خودبیمار انگاری




درعلم روانپزشکی به شخصی که از سلامت بدنی برخوردار است و در عین حال خود را بیمار می انگارد

هیپوکندریاک یا همان خودبیمار انگار گویند . تشخیص این حالت زمانی صورت می گیرد که شخص طی حداقل

شش ماه علیرغم اطمینان خاطر از لحاظ پزشکی ، خود را متقاعد نموده که بیمار است و یا می ترسد که

بیمار باشد .

آیا هیپوکندریا بیماری محسوب می شود ؟

هیپوکندریا یعنی نگرانی مفرط درباره سلامتی ، مانند هر تشخیص بالینی دیگر جدی است . این حالت باید

تشخیص مثبت داده شود ، بدین معنا که تنها رفع ظن بیماری جسمی کافی نیست بلکه وجود یک اضطراب

اغراق آمیز هم باید در فرد تشخیص داده شود .

شیوع آن در زنان و مردان یکسان است و در میان همه گروههای سنی و طبقات اجتماعی ممکن است ظاهر

شود .

هیپوکندریازیس غالباً نوعی پاسخ به حالتهای استرس و یا بیماریهای روحی مانند اضطراب و افسردگی است .

هیپوکندریازیس در شرایط مختلف و بصورتهای کوتاه مدت و بلند مدت مشاهده می شود . بلندمدت بدین معنا

که ، برخی افراد از زمان کودکی به آن مبتلا بودنده اند . این افراد از سنین کودکی دچار اضطراب بوده و برای آنها

نگرانی از ابتلا به بیماری به عادتی تبدیل شده که مایه استرس است . آنها بیماری را دستاویزی برای رهائی از

کارهائی که باعث نگرانی شان می شود ، قرار می دهند و زمان و هزینه زیادی را برای دیدن متخصصین

پزشکی صرف می کنند .

در مورد نوع کوتاه مدت ،‌برای مثال شخصی که یکی از نزدیکان خود را در اثر ابتلاء به تومور مغزی از دست داده

، در صورت دچار شدن به سردردهای مزمن ممکن است اینگونه بیندیشد که او هم به این بیماری مبتلاست .

علائم بارز:

علائم فیزیکی همیشه موجودند اما ممکن است عادی باشند ( مانند سردرد ، درد شکم ، سرگیجه ، بی

اشتهائی و ... ) که به غلط ، خطرناکتر از آنچه هستند تفسیر می شوند .

درمان :

هر چند که احتمال طولانی شدن دوره درمان وجود دارد و تمایل به داشتن نگرانی مفرط از سلامتی ممکن

است کاملاً از بین نرود . بهرحال ، بیمار مبتلا به هیپوکندریا می تواند دریابد که دچار اضطراب است و یک

بیماری جسمی ندارد و بتدریج از اضطراب خود بکاهد . این اولین قدم است .


انواع موقتی هیپوکندریا معمولاً با مشاوره و گاه با مصرف داروهای ضداضطراب قابل درمان است . اما در نوع

بلندمدت ، پزشکان از روند درمان آنها رضایت ندارند ، چرا که دائماً فهرستی از علائم را متذکر می شوند که

آزمایشات ، عدم وجود بیماری مربوط به آنها را تأیید می کنند و این اشخاص به هیچ وجه به مردم اطمینان

کامل از سلامتی خود را نمی دهند .


پاک کردن خاطرات

دانشمندان ایتالیایى از توانایى پیراستن بخش هاى زاید خاطرات موش ها و همچنین انسان ها سخن مى

گویند. آنها ادعا مى کنند که شاید بتوان یاد هر واقعه ناخوشایند و یا آزاردهنده و ناگوار را از ذهن انسان زدود.

پژوهشگران دانشگاه تورین ایتالیا در آزمایش هاى خود تلاش کرده اند اطلاعاتى را که از صداهاى مربوط به

یک تجربه ناخوشایند (مثل یک تکانه الکتریکى) در حافظه موش ها باقى مانده بود، دستکارى و پاکسازى

کنند.

«پى یر جورجو استراتا» سرپرست گروه پژوهشى مى گوید: «خاطرات ما بخش پذیر و خرد شدنى هستند.

هر یک از خاطرات ما به چند پاره تقسیم شده و در بخش هاى مختلف مغز نگهدارى مى شود. این پدیده را

شاید بتوان به بازى جورچین کودکان تشبیه کرد. ممکن است چند روز طول بکشد تا براى نخستین بار اجزاى

یک خاطره در کنار هم قرار بگیرند اما بازسازى آن ممکن است فقط طى چند ساعت تمام شود. تلاش ما بر

این بود که حین انجام فرآیند یادآورى یک خاطره در مغز، میان اجزاى مختلف آن، که از بخش هاى مختلف مغز

یعنى آمیگدال، هیپوکامپ، قشر خارجى مغز و مخچه بازیابى مى شوند، به دلخواه خود فاصله بیندازیم و آنها

را از هم جدا کنیم.» وى در ادامه مى افزاید: «به نظر مى رسد که ناخوشایندترین بخش خاطرات آن قسمتى

باشد که از مخچه یادآورى مى شود. اگر بتوانیم جلوى راه آن را سد کنیم، خاطره اى که در ذهن زنده مى

شود پاکسازى و اصلاح خواهد شد و شاید حتى به صورت یک خاطره خوشایند جلوه کند
.» «استراتا» امیدوار

است که براى آزمودن این فرضیه بر روى انسان، به خصوص در مورد قربانیان حوادث تلخ و آزاردهنده، منابع

مالى لازم در اختیارش قرار گیرد.

او مى گوید: «این روش در مورد موش ها موفق عمل مى کند و ما انتظار داریم که براى انسان ها نیز به کار

آید.» وى که متخصص فیزیولوژى عصبى در دانشگاه تورین ایتالیا است، یافته هایش را در شهر رم در

گردهمایى صدمین سالگرد اهداى جایزه نوبل به «کامیلو گلجى» به خاطر پژوهش هایش در زمینه دستگاه

عصبى انسان، اظهار کرد.