و ستيز صاحب امپراتوری عظيمي شده است ولي هنگامی كه جان به جان آفرين داد، همهی ملل مغلوب او را "پدری محبوب" خواندند؟ اين عنوانی است كه به "ولی نعمت" میدهند نه به وجودی "غاصب" (همان، ص 8-367).
به هر حال آن چه درباره ی كورش برای محقق جای ترديد ندارد، قطعاً اين است كه لياقت نظامی و سياسی فوق العاده در وجود وی با چنان انسانيت و مروتی درآميخته بود كه در تاريخ سلالههای پادشاهان شرقی پديدهای به كلي تازه به شمار ميآمد. كورش برخلاف فاتحاني چون اسكندر و ناپلئون، هر بار كه حريفی را از پای در میافكند، مثل يك شهسوار جوانمرد دستاش را دراز ميكرد و حريف افتاده را از خاك بر میگرفت. رفتار او با آستياگ، كرزوس و نبونيد نمونههايی است كه سياست تسامح او را مبتنی بر مبانی اخلاقی و انسانی نشان میدهد. تسامح دينی او بدون شك عاقلانهترين سياستی بود كه در چنان دنيایی به وی اجازه می داد بزرگترين امپراتوری ديرپای دنيای باستان را چنان اداره كند كه در آن كهنه و نو با هم آشتی داشته باشند، متمدن و نيمه وحشی در كنار هم بياسايند و جنگ و طغيان به حداقل امكان تقليل يابد. درست است كه اين تسامح در نزد وی گهگاه فقط يك نوع ابزار تبليغاتی بود، اما همين نكته كه فرمانروايی مقتدر و فاتح از انديشهی تسامح، اصلی سياسی بسازد و آن را در حد فكر همزيستی مسالمتآميز بين ملل مطرح كند، و گر چند از آن همچون وسيلهای برای تحكيم قدرت خويش استفاده نمايد، باز از يك خودآگاهی اخلاقی حاكی است(زرينكوب، ص1-130). چنين است كه منش و شخصيت والا و انسانی كوروش، در عصری كه ويرانگری و خونريزی روال عادی شاهان خاورميانه بود، ما را بر آن میدارد كه وی را يكي از برجستهترين مردان تاريخ ايران، بلكه جهان بدانيم.
از سوی ديگر، تلقی كساني كه كارنامهی سياسی و فتوح نظامی كوروش و جانشيناناش را در حد عملياتی صرفاً كشورگشايانه و سلطهجويانه ارزيابی ميكنند، دريافتی سطحی و دور از واقع، بلكه سخت بدبينانه است. در نگاه مورخان معاصر، رهاورد كلان و چشمگير كوروش و دودمان شاهنشاهی وی (هخامنشی) برای جهان باستان، برپایی «نخستين دولت متمركز» در تاريخ است: دولتی واحد، مركزگرا و مداراجو كه بر اقوامی پرشمار و دارای تفاوتهای عميق مذهبی و زبانی و نژادی، فرمان میراند. آن چه كه هخامنشيان را در طول دويست و سي سال قادر به حفظ و تدبير چنين حكومتی ساخت، مديريت سياسی برتر، انعطافپذيری ، تكثرگرایی و ديوانسالاری مقتدر اين دودمان بود. بنابراين آن چه كه به عنوان دستاوردهای سياسی و نظامی كوروش ستوده میشود، نه فقط از آن روست كه وی در زمانی اندك موفق به گشايش و فتح سرزمينهایی بسيار شده بود، بلكه از بابت «دولت متمركز و در عين حال تكثرگرایی» است كه او برای نخستين بار در تاريخ جهان باستان بنيان گذارد و كوشيد تا بر پايهی الگوهای برتر و بیسابقهی اخلاقی - سياسی، صلح و امنيت و آرامش را در ميان اتباع خود برقرار سازد. تاكنون بسياری از مطالعات منطقهای نشان دادهاند كه اكثريت عظيم نخبگان اقوام تابعه، شاه پارسی را نه به چشم فرمانروایی بيگانه و جبار، بلكه تضمين كنندهی ثبات سياسی، نظم اجتماعی، رفاه اقتصادی، و از اين رو، حافظ مشاغل خود مینگريستند و می دانستند (ويسهوفر، ص80). بر اين اساس، چشمپوشی از عملكرد كوروش و جانشيناناش در برپایی و تدبير نخستين «دولت متمركز و در عين حال تكثرگرا» و تقليل و تحويل كارنامهی آنان به «مجموعه عملياتی كشورگشايانه و سلطهجويانه» كرداری دور از انصاف و واقعبينی است. آن چه كه از تاريخ خاورميانهی پيش از هخامنشی بر ما آشكار است، اين است كه گسترهی مذكور، در طول تاريخ خود، مركز و عرصهی جنگ و كشمكش هموارهی قدرتهای منطقه بوده و چه بسيار اقوام و كشورهایی كه در اين گيرودار با ضربات دشمنان (مانند اورارتو و آشور) يا فروپاشی تدريجی (مانند مانا، كاسي، سومر) از ميان رفته بودند. اما با برآمدن هخامنشيان به رهبری كوروش بزرگ، مردمان و ملل خاورميانه پس از صدها سال پراكندگی و آشفتگی و پريشانی ناشی از جنگهای فرسايشی و فروپاشی تدريجی، اينك در پرتو حكومت متمركز و تكثرگرای هخامنشی كه نويدبخش برقراری ثبات و امنيت در منطقه بود، بیدغدغهی خاطر از آشوبها و جنگهای پيایی مرگآور و ويرانگر، و بیهراس از يورشهای غارتگرانه و خانمان برانداز بيگانگان و آسوده از ترس اسارت و دربهدری و بردهكشی، به كار و توليد و زندگی و سازندگی میكوشيدند و اگر دولت هخامنشی به واسطهی شكوهگرایی و درايت خود، ميراث تمدنهای پيشين و گذشته را پاس نمیداشت و در جذب و جمع و ارتقای آنها نمیكوشيد، در هياهوی هموارهی ستيزهجوییها و خودفرسودگیهای تمدنهای بومی، ميراث گرانسنگ آنان به يكباره از ميان میرفت و از صفحهی تاريخ زدوده میشد.
اگر تا پيش از اين، آشوربانيپال (پادشاه آشور) افتخار میكرد كه هنگام فروگرفتن ايلام آن سرزمين را به «برهوت» تبديل كرده، بر خاك آن نمك و بتهی خار پاشيده، مردمان آن را به بردگی كشيده و پيكرهی خداياناش را تاراج كرده است (هينتس، 1376، ص 186)؛ و يا سناخريب (پادشاه آشور) در هنگام چيرگی بر بابل اذعان میدارد كه: "شهر و معابد را از پی تا بام در هم كوبيدم، ويران كردم و با آتش سوزاندم؛ ديوار، بارو و حصار نمازخانههای خدايان، هرمهای آجری و گلی را در هم كوبيدم» "ايسرائل، ص25"؛ كوروش در زمان فتح بابل افتخار ميكند كه با "صلح" وارد بابل شده، ويرانيهاياش را "آباد" كرده، فقر شهر را "بهبود" بخشيده، "مانع از ويراني" خانهها شده و پيكرههای تاراج شدهی خدايان را به ميهن خود بازگردانده است)ايسرائل، ص 218(. آيا اين شيوهی درخشان و بیسابقهی كوروش در رفتار با اقوام مغلوب كه الگوی سياسي - اخلاقی جديدی را برای فرمانروايان و دودمانهای پس از خود برجای گذارد، نمودار سياست و منش مردمدارانه و مداراجويانهی وی ، و نشانهی تحولی نو و مثبت در تاريخ و تمدن خاورميانه نيست؟
چيكدهي سخن آن كه، هخامنشيان به پيشوايي كوروش بزرگ با برقراری نخستين حكومت متمركز و در عين حال تكثرگرا و مداراجو در منطقه، نظامی را پديد آوردند كه به گونهای بیسابقه، ثبات سياسی، نظم اجتماعی و ترقی اقتصادی را برای اقوام تابعهی خود فراهم آورد و نيز، تمدنها و هنرهای فراموش شده، يا رو به انحطاط، يا زندهی اقوام بومی و پراكندهی منطقه را پس از جمع و جذب و ارتقا، در قالب هنر و تمدن شاهوار، نوين و مقتدر هخامنشی، محفوظ، بلكه جاودانه ساختند؛ در نگاه ما، جايگاه و منزلت والای كوروش و هخامنشيان در تاريخ و تمدن جهان باستان، از اين بابت است.
برای دانلود رایگان و نامحدود نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات پیام نور کارشناسی و کاردانی -نمونه سوالات پیام نور کارشناسی ارشد -
نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)
به ادرس زیر مراجعه کنید
http://pnu-club.com/pnu.1239.html
========================
وب سايت تخصصي مهندسي كامپيوتر
WWW.Computer-Eng.IR
========================
هميشه خودت باش نه كسي ديگر!
-
09-13-2009, 03:39 PM
Top |
#9
برای دانلود رایگان و نامحدود نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات پیام نور کارشناسی و کاردانی -نمونه سوالات پیام نور کارشناسی ارشد -
نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)
به ادرس زیر مراجعه کنید
http://pnu-club.com/pnu.1239.html
========================
وب سايت تخصصي مهندسي كامپيوتر
WWW.Computer-Eng.IR
========================
هميشه خودت باش نه كسي ديگر!
-
09-13-2009, 03:42 PM
Top |
#10
[IMG]file:///C:/DOCUME%7E1/TAHA/LOCALS%7E1/Temp/moz-screenshot-6.png[/IMG][IMG]file:///C:/DOCUME%7E1/TAHA/LOCALS%7E1/Temp/moz-screenshot-7.png[/IMG]نبرد ليدي:
یک ماه از تصرف اکباتان می گذرد. او حالا به نام پادشاه پارس و ماد شهره همه جا گشته است و با تقسیم قدرت بدون قائل شدن تفاوت میان سران و بزرگان ماد و پارس هر دو گروه را طرفدار خود ساخته است. حال مشغول رسیدگی به امور سرزمینهای تصرف یافته و وضع قوانینی برای ساتراپهای فعلی و آینده خود می باشد. در همین روزها پدرش کمبوجیه بزرگوار در اثر جراحات وارد شده در جنگ در بستر بیماری دار فانی را وداع گفت و دل او را مالامال غصه ساخت ، اندوهی که هرگز آنرا از یاد نمی برد . پدرش ، یاورش و بهترین دوستش که همیشه و در هر شرایطی در کنارش بود و برای موفقیت او از هیچ کوششی فروگذار نبود در گذشته و او را تنها گذاشت.
به آرامی اشکی کوچک از کنار چشمش بر روی گونه اش به حرکت افتاد ، با اینکه الان سنی از او گذشته اما همیشه مدیون کمبوجیه است و قدرت کنونی را نیز از او به ارمغان دارد.
پس از نظم یافتن امور داخلی و وضع قوانین حکومتیش و مشخص ساختن حدود وظایف سران سرزمینش که با وسواسی خاص انجام گرفته بود ، شروع به بررسی همسایگان مجاور سرزمین تازه به تسخیر گرفته خود پرداخت و در این راه از سران ماد و کسانی که سالها با این سرزمینهای مجاور زیست می کردند و با ویژگیهای آنها آشنا بودند ، بهره برد. او برای برقرار کردن رابطه دوستی با پادشاه بابل به نام ( نابونید ) تصمیم گرفت برای او هدایایی بفرستد تا رابطه ای نیکو با او برقرار سازد ، هر چند بدو گفته بودند که او فردی است خرافاتی و بسیار معتقد به خدایان و بیشتر زمان خود را در خارج از شهر و به تعمیر معابد می پردازد و از هرگونه نبردی رویگردان است و سعی دارد به آرامی زیست کند ، مگر آنکه کسی به سرزمینش تجاوز نماید که آنگاه به همراه بابلیون به نبرد خواهد پرداخت.
از قضا هدایای کوروش و پیغام زیبای او به نابونید در نظر او مقبول افتاد و او با کوروش دوستی برقرار نمود. حال خیال کوروش از مرزهای سرزمینش با بابل راحت گشت و شروع به بررسی وضعیت همسایه دیگرش در دور دست گشت که به تازگی با سرعت فزآینده ای در حال گسترش مرزهای خود است و به سرزمینهای دیگر دست درازی می کند. این سرزمین که سپاهی قدرتمند داشت کشوری بود به نام لیدی به مرکزیت سارد و پادشاهی فردی به نام ( کرزوس).
کرزوس بسیار توسعه طلب بود و در عین حال دقیق و فرصت طلب ، او با سرزمینهای بابل و مصر صلح نموده بود تا خیال خود را از مرزهای خود با این کشورها آسوده گرداند. بعلاوه اتحاد بسیار قوی با اسپارتها در بخش جزایر یونانی نشین داشت و از نیروی آنها در مبارزاتش و کشورگشاییش بهره می برد.
کوروش می دانست که کرزوس سودای تسخیر سرزمین او را دارد و با اطلاع از اینکه کوروش به تازگی از نبرد با مادها آسوده گردیده است ، به احتمال زیاد به سرزمین کوروش حمله خواهد نمود و نزدیکترین سرزمین به لیدی مکانی به نام( کاپادوکیه) است. از طرف دیگر کرزوس نیز از چگونگی سقوط سریع و ناگهانی مادها با خبر گشته بود و شنیده های او از این حکایت می کرد که هم اکنون مادها و پارسها هر دو قوم کوروش را پذیرا گشته اند و او با اتحاد این دو نیرو قدرت خود را فزونی داده است و امکان دارد به سرزمین او نیز یورش ببرد ، پس تا کوروش ضعیف است و خود را پیدا نکرده است برای پیشدستی ، بایستی به سرزمین او حمله کرد و آنجا را ضمیمه لیدی ساخت.
کرزوس برای نیل به این هدف ، فردی را با هدایای گران و گزاف به سرزمین اسپارتها فرستاد تا برای او سرباز اجیر کند ، اما فرد مذکور به جای حرکت به سمت اسپارتها به سوی سرزمین پارس حرکت نمود.
آن شب ، شبی بود مانند همین شب مهتابی ، در دربار با هارپاگ وسایر فرماندهان ارتش خود نشسته بودند و در حال بررسی ارابه های جنگی تکمیل شده ای بودند که توسط مهندسین ایرانی طراحی گشته بود. در همین زمان درب اطاق باز شد و خدمتگزاری با احترام وارد شد. سکوتی مرگبار بر جلسه حاکم گشت. همه می دانستند که خبری مهم باید باشد که خدمتگزاری مزاحم گشته وگرنه به دستور کوروش هیچکس در هنگام جلسات تصمیم گیری حق وارد شدن ندارند.
خدمتگزار به کوروش نزدیک گشت و به او موردی را بیان کرد. کوروش با صدایی آرام گفت: خبر را بلند بگو تا سایرین نیز آگاه گردند.
خدمتگزار اعلام کرد: فردی آمده و می گوید از سرزمین لیدی فرار کرده و به همراه هدایای گرانبهایی حاوی خبر مهمی برای پادشاه پارس و ماد است و اصرار فراوان به ملاقات دارد و نمی خواهد وقت را از دست دهد.
کوروش رو به هارپاگ نمود و گفت: معلوم می شود تسخیر قدرت در سرزمین ماد آنچنان که فکر می کردیم بی سرو صدا نبوده و همسایگان را هشیار کرده است.
هارپاگ گفت: به یاد داشته باشید که لیدی و بابل با یکدیگر رابطه ای دوستانه دارند و اخبار را به یکدیگر می رسانند. کوروش دستور داد مرد را به همراه مترجمی به حضور بیاورند. مرد لیدیایی با بازرگانی پارسی که نقش مترجم را ایفا می کرد وارد گشته و کالاها و هدایای گرانبهایی را که از لیدی آورده بود پیشکش پادشاه پارس و ماد نمود سپس خطاب به حضار سخنانی را گفت و مرد پارسی سخنان او را اینگونه ترجمه نمود: پادشاه بزرگ ایران جاودانه باد. از سرزمین لیدی می آیم و از طرف کرزوس پادشاه لیدی مأمور بودم که به یونان رفته و با هدایایی که به من سپرده اند برای او سربازان یونانی را اجیرو آماده نمایم تا بتواند به سرزمین کاپادوکیه یورش برد.
کوروش نگاهی معنا دار به فرماندهان خود انداخت و با آرامشی خاص دستی بر ریش خود کشید و به مرد لیدیایی گفت: از ارتش لیدی برایم بگو؟
پس از ترجمه ، مرد لیدیایی گفت: ارتش لیدی ، نیروهایی دلاور و قدرتمند دارد بخصوص سواره نظام آن و اگراحساس ضعف نماید و خواستار نیروی بیشتری باشد از یونانیها و اسپارتها کمک می گیرد و سرباز اجیر می کند. مسیر رفتن به لیدی نیز داراری مسیرهای صعب العبور است و این خود باعث امنیت این سرزمین می گردد.
کوروش پرسد: اگر سپاه لیدی غافلگیر شود و از متحدانش کمک بخواهد چه زمانی لازم است تا متحدین لیدی به کمک سپاه لیدی برسند؟
مرد پاسخ داد: بر اساس فصل سال و فاصله متفاوت است اما بطور معمول 30 تا 50 روز در صورتیکه متحدین درگیری دیگری نیز نداشته باشند.
کوروش: امشب را به آسودگی بسر کن که در پناه ارتش ایران خواهی بود و برای تو پاداشی بسیار گرانبها پیش بینی کرده ایم. فردا سردار بزرگ ما هارپاگ با تو در مورد شیوه جنگی و آرایش سپاه لیدی گفتگو خواهد کرد و از موقعیت شهر سارد نیز از تو اطلاعاتی می خواهد این اطلاعات را از او دریغ نکن.
مرد کرنش کنان از سرسرا خارج گشت و پس از خروج او کوروش و فرماندهان به چاره جویی و شور نشستند. آن شب تا صبح نخوابیده بود و مدام در حال تفکر بود ، مانند همین شب ، اما با این تفاوت که امشب به گذشته می اندیشید ، و آن شب به روزی مانند این شب که در آن ایستاده و گذشته را مرور می کند.
تصمیم گرفته شد که فردا پس ازبررسی مسیرهای حرکت به کاپادوکیه و لیدی ، میزان تجهیزات و تدارکات جنگی و آذوقه و خطرات و سختی مسیرها بر آورد شود و قبل از آنکه کرزوس فرصت یابد تا برای لشکر کشی مهیا گردد ، غافلگیر شود.
فردای آنروز ، به مهندسین فرمان داده شد که شروع به ساخت ارابه جنگی نوین خود کنند . ارابه های طراحی شده که همیشه او را در جنگهایش یاری ساخته بودند ، چرخهای نیرومندی داشتند تا به آسانی شکسته نشوند . این ارابه ها محورهای بلندی داشتند و می توانستند در هر جاده ای با هر پهنایی حرکت کنند ، بدون آنکه واژگون شوند. اتاقک روی ارابه مانند هرم طراحی شده بودو از الوارهای بسیار محکم ساخته شده بود. ارتفاع آنها طوری بود که ارابه رانان به آسانی بتوانند ارابه را هدایت نمایند. سربازان سوار بر ارابه نیز چیزی جز چشمانشان هویدا نبود و سرتاسر بدنشان با زره پوش پوشیده شده بود. این ارابه ها تقلیدی بود از روی ارابه های قومی به نام آشور که البته ایرانیان آنرا محکمتر و کاربردی تر ساختند. بر روی این ارابه علاوه بر تمام این نوسازی ها ، در دو طرف محور چرخها داس هایی فلزی تعبیه شده بود که در هنگام حمله به قلب دشمن ، نیروهای دشمن را تار و مار نماید.
در هیمن روزها که مادها و پارسها با یکدیگر در حال تدارک و تجهیز سپاه ایران بودند ، کوروش و سایر فرماندهان در دربار اکباتان به سخنان هارپاگ گوش می دادند . هارپاگ اطلاعات زیادی را از مرد لیدیایی گرفته بود و راههای رفتن به سارد را نیز بررسی کرده بود. هر کدام از فرماندهان هم سایر راههای منتهی به کارپادوکیه را بررسی نموده بودند و میزان تجهیزات و نیرو و زمان لازم را به کوروش گزارش می دادند. در شورای جنگ اکباتان هر کس راهی را پیشنهاد می کرد و از آن دفاع می نمود و دلایل خود را نیز عنوان می نمود. در نهایت کوروش راهی را که از میان کوهستان می گذشت و راهی سخت ومشکل بود را برگزید و دلیل خودش را نیز کم بودن رفت و آمد در آن مسیر عنوان نمود و ذکر کرد که خود این موضوع باعث می شود خبر حرکت ما و جهت ما تا حدودی مخفی بماند و ما بتوانیم به راحتی ارتش لیدی را غافلگیر نماییم.
نظر کوروش بر همه خوش آمد و از فردا قرار بر آن شد هر کس تجهیزاتی را که برای حرکت نیاز بود بر اساس فرمان کوروش فراهم سازد.
فرمان خود را به یاد می آورد : در آن فرمان کوروش به همه دستور داده بود که لباس کافی و خوب بردارند و هر چیزی که برای افراد مریض و بیمار نیاز است از پیش تدارک دیده شود ، زیرا این وسایل وزن زیادی نداشتند اما اگربیماری در بین نیروها می افتادآنوقت ضربات جبران ناپذیری وارد می کرد. به دلیل کوهستانی بودن مسیر تسمه های فراوان بایستی تدارک دیده شود و تمام چیزها محکم بسته شود. چوب و الوار کافی برای بازسازی ارابه ها و گاریها برداشته شود . تبر ، داس ، بیلچه ، از سایر تجهیزاتی بود که در مسیر به آنها نیاز فراوانی است. ناظران و سرپرستان واحد مهندسی در پیشاپیش سپاه حرکت خود را آغاز کردند بطوری که هر جا نیاز به جاده سازی بود ، آنها دست به کار می گشتند.همراه ارتش گروههایی از پینه دوزان ، نجاران ، آهنگران ، آشپزان و پزشکان حر کت می کردند
پس از آماده شدن همه تجهیزات و مایحتاج ، روز حرکت فرا رسید و ارتش بزرگ ایرانیان به راه افتاد . اولین ارتش بزرگی بود که تدارک دیده بود و از دیدن حرکت آنها و اتحاد آنها نهایت لذت را می برد. ارتش او به رودخانه دجله رسید و از آن عبور کرد . کوروش پیشاپیش سپاه خود حرکت می کرد و هر کدام از فرماندهان بخشی از ارتش را فرماندهی می کردند. پس از گذر از شهر نینوا و مشاهده خرابیهای اطراف آن که نشان از تمدنی بسیار قدیمی از آشوریان بود ، کوروش پیکی را خواستار شد و مدت زمانی کوتاه نگذشت که پیک با سرعت از ارتش ایران دور گشت و در غروب خورشید محو گشت.
دردربار لیدی ، پادشاه لیدی بسیار عصبانی بود ، به او خبر داده بودند که مأمور او به یونان نرفته است ، بلکه به سمت پارس حرکت کرده است . کرزوس متوجه خطر پیش روی خود گشته بود ، اما او در این اندیشه بود که کوروش جوان و بی تجربه از سپاه او که بسیار کار کشته بودند می ترسد و جرأت یورش را نخواهد داشت ، اما از طرفی الان کوروش هشیار است و شکست او ساده نخواهد بود. بر سر دو راهی مانده بود تا بالاخره از کاهنان یونانی کمک خواست ، و سخن کاهن معبد دلفی بر مذاق او خوش آمد . کاهن به او گفته بود که اگر از رود "هالیس" عبور کنی پایه های امپراتوری بزرگی را فرو خواهی ریخت.
کرزوس تردید را از خود دور کرد ، پس پیکی را به سمت یونان فرستاد و از یونانیان خواست که برای او کمک بفرستند تا در وسط راه به سپاه او ملحق شوند. نیروهای موجودش را به سرعت جمع کرده و به سمت کاپادوکیه حرکت کرد ، او می خواست قبل از حرکت کوروش کاپادوکیه را تسخیر و حکومت خود را در آنجا محکم سازد. ارتش لیدی در راه کاپادوکیه بود و هنوز وارد کاپادوکیه نگشته بود که خبر رسید پیکی از کوروش برای کرزوس پیام آورده است.
کسی باور نمی کرد که کوروش با این سرعت از حرکت آنها آگاه شده باشد و حتی خود را به کاپادوکیه نیز رسانده باشد. در اردوگاه بزرگ لیدی چادر بزرگی قرار داشت که پیک کوروش را به سمت آن می بردند. در انتهای چادر کرزوس پادشاه لیدی بر روی تختی نشسته بود و تاجی بر سر نهاده بود و دور تا دور او سردارانش بر حسب مقام ایستاده بودند.
کرزوس رو به پیک کرد و گفت : به ما گفته اند برای ما پیغامی داری ، آن را بخوان تا همگان از آن مطلع گردند.
پیک پیغام کوروش را اعلام نمود کوروش به کرزوس گفته بود که : چنانچه در نهایت راستی و پاکی نیت به فرمان پارسیها گردن نهی ، زندگی و پادشاهی لیدی را به تو ارزانی خواهیم داشت. این سخن بر کرزوس بسیار سنگین آمد ، هر چند او از سرعت ارتش کوروش در شگفت بود و تقریباً غافلگیر شده بود ، اما به خود ضعف راه نداد ، زیرا ارتش او متشکل از سربازان دلاوری بود که نترس و رزم دیده بودند.
به پیک پیغامی را داد و گفت : آنرا به کوروش برسان و پیک رامرخص نمود . سپس به فرماندهان خود فرمان داد ، هر چه سریعتر ارتش را جمع نموده و به سمت ارتش کوروش حرکت کنند و او را غافلگیر نمایند.
در اردوگاه ایرانیان ، پس از ارسال پیک ، کوروش فرمان داده بود که نیروهای پشتیبانی را به جایگاهی دورتر و در پشت کوهی ببرند تا در جلوی دید سپاه لیدی نباشد و با این کار می خواست سپاه لیدی و جا سوسان او پی به امکانات و تجهیزات ارتش ایران نبرند . کوروش حتم داشت که کرزوس بخاطر سر پر از نخوتی که دارد ، به او حمله خواهد کرد ، پس او نباید غافلگیر شود.
پیک به سپاه ایران رسید و پیام کرزوس را که سرشار از رجز خوانی بود به کوروش رساند . کوروش سرداران و فرماندهان هر کدام از سپاهیانش را به همراه وظایف مشخص ساخت و آماده کارزار گشت.
روز نبرد ، صبحی مه آلود بود ، تا پاسی از روز دو سپاه تنها یکدیگر را نظاره گر بودند، تا اینکه سواره نظام لیدی حمله را آغاز نمودند. درگیری سنگینی بین دو سپاه روی داد و کوروش می دید که ارتش لیدی چه دلاورانه می جنگند . کرزوس و سربازانش حمله می کردند و کوروش و یارانش دفاع می کردند و نوعی جنگ فرسایشی به راه انداخته بودند. کرزوس که انتظار چنین سر سختی را از ایرانیان نداشت از درگیری کنار کشید تا کمی سپاه خود را نظم بخشد و مجدداً یورش برد.
پس از پایان جنگ نخست ، سرداران کوروش میزان تلفات و خسارتها را سنگین اعلام کردند و بدین سان نبرد اول از نظر خسارت و تلفات به نفع کرزوس خاتمه یافت. کوروش به سرعت به کمک نیروهای پشتیبانی خود به بازسازی ارتش خود پرداخت و جاسوسانش نیز به او اطلاع دادند که ارتش لیدی نیز ضربه های سنگینی خورده اند اما به مانند کوروش نیروی پشتیبانی ندارند.
به پیشنهاد کوروش دو ارتش سه ماه با یکدیگر قرار داد عدم درگیری امضا کردند و از یکدیگر دور گشتند
سه ماه از نبرد اول می گذرد و ارتش لیدی و کوروش از یکدیگر فاصله فراوانی گرفته اند و نیروهای کمکی یونان نیز به ارتش لیدی پیوسته اند و البته ارتش کوروش نیز کاملاً بازسازی شده بود و جانی دوباره گرفته بود. کوروش که از قدرت ارتش خود اطمینان یافت به سمت سپاه لیدی حرکت نمود و در نزدیکی پایتخت هیتی ها به نام " پتریوم" دو ارتش مجدداً رو در روی هم قرار گرفتند.
ارتش ایران مانند نبرد گذشته از ارتش لیدی نمی هراسید ، بلکه جسارت یافت بود وحمله می کرد و ضربه می زد ، کرزوس از قدرت مجدد ارتش ایران و سر سختی آنها ترسان گشت و به سرعت از میدان جنگ به همراه ارتشش دور شد. او از قدرت ایرانیان و بازسازی ارتش بسیار متعجب بود و گیج. در همین زمان در اردوی ایرانیان به کوروش گزارش داده شد که لیدیاییها بسیار آسیب دیده اند اما آسیبها به گونه ای نیست که بتوان جنگ را به نفع کوروش و ارتش او اعلام کرد.
کرزوس پس از شور با فرماندهان خود تصمیم گرفت شبانه منطقه را ترک کند و به سمت سارد برود . او در این تفکر بود که اگر کوروش او را تعقیب کند ، نابونید پادشاه بابل جلوی او خواهد ایستاد و مانع حرکت او به سمت سارد می شود ، شب شد و کرزوس به توصیه فرماندهانش منطقه را شبانه ترک کرد.
در حالیکه کوروش و سربازانش در حال بازسازی مجدد خود بودند ، جاسوسان کوروش گزارش دادند از ارتش لیدی خبری نیست و آنها شبانه منطقه را ترک کرده اند.
کوروش شورای جنگی تشکیل داد ودر آن شورا پس از بحث و تبادل نظر تصمیم بر آن گرفته شد که فرصت نفس کشیدن به لیدیا ییها داده نشود و هم اکنون که ضربه پذیر شده اند کار را خاتمه دهند پس به سرعت به سمت سارد حرکت کردند. کوروش از آنجا که می دانست نابونید پادشاهی ترسو است و با او وارد جنگ نمی شود و از جهتی به نفع اوست که دو همسایه قدرتمند او در نبرد با هم ضعیف شوند تا او در امان باشد. پس با اطمینان خاطر به سمت سارد راهی گشت.
در مسیر حرکت به روستاها و آبادیهایی برخورد کردند که همگی ویران شده بودند و مردم آن آواره. این مردم به جاسوسان کوروش گفتند که کرزوس در راه بازگشت خود به سارد این آبادیها را ویران ساخته تا حرکت کوروش را کند سازد ولی باور نمی کرد که کوروش آذوقه و تجهیزات یک سال را با خود آورده است و خرابیهای او مانع حرکت کوروش نمی شود.
کرزوس در این باور که براثر خراب شدن آبادیها و زمستان سخت ، سپاه کوروش می ترسد و بر می گردد ، نیروهای خود را مرخص نمود و از آنها خواست در بهار جمع شوند تا با نظمی دوباره درسی جانانه به کوروش بدهد. کرزوس با این تفکر به راحتی وارد سارد گشت که ناگهان به او خبر دادند سپاه عظیم ایران به دشت سارد رسیده است. کرزوس متعجب و غافگیر شده سریع پیکها را برای جمع آوری نیرو به سمت دوستان یونانی خود فرستاد و اسپارتها که در آن زمان در حال جنک با آرگیوها بودند با تمام درگیری شروع به جمع آوری نیرو برای متحد خودکردند.
کرزوس برای معطل ساختن کوروش و حتی شکست دادن او سواره نظام خود که زبانزد کل آسیا بود را به سمت کوروش فرستاد. کوروش هم آگاه بود که کرزوس در نزدیکی شهر خودش است و امکانات پشتیبانی بیشتری از او دارد و تنها نیروی شکست دهنده کرزوس غافلگیری او و سرعت عمل ارتش ایران است.
بار دیگر سواره نظام لیدی و ارتش کوروش رو در روی هم صف کشیدند ، اما این بار ایرانیان به توصیه هارپاگ در جلوی ارتش خود از شترهایی که در طول مسیربرای باربری از آنها استفاده شده بود در نوک ارتش خود استفاده کردند. این تدبیرهارپاگ بسیار کارساز گشت ، زیرا اسب ذاتاً از شتر می ترسد و بوی او را نمی تواند تحمل کند پس پشت بر جبهه کرده و فرار کردند و سوارکاران لیدیایی نیز نمی توانستند آنها را کنترل کنند. سوارکاران لیدیایی که می دیدند نظم ارتششان بهم خورده است از اسب پایین آمدند ، و به ارتش ایران حمله ور گشتند و ایرانیان نیز با قدرت تمام یورش بردند و در اندک زمانی دیگر اثری از ارتش لیدی و سواره نظام آن در دشت سارد باقی نماند.
در یونان اسپارتها در حال تدارک کشتی برای ارسال نیرو برای کرزوس بودند که خبر رسید سارد سقوط کرده وکرزوس اسیر گشته است. کوروش پس از 14 روز محاصره سارد ، به تمام نیروها و ساکنین اطراف سارد اعلام کرد ، هر کس بتواند خود را به بالای دیوار شهر برساند و دروازه ها را بر روی ارتش ایران بگشاید پاداش بزرگی خواهد گرفت تا اینکه " هیرود " نامی این کار را با همراهی چند ایرانی انجام داد. آنها از محلی که شیب تندی داشت و به دره ای عمیق مشرف بود بالا رفتند و دروازه ها را گشودند. ارتش ایران وارد سارد گشت و کرزوس نیز توسط سرداری ایرانی اسیر گشت.
کرزوس پس از دستگیری متوجه گردید که تفسیر کاهن معبد دلفی درست بوده است بلکه این او بوده است که آنرا آنگونه که خود مایل بوده درک کرده و با گذر از رود هالیس در اندیشه سرنگونی امپراتوری کوروش بوده است در حالیکه کاهن معبد دلفی به او گفته بود که پایه های امپراتوری را از بین می بری ، اما اشاره نکرده بود کدام امپراتوری ، در حالیکه این امپراتوری ، امپراتوری خود کرزوس بوده است.
کوروش ذهن خود را خسته می دید ، اما افکار حاضر نبودند او را رها کنند بلکه می خواستند ، گذشته رادر همین شب مرور کنند ، او نیز چاره ای نداشت و خود را به دریای افکار و گذشته خود سپرد.
برای دانلود رایگان و نامحدود نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات پیام نور کارشناسی و کاردانی -نمونه سوالات پیام نور کارشناسی ارشد -
نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)
به ادرس زیر مراجعه کنید
http://pnu-club.com/pnu.1239.html
========================
وب سايت تخصصي مهندسي كامپيوتر
WWW.Computer-Eng.IR
========================
هميشه خودت باش نه كسي ديگر!
-
09-13-2009, 03:46 PM
Top |
#11
برای دانلود رایگان و نامحدود نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات پیام نور کارشناسی و کاردانی -نمونه سوالات پیام نور کارشناسی ارشد -
نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)
به ادرس زیر مراجعه کنید
http://pnu-club.com/pnu.1239.html
========================
وب سايت تخصصي مهندسي كامپيوتر
WWW.Computer-Eng.IR
========================
هميشه خودت باش نه كسي ديگر!
-
09-13-2009, 03:48 PM
Top |
#12
برای دانلود رایگان و نامحدود نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات پیام نور کارشناسی و کاردانی -نمونه سوالات پیام نور کارشناسی ارشد -
نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)
به ادرس زیر مراجعه کنید
http://pnu-club.com/pnu.1239.html
========================
وب سايت تخصصي مهندسي كامپيوتر
WWW.Computer-Eng.IR
========================
هميشه خودت باش نه كسي ديگر!
-
09-13-2009, 03:49 PM
Top |
#13
برای دانلود رایگان و نامحدود نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات پیام نور کارشناسی و کاردانی -نمونه سوالات پیام نور کارشناسی ارشد -
نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)
به ادرس زیر مراجعه کنید
http://pnu-club.com/pnu.1239.html
========================
وب سايت تخصصي مهندسي كامپيوتر
WWW.Computer-Eng.IR
========================
هميشه خودت باش نه كسي ديگر!
-
09-13-2009, 03:51 PM
Top |
#14
درگذشت کوروش
مرگ کوروش نيز چون تولدش به تاريخ تعلق ندارد. هيچ روايت قابل اعتمادي که از چگونگي مرگ کوروش سخن گفته باشد در دست نداريم و ليکن از شواهد چنين پيداست که کوروش در اواخر عمر براي آرام کردن نواحي شرقي کشور که در جريان فتوحاتي که او در مغرب زمين داشت ناآرام شده بودند و هدف تهاجم همسايگان شرقي قرار گرفته بودند به آن مناطق رفته است و شش سال در شرق جنگيده است. بسياري از مورخين ، علت مرگ کوروش را کشته شدنش در جنگي که با قبيله ی ماساژتها ( يا به قولی سکاها ) کرده است دانسته اند. ابراهيم باستاني پاريزي در مقدمه اي که بر ترجمه ي کتاب « ذوالقرنين يا کوروش کبير » نوشته است ، آنچه بر پيکر کوروش پس از مرگ مي گذرد را اينچنين شرح مي دهد :
سرنوشت جسد کوروش در سرزمين سكاها خود بحثي ديگر دارد. بر اثر حمله ي كمبوجيه به مصر و قتل او در راه مصر ، اوضاع پايتخت پريشان شد تا داريوش روي كار آمد و با شورش هاي داخلي جنگيد و همه ي شهرهاي مهم يعني بابل و همدان و پارس و ولايات شمالي و غربي و مصر را آرام كرد. روايتي بس موثر هست كه پس از بيست سال كه از مرگ کوروش مي گذشت به فرمان داريوش ، جنازه ي کوروش را بدينگونه به پارس نقل كردند.
شش ساعت قبل از ورود جنازه به شهر پرسپوليس ( تخت جمشيد ) ، داريوش با درباريان تا بيرون شهر به استقبال جنازه رفتند و جنازه را آوردند. نوزاندگان در پيشاپيش مشايعين جنازه ، آهنگهاي غم انگيزي مي نواختند ، پشت سر آنان پيلان و شتران سپاه و سپس سه هزارتن از سربازان بدون سلاح راه مي پيمودند ، در اين جمع سرداران پيري كه در جنگهاي کوروش شركت داشته بودند نيز حركت مي كردند. پشت سر آنان گردونه ي باشكوه سلطنتي کوروش كه داراي چهار مال بند بود و هشت اسب سپيد با دهانه يراق طلا بدان بسته بودند پيش مي آمدند. جسد بر روي اين ردونه قرار داشت. محافظان جسد و قراولان خاصه بر گرد جنازه حركت مي كردند. سرودهاي خاص خورشيد و بهرام مي خواندند و هر چند قدم يك بار مي ايستادند و بخور مي سوزاندند. تابوت طلائي در وسط گردونه قرار داشت. تاج شاهنشاهي بر روي تابوت مي درخشيد ، خروسي بر بالاي گردونه پر و بال زنان قرار داده شده بود – اين علامت مخصوص و شعار نيروهاي جنگي کوروش بوده است. پس از آن سپهسالار بر گردونه جنگي ( رتهه ) سوار بود و درفش خاص کوروش را در دست داشت. بعد از آن اشيا و اثاثيه ي زرين و نفايس و ذخايري كه مخصوص کوروش بود – يك تاك از زر و مقداري ظروف و جامه هاي زرين – حركت مي دادند.
همين كه نزديك شهر رسيدند داريوش ايستاد و مشايعين را امر به توقف داد و خود با چهره اي اندوهناك ، آرام بر فراز گردونه رفت و بر تابوت بوسه زد ؛ همه ي حاضران خاموش بودند و نفس ها حبس گرديده بود. به فرمان داريوش دروازه هاي قصر شاهي ( تخت جمشيد ) را گشودند و جنازه را به قصر خاص بردند. تا سه شبانه روز مردم با احترام از برابر پيكر کوروش مي گذشتند و تاجهاي گل نثار مي كردند و موبدان سرودهاي مذهبي مي خواندند.
روز سوم كه اشعه ي زرين آفتاب بر برج و باروهاي كاخ باعظمت هخامنشي تابيد ، با همان تشريفات جنازه را به طرف پاسارگاد – شهري كه مورد علاقه ي خاص کوروش بود - حركت دادند. بسياري از مردم دهات و قبايل پارسي براي شركت در اين مراسم سوگواري بر سر راهها آمده بودند و گل و عود نثار مي كردند.
در كنار رودخانه ي کوروش ( كر) مرغزاري مصفا و خرم بود. در ميان شاخه هاي درختان سبز و خرم آن بناي چهار گوشي ساخته بودند كه ديوارهاي آن از سنگ بود.
هنگامي كه پيكر کوروش به خاك مي سپردند ، پيران سالخورده و جوانان دلير ، يكصدا به عزاي سردار خود پرداختند. در دخمه مسدود شد ، ولي هنوز چشمها بدان دوخته بود و كسي از فرط اندوه به خود نمي آمد كه از آن جا ديده بردوزد. به اصرار داريوش ، مشايعين پس از اجراي مراسم مذهبي همگي بازگشتند و تنها چند موبد براي اجراي مراسم مذهبي باقي ماندند.
برای دانلود رایگان و نامحدود نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات پیام نور کارشناسی و کاردانی -نمونه سوالات پیام نور کارشناسی ارشد -
نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)
به ادرس زیر مراجعه کنید
http://pnu-club.com/pnu.1239.html
========================
وب سايت تخصصي مهندسي كامپيوتر
WWW.Computer-Eng.IR
========================
هميشه خودت باش نه كسي ديگر!
-
09-13-2009, 03:51 PM
Top |
#15
برای دانلود رایگان و نامحدود نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات پیام نور کارشناسی و کاردانی -نمونه سوالات پیام نور کارشناسی ارشد -
نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)
به ادرس زیر مراجعه کنید
http://pnu-club.com/pnu.1239.html
========================
وب سايت تخصصي مهندسي كامپيوتر
WWW.Computer-Eng.IR
========================
هميشه خودت باش نه كسي ديگر!
موضوعات مشابه
-
ارسال شده توسط مژگان در تالار خانه و خانواده
پاسخ ها: 0
آخرين ارسال: 02-03-2012, 04:49 PM
-
ارسال شده توسط Borna66 در تالار پيشنهادات، انتقادات و سوالات مرتبط با باشگاه پیام نور
پاسخ ها: 9
آخرين ارسال: 08-25-2010, 07:32 PM
-
ارسال شده توسط مژگان در تالار خانهداری
پاسخ ها: 0
آخرين ارسال: 02-21-2010, 02:44 PM
-
ارسال شده توسط مژگان در تالار خانهداری
پاسخ ها: 0
آخرين ارسال: 02-21-2010, 01:54 PM
-
ارسال شده توسط Borna66 در تالار اخبار متفرقه و گوناگون پیام نور
پاسخ ها: 0
آخرين ارسال: 05-07-2009, 11:40 PM
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن
آخرین اخبار دانشگاه پیام نور"فراگیر پیام نور"برنامه امتحانات پیام نور" تستی یا تشریحی پیام نور"سیستم گلستان پیام نور " reg.pnu.ac.ir "خبر های جنجالی پیام نور" نمونه سوال پیام نور"دکترا پیام نور "ارشد پیام نور "لیست منابع پیام نور"انتخاب واحد پیام نور"اخبار مراکز و واحد ها پیام نور"عکس های پیام نوری
بوک مارک ها