محمد ملقب به جمال الدین ، فرزند عبد الرزاق یکی از بزرگترین و معروفترین شاعران سده ششم هجریست که در اصفهان به شغل زرگری می پرداخت
شاعر زرگر منم ، ساحر در گر توئی -کیست که باد و بروت ز ما دو کشخان برد
جمال الدین علاوه بر خاقانی با رشید الدین وطواط ، انوری ، مجیر الدین بیقانی و ظهیر فارابی معاصر بوده و با آنها مکاتبه و مشاعره داشته و قصیده ای که در جواب خاقانی سروده و به شروان فرستاد مشهور است
جمال الدین از استادان مسلم عصر خود شمرده میشد و در اقسام شعر به ویژه غزل و قصیده ، بسیار زیبا و متین سخن میراند. غزلهایش چنان ساده و دل انگیز است که سعدی و حافظ از شیوه و مضامین او استفاده کرده اند
اغلب قصایدش در ستایش رجال آل صاعد میباشد که در اصفهان حکومت میکردند
در قصیده سرائی از سبک عنصری و مسعود سعد و انوری پیروی کرده ولی بیشتر از آنها در سادگی و روانی سخن کوشیده
از اشعارش چنین بر می آید که اوم ردی پاک و پرهیزگار بوده و از صفای طینت و علو همت بهره کافی داشته است
اورا چهار فرزند داشته که از میان آنها کمال الدین اسماعیل شاعر و وارث هنر پدر گردید
جمال الدین در سال 571 - 588 هجری - چشم از جهان فرو بست
یا ز چشمت جفا بیاموزم یا دلت را وفا بیاموزم
پرده بردار تا خلایق را معنی والضحی بیاموزم
تو ز من شرم و من ز تو شوخی یا بیاموز یا بیاموزم
نشوی هیچگونه درست آموز چه کنم تا ترا بیاموزم
به کدامین دعات خواهم یافت تا روم آن دعا بیاموزم


منبع : مردان پارس - بزرگان سرزمین پارسزندگی نامه جمال اصفهانی
مستندات : دویست سخنور اثر علی نظمی