نام كتاب : اميرمؤمنان على (عليه السلام ) از ديدگاه شخصيت هاى برجسته
نام نويسنده : سيد حجت موسوى خوئى
مقدمه
الحمدالله رب العالمين و الصلوه و السلام على خير خلقه محمد صلى الله عليه و آله و آله الطاهرين لا سيما بقيه الله فى الاءرضين و لعنه الله على اءعدائم اءجمعين الى يوم الدين
اى پسر تو بى نشانى از على |
|
عين و لام و يا بدانى از على (عليه السلام ) (1) |
اميرالمؤ منين على بن ابى طالب (عليه السلام ) از كلمات تامه الهى است كه زبان ها و قلم ها در وصف او ناتوانند چگونه مى توان اقيانوسى را با پيمانه پيمود و پرنده انديشه هر قدر بلند پرواز باشد نمى تواند نهايت او را در يابد و از درك او فرو ماند، اميرمومنان (عليه السلام ) بزرگترين شخصيت بعد از رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله است كه به اقرار شيعه و سنى ، (( وصى )) آن حضرت بود كه به اميرالمؤ منين ملقب شد.
على (عليه السلام ) جامع اضداد است كه معمولا هر يك از بزرگان دانش ، به بعدى از ابعاد شخصيتى آن حضرت پرداخته اند گروهى از منظر عرفانى به تماشاى والايى ها و شكوه معنوى آن جناب نشسته اند، برخى از منظر ادبى نگريسته اند، بعضى در آينه سياست و حكومت به كاوش در شخصيت پسر ابى طالب (عليه السلام ) همت گماشته اند؛ و... اما با وجود همه اين - تلاش ها كه در جاى خود در خور ستايش است - هيچ يك از اين ها، آن حضرت را به طور كامل نمى شناساند.
البته درك اميرالمؤ منين (عليه السلام ) جز از خدا و رسول و ائمه معصومين (عليه السلام ) ساخته نيست و ديگران هر يك به فراخور استعداد و ظرفيت ، بهره اى از شناخت دارند.
گرد آورنده ، از اوان جوانى و تحصيلات حوزوى ، به منبر مى رفتم و در اين مسير، والد ارجمند و بزرگوار جناب حجه الاسلام و المسلمين حاج سيد كاظم موسوى خوئى دام ظله ، كه از وعاظ و مدرسان حوزه عمليه تهران هستند توصيه فرمودند: (( در سخنرانى تا زمانى كه به حد تشخيص نرسيده اى از خودت چيزى در مورد دين امامان معصوم (عليه السلام ) نگو، بلكه از سخنان علما و بزرگان استفاده كن )) .
از اين رو كوشيدم در تبليغ از خرمن سخنان هر بزرگى خوشه اى بر چينم و از تحليل ها و جملات جديد و زيباى آنان در منبر بهره ببرم و تمام آنها را در دفترى يادداشت مى كردم .
البته استفاده از سخن بزرگان فوايد زيادى دارد از جمله : اولا، به منبر و سخن ، اعتبار و ارج خاص مى بخشد، ثانيا به تدريج قدرت تحليل و درك شخص را بالا مى برد.
به هر روى ، اكنون بعد از سال ها يادداشت بردارى ، احساس مى كنم اين مطالب مى تواند براى ديگران به ويژه اهل منبر نيز مفيد باشد.
در پايان چند نكته را به خوانندگان يادآور مى شوم :
1. در چينش مطالب كوشيده ام تناسب مباحث رعايت شود از اين رو ترتيب خاصى براى ذكر اسامى بزرگان رعايت نشده است ؛
2. در مطالب منقول جز در موارد بسيار اندك دخل و تصرفى نكرده ام .
3. در پايان هر نقل قول ، در سمت چپ نوشته ، نام نويسنده آمده است .
اميدوارم خداوند به همه ما توفيق خدمت به اسلام و تشيع عنايت فرمايد.
حوزه علميه قم
جوار كريمه اهل بيت فاطمه معصومه (عليها السلام )
سيد حجت موسوى خوئى
عيد سعيد غدير خم 1423 هق 1381 ش .
على (عليه السلام ) از نگاه پيامبر صلى الله عليه و آله
رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود:
ان الله جعل لاءخى عليا فضائل لا تحصى كثره ؛ فمن ذكر فضيله من فضائله مقرا بها غفرالله له ما تقدم . ذنبه و ما تاخر؛ و من كتب فضيله من فضائله لم تزل الملائكه تستغفر له ما بقى لذلك المكتوب رسم ؛ و من استمع الى فضيله من فضائله غفر الله ذنوبه التى اكتسبها بالاستماع ، و من نظر الى كتاب من فضائله غفرالله له ذنوبه التى اكتسبها بالنظر؛
خداوند براى برادرم على فضائلى قرار داده كه از شمارش بيرون است ؛ هر كس يكى از فضائل او را بيان كند و بدان معترف باشد خداوند گناهان گذشته و آينده اش را مى بخشد، و هر كس فضيلتى از فضايل او را بنويسد، تا وقتى كه از آن نوشته اثرى باقى است ، فرشته ها برايش طلب آمرزش مى كنند، و هر كس به فضايل على گوش سپارد، خداوند گناهانى را كه به وسيله گوش مرتكب شده است عفو مى كند، هر كس به نوشته اى كه در فضيلت على است نگاه كند، گناهانى كه به وسيله چشم انجام داده است مورد آمرزش قرار خواهد گرفت (2)
بخش اول : على (عليه السلام ) از ديدگاه شخصيت هاى برجسته شيعى
ناتوانى بشر از شناخت على (عليه السلام )
آيا على (عليه السلام ) يكى از بزرگان دنياست تا بزرگان را رسد كه از او دم زنند؟ يا فرشته وحى است كه فرشتگان ملكوت ، منزلت او را بشناسند؟ عارفان از چه ديدگاهى جز ديدگاه مرتبه عرفانى خويش مى خواهند به معرفى او پردازد؟ و فلاسفه با كدام مايه اى جز دانش هاى محدود خود مى خواهند به قله عظمت او دست يابند؟ شناختى كه بزرگان و عارفان و فيلسوفان - با همه فضايل و دانش هاى برينشان - از او دارند به قدر ظرفيت وجودى و آينه نفوس محدود آنهاست و على (عليه السلام ) غير آن است (3) o امام خمينى قدس سره
كتاب فضل تو
كتاب فضل تو را آب بحر كافى نيست |
|
كه تركنند سرانگشت و صفحه بشمارند |
سخن از آن شخصيت عظيمى است كه بعد از رسول خدا، اشرف كلمات الهيه ، اكبر آيات ربانيه ، ادل دلايل جامعه ، اتم براهين ساطعه و وسايل كافيه و مظهر العجائب و معدن الغرائب است و مالك كل عظمت هاى انسان ما فوق برتر و خليفه الله بر حق است ، و دوستى او عنوان صحيفه مومن و علامت طهارت مولد است .
اگر انسان همه زبان هاى گويا را در دهان داشته باشد و با هر كدام جاودانه مدح و ثنا بگويد، از حرف نخستين مدح او، بيشتر نخواهد گفت ، و زبان حالش اين شعر خواهد بود:
اين شرح بى نهايت كز وصف يار گفتند |
|
حرفى است از هزاران كاندر عبارت آمد |
در آن ميدانى كه پيامبر اعظم ، عقل كل ، خاتم رسل و هادى سبل ، بر حسب احاديث معتبر و مشهور بين مسلمين ، از آن حضرت آن همه تمجيد و تعريف رسا و پر معنا فرموده و او را با حق و قرآن ، و حق را با او لازم الاتصال و غير قابل افتراق دانسته و گاه فرموده است :
لو لا اءن تقول فيك طوائف من اءمتى ما قالت النصارى فى عيسى بن مريم لقت اليوم فيك مقالا لا تمر بملا من المسلمين الا و قد اءخذوا التراب من تحت قدمك للبركه (4)
و گاهى با زبان معجز بيان و حقيقت ترجمان فرموده :
لو اءن البحر مداد و الرياض اءقلام و الانس كتاب و الجن حساب ما اءحصوا فضائلك يا اءبا الحسن (5)
يا ارزش يكى از ميادين جهاد آن مجاهد فى سبيل الله را در راه اعتلاى كلمه الله و دفاع از حق ، افضل از عبادت جن و انس ، يا همه امت معرفى كرده ، ديگران در مدح و ثناى آن حضرت چه مى توانند بگويند؟ همه در برابر آفتاب جهان تاب محمدى و درياى بى كران علم احمدى - صلوات الله عليه - چون ذره و قطره ، بلكه از آن هم كم ترند.
حقيقت اين است كه با جمله ها و كلماتى كه حروف آن ها 29 حرف بيشتر نيست ، نمى توان از بزرگ بنده خاص و مخلص خدا كه در آيات بسيارى از قرآن ، خداوند متعال ، خود او را وصف و مدح فرموده است ، توصيف و ستايش كرد:
و ان قميصا خيط من نسج تسعه |
|
و عشرين حرفا عن معاليه قاصر |
آنچه از آن امام عظيم و رهبر موحدان و پيشواى مجاهدان ، سرور زهاد و دادگران و اميرمومنان مدح و ستايش شده - هر چه رسا و شيوا بوده - تنها به ناحيه اى از نواحى عظمت آن حضرت اشاره شده است .
آن كه در مجلس معاويه و به درخواست و اصرار او، امام را به اين سخنان توصيف كرد:
كان و الله بعيد المدى ، شديد القوى ، تنفجر الحكمه من جوانبه و العلم من نواحيه ، يستوحش من الدنيا و زهرتها و ياءنس بالليل و وحشته و كان و الله غزير الدمعه و طويل الفكره ، يحاسب نفسه اذا خلى و يقلب كفيه على ما مضى ء، يعجبه من اللباس القصير و من المعاش الخشن و كان فينا كاءحدنا... (6)
و آن كه با اين جمله كوتاه احتياج الكل اليه و استغناؤ ه عن الكل دليل على اءنه امام الكل (7) او را ستود، و آن كه در وصف كلام ايشان مى گفت : كلامه فوق كلام المخلوق و دون كلام الخالق . (8)
و آن كه مى گفت : لو لا على لهلك عمر (9) و لولا سيفه لما قام للاسلام عمود (10)
و آن كه گفت : قتل فى محراب عبادته لشده عدله و آن بانوى شجاع و با معرفتى كه او را در حضور معاويه به اين دو شعر، مدح نمود:
صلى الاله على جسم تضمنه |
|
قبل فاءصبح فيه العدل مدفونا |
قد حالف العدل لا يبغى به بدلا |
|
وصار بالعدل و الايمان مقرونا (11) |
و آن مرد مسيحى ، كه آن شخصيت بزرگ آفرينش و آن يگانه نمايش كمال وجود محمدى را به اين جمله ستايش كرده است :
فى عقيدتى اءن على بن اءبى طالب اول عربى لازم الروح الكليه فجاورها و سامرها (12)
و آن كه اين شرف و عزت را به اين بيان شرح داد:
النبى المصطفى قال لنا |
|
ليله المعراج لما صعده |
وضع الله على ظهرى يدا |
|
فاءرانى القلب اءن قد برده |
و على واضع رجليه لى |
|
بمكان وضع الله يده |
هر يك به منقبتى از مناقب آن حضرت اشارتى كرده اند. چهارده قرن است كه علما و حكما از فضايل او گفته اند و تا علم ، فضيلت ، زهد، عدل و كمالات انسانى مورد ستايش است ، آيندگان نيز او را ستايش خواهد كرد.
با وجود اين قصايد و اشعار بى شمار و هزاران كتاب و مقاله كه جهت شرح شخصيت اين انسان اكمل و والا نوشته و همه داد سخن داده اند، باز همانند روزهاى نخست براى گويندگان و انديشمندان ، مجال سخن باز است و بلكه زمينه آن بيش از پيش مهياست .
همان گونه كه در احاديث شريفه بيان شده ، على (عليه السلام ) معجره اى است كه خدا به رسول گرامى اش خاتم الانبيا صلى الله عليه و آله عطا فرمود. معجزه اى كه از همه معجزات انبياى گذشته ، بزرگ تر و حيرت انگيزتر است و شايسته است كه بگوييم : اين سخن حضرت صادق (عليه السلام ) كه فرمودند الصوره الانسانيه هى اءكبر حجج الله على خلقه و هى الكتاب الذى كتبه بيده و هى الهيكل الذى بناه بحكمته و هى مجموع صور العالمين و هى المختصر من العلوم فى اللوح المحفوظ به واسطه شخصيتى چون على (عليه السلام ) بيان واقع و حقيقت مى شود. با عالم بزرگ معتزله (ابن ابى الحديد) هم نوا شده و بگوييم :
هو النباء المكنون و الجوهر الذى |
|
تجسد من نور من القدس زاهر |
و ذو المعجزات الواضحات اءقلها |
|
الظهور على مستودعات السرائر |
و وارث علم المصطفى و شقيقه |
|
اءخا و نظير فى العلى و الاواصر |
اءلا انما التوحيد لو لا علومه |
|
لعرضه ضليل و نهبه كافر |
پس ، سزاوار است كه زمين ادب ببوسيم و خداوند متعال را به نعمت ولايت آن حضرت و فرزندان بزرگوارش تا حضرت صاحب وقت و ولى عصر و مالك امر، مولانا المهدى - ارواح العالمين له الفداء- حمد و سپاس بگوييم .
الحمدالله الذى جعلنا من المتمسكين بولايه اميرالمؤ منين و الائمه المعصومين سيما خاتمهم و قائمهم صلوات الله عليهم اءجمعين (13)
o آيه الله العظمى صافى گلپايگانى
جلوگيرى از گسترش فضايل على (عليه السلام )
تاريخ بشريت كمتر شخصيتى را چون على (عليه السلام ) سراغ دارد كه دوست و دشمن دست به دست هم دهند تا فضايل برجسته عالى او را مخفى و مكتوم سازند و مع الوصف ، نقل مكارم و ذكر مناقب او عالم را پر كند.
دشمن ، كينه و عداوت او را به دل گرفت و از روى بدخواهى در اخفاى مقامات و مراتب بلند او كوشيده ، و دوست ، كه از صميم دل به او مهر مى ورزيد، از ترس آزار و اعدام ، چاره اى نداشت جز آن كه لب فرو بندد، و به مودت و محبت او تظاهر نكند و سخنى درباره وى بر زبان نياورد.