بالا
لامپ رشد گیاه

 دانلود نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور با پاسخنامه

 دانلود نمونه سوالات فراگیر پیام نور

 فروشگاه پایان نامه و مقاله


 تایپ متن و مقاله و پایان نامه





 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 5 از 5 اولیناولین ... 345
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 46 از مجموع 46

موضوع: بررسی یورش تازی ها به ایران و مقاومت ایرانیان تا پای جان

  1. #41
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی
    پست های وبلاگ
    29

    پیش فرض

    یوسف الپرم

    شخصی به نام یوسف الپرم در خراسان قیام کرد. قیام او کمتر معروف و نیاز به پژوهش بیشتری دارد.
    بابک خرم دین

    قیام بابک به سال 201 ه . ق . از شهر اردبیل آذربایجان آغاز و تبدیل به نهضتی وسیع و خلقی و ضد عرب شد. تعلیمات بابک دنباله تعلیمات راوندیان و المقنع و شامل بسیاری از عقاید اجتماعی مزدک است. خرم دینان که فرقه ای ضد اسلام و ضد عرب در بلاد غربی و شمال غربی ایران بودند، همواره در این مناطق علیه خلفا مقاومت می کردند. چون مرکز اولی آن ها دهی بنام خرم در منطقه اردبیل بود به خرمی معروف بودند. برخی نیز آنان را باورمندان به خرم، زنخدای بزرگ ایران باستان می دانند. جالب است که بسیاری از آنان را به محمره تبعید کردند و نام محمره از پرچم سرخ آنان اسن و سپس این شهر خرم شهر خوانده شد. بابک جانشین جاویدان بن سهل رهبر این فرقه گردید و مدت بیست سال با خلفا جنگید و منطقه وسیعی را به نام بلاد بابک متصرف شد. بابک و طرفداران او برای اولین بار درفش و جامه سرخ را بعنوان نمودار قیام بکار بردند. بابکیان مردمی دلیر و سرسخت بودند که با جنگ هائی شبیه به جنگ های چریکی امروزبهترین سرداران عرب را شکست دادند. سرانجام افشین سردار ترک نژاد ایرانی در دربار خلیفه با نیرنگ و فریب بابک را به چنگ آورد و جنبش را سرکوب نمود.
    روز کشتن پهلوان ایرانی فرارسیده بود.او را به فیلی سوار کردند و در میان جمعیت چرخاندند تا به خیال خام خود بابک را تحقیر کنند. هر دودست بابک را قطع کردند اما بابک سخنی نگفت. به گفته ی خواجه نظام الملک توسی« هنگامی که یک دست وی را بریدند دست دیگرش را در خون خود زد و در روی خود مالید و روی خود را سرخ کرد و هنگامی که معتصم دلیل این عمل را از او پرسید،بابک گفت که شما هر دودست و پای مرا خواهید برید و گونه ی روی مردم از خون سرخ باشد،چون خون برود ،روی زرد باشد.من روی خویش از خون خود سرخ کردم تا چون خون از تنم بیرو نشود نگویند که رویش از بیم زرد است». در پایان پس از این همه شکنجه،بابک را در بغدا به دار آویختند.
    مازیار

    مازیارپسر قارن یکی از اسپهبدان تبرستان پیشوای فرقه ای از خرمیان بود که زمین ها را از زمینداران گرفته و بین کشاورزان تقسیم کرد. در سال 224 ه . ق. علیه خلفا قیام نمود و پس از چندی گرفتار و در شهر "سامره" مقتول گردید. در همین سال افشین که در سرکوب خرم دینان خدمت بزرگی به خلفای عباسی کرده بود، در زمان خلیفه العتصم زندانی و در سال 226 کشته شد. گویند افشین با مازیار روابط و قرارهای پنهانی برای سرنگون کردن حکومت خلفا در ایران داشت.
    در شکست قیام های پس از اسلام که در بالا ذکرشد دو عامل مهم نقش اساسی داشت. یکی اینکه پس از نفوذ اسلام در بین مردم، سلاح فکری جنبش ها کهنه و زنگ زده و براساس عقاید و افکار دوران ساسانی بود، دیگر اینکه رهبران جنبش پس از رسیدن به قدرت در فکر بازگشت به دوران حکومت ساسانی بودند و توده های مردم را فراموش می نمودند و خود به اشرافیت می گراییدند و سرانجام تنها می ماندند.
    قیام زنگیان

    در ماه شوال 225 ه.ق. قیام زنگیان آغاز و نزدیک 15 سال دوام یافت. هسته اصلی قیام را بردگان که به قشر وسیعی تبدیل شده بودند، تشکیل می داد. رهبر این قیام که دست کمی از قیام اسپارتاکوس ندارد،ابرکوهی است. او که در بندگان نیروی بزرگی می دید با دادن شعار آزادی، جنبش زنگیان را بوجود آورد و خود در بصره جای گرفت. این جنبش چنان نیرومند شد که چندین بار زنگیان انقلابی بزرگترین سرداران عرب را شکست دادند. "صاحب الزنج" رهبر قیام بر نواحی اهواز، شوش، دشت میشان و جی و جندی شاپور دست یافت . عاقبت خلیفه عباسی ـ الموفق- موفق به سرکوبی این جنبش گردید. در این جنبش نیز تغییر رویه رهبران که پس از پیروزی های اولی خود به گرد آوردن مال و شیوه خلیفه گری دست زدند، عامل مهم شکست بود.
    ضعف دستگاه خلافت، نفوذ ایرانیان در این دستگاه، قیام های مردمی و پایداری ایرانیان مقدمه پدید آمدن حکومت های نیم مستقل و مستقل در ایران گردید که بطور خلاصه بدان ها اشاره می شود.

    سلسله های مستقل و آزاد

    پس از دویست سال نبرد، از میان شعله های اتش قیام های مردمی، نخستین سلسله های آزاد ایرانی از میان عیاران و عاشقان آزادی و استقلال ایران یر برداشتند.
    از روی کار امدن رویگران سیستانی تا برآمدن ترکان در ایران، یکی از شکوفاترین دوران تاریخ ایران است. دوران یک رستاخیز باشکوه علمی و فرهنگی و اجتماعی که در پناه آزادی و استقلال به دست آمد و با نام های تابناکی آذین بسته می شود. نام دانشمندان و هنرمندانی چون: رودکی، منوچهری. فردوسی. رازی. بیرونی. ابن سینا. راوندی.خیام
    طاهریان

    بنیانگزار این سلسله که اولین حکومت مستقل ایران، اما به ظاهر مطیع خلفا را تشکیل می داد، طاهربن حسین ازخاندانی ایرانی بود، که درقریه هوشنج واقع در ده فرسنگی هرات زندگی می کرد. طاهربه خدمت مامون فرزند هارون الرشید که از طرف مادر ایرانی بود و برسرخلافت با برادرش امین درجدال بود، درآمد و با استفاده ازاین جدال بنام پشتیبانی ازمامون که ازکودکی بین ایرانیان بزرگ شده بود، راه استقلال قسمتی ازایران را هموار کرد. طاهر با سرداری سپاه مامون در سال 198 یا 200 ه .ق. بغداد را تصرف کرد وامین را کشت. چون مامون به خلافت رسید،طاهرذوالیمنین را به حکومت خراسان فرستاد.
    طاهر نیز در خراسان برای نخستین بار پرچم استقلال ایران را برافراشت.
    طاهر در سال دویست هجری بغداد را فتح کرد و به دویست سال اشغال ایران پایان داد. دویست سال نبرد و ایستادگی برای آزادی و استقلال.




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  2. #42
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی
    پست های وبلاگ
    29

    پیش فرض

    صفاریان

    بنیان گزار اولین سلسله مستقل ایرانی، یعقوب عیاراست.. یعقوب پسر لیث رویگر که در جرگه عیاران بود و در جنگ امیر سیستان با خوارج به مقام سپهسالاری "درهم بن حسین" رسیده بود، امیرعرب را برانداخت و در سیستان حکومت خود را برقرار کرد و به عمار خارجی که در این منطقه به تاخت و تاز مشغول بود چنین پیغام داد:
    "خوارجی که پیش از تو در سیستان بودند بر ضد خلفا قیام می کردند و به مردم سیستان کوچکترین آزاری نمی رساندند. یا مانند دوستان به دوستان ما پیوند و یا از اذیت سیستانیان دست بردارد". ) 259 ه.ق.(
    یعقوب خراسان، گرگان، فارس و کرمان را به تصرف درآورد و در جهت غرب تا جندی شاپور پیشرفت. رفتار جوانمردانه یعقوب که از بین توده های مردم بر آمده بود او را محبوب عامه کرد و خلیفه المعتمد را به وحشت انداخت. صفاریان تا سال 394 ه.ق. گاه در قسمت بزرگی از ایران و گاه در جنوب در سیستان حکومت داشتند تا آنکه محمود غزنوی در سال 392 سلسله آن ها را برانداخت.
    عیاری یا ایاری آن نظام عقیدتی و تشکیلاتی بسیار کهن ایرانی است که با عرفان کهن ایرانی همواره در پیوند بوده و از دیدگاه اجتماعی بسیار اهمیت دارد. عیاران که بیشتر پیشه ور بودند و در سرزمین های ستم زده در هر جای جهان به صورت گروه ها و دسته های جنگنده و چریکی بر اربابان و ستمگران یورش برده و اموال آنان را بین بینوایان پخش می کردند.
    عیاران سیستانی آزادی و استقلال ایران را با ایستادگی و نبردی دلاوران به دست آوردند و پایه های یک رنسانس فرهنگی و ادبی و علمی را در ایران نهادند که در زمان سامانیان به بار نشست.
    سامانیان

    پیش ازهجوم اعراب از امیران فرارود بودند و بعد ازاسلام هر چه داشتند از دست دادند و به عیاری پرداختند. گویند از دودمان بهرام چوبین بوده اند. در دوران طاهرذوالیمنین به لشگریانش پیوستند و به حکومت شهرهایی ازفرارود رسیدند. رفته رفته زورمند شدند و با استقلال حکومت خود را در فرارودو سپس در خراسان مستقر کردند. سامانیان به باز آفرینی آداب و رسوم گذشته ایران و همچنین به ترویج زبان فارسی و پیشرفت فرهنگ ایرانی کمک بسیار کردند. آزادی نسبی مذهبی در منطقه حکومت آنان وجود داشت. آنان به خلفا باج ندادند و فقط به ظاهر نامی از خلیفه می بردند. رویهم رفته 128 سال حکومت کردند و کار آن ها در سال 395 بدست ترکان غزنوی پایان یافت. در دوران امیران آزاده ی سامانی، ایران در آستانه یک رستاخیز علمی و اجتماعی قرار گرفت. سلسله های آزاد و مستقلی چون صفاریان و یامانیان سبب گسترش آزادی، دانش، هنر شدند. دگرگونی بسیار در علم و فرهنگ و صنعت روی داد. بیرونی، ابن سینا، ابن حوقل، استخری، رازی در این دوران می زیستند. اما توفان ویرانگر ترکان و سپس مغولان که به یاری خلفا بر ایران تاختند، این رنسانس را در نیمه ی راه از نفس انداخته و به هلاکت رساند.
    اسپهبدان

    تبرستان تا زمان منصور دوانقی استقلال خود را حفظ کرد. اسپهبدان که از نجبای کهن ایرانی بودند براین ناحیه حکومت میکردند. در زمان منصور لشکرعرب ازاسپهبد خورشید اجازه گرفت تا ازراه کناره عازم خراسان شود، ولی هنگامیکه اعراب به تبرستان رسیدند ناجوانمردانه حکومت اسپهبدان را برانداختند و معلوم شد که قصد منصورتصرف تبرستان از راه خدعه و فریب بوده است.
    ملوک رستمدارو علویان

    پس ازسقوط ساسانیان درحدود سال چهلم هجری رشته ای ازخانواده گاوپاره درولایت رستمدار استقلال محلی یافت. یکی ازافراد این خانواده بنام، بادوسپان پسر"خورزاد" به اتفاق مازندرانیان اعراب را برانداختند. در دوران اسپهبد، عبدالله بن ونداد، امید حسن بن زید علوی در تبرستان علیه خلفا قیام کرد. عبدالله به او پیوست و به اتفاق تبرستان را از وجود اتباع خلفا مصفی کردند و تا قتل مازیاربن قارن این منطقه مستقل ماند. پس از قتل مازیار و تسلط مجدد خلفا، بار دیگر حسن بن زید از اعقاب امام حسن به طبرستان که از مرکز مقاومت ضد عرب بود آمد و پس از او در سال 270 ه.ق. محمدبن زید تمام تبرستان و مازندران را با کمک مردم از عمال خلفا پاک کرد. امیر اسماعیل سامانی بنام خلفا محمدبن زید را مغلوب کرد، ولی بار دیگر ناصر کبیر در گیلان قیام نمود و حکام سامانی را که بنام خلفا در تبرستان بودند براند. وفات او در سال 304 هجری قمری است. حکومت علویان از بهترین حکومت های کوچک و مستقل ایرانی است.

    ملوک باوند باجبال

    آل باوند از خانواده های قدیم ایرانی از سال 45 تا سال 750 ه.ق. در سه مرحله در جبال مازندران و یا در تمام آن حکومت کردند و ماموران خلفا را بیرون راندند. در سال 496 ه.ق. بر سلجوقیان شوریدندو پیروز شدند. این سلسه تا دوران حکومت چنگیزیان نیز پا برجا ماند.
    آل زیارو آل بویه ) دیلمیان(

    دو سلسله به نام آل زیار که موسس آن مرداویچ زیاری است ) 319 ه.ق.( و آل بویه که هر دو از مناطق شمال برخاسته اند نواحی مرکزی و غربی ایران و فارس را از تصرف خلفا آزاد کردند. دیلمیان سخت نیرو گرفتند و مدت 128 سال حکومت راندند و چون خلفا در برابرشان چاره ای جز تسلیم ندیدند حکومت بغداد را به آنها واگذاشتند و خود به عنوان خلیفگی و احترام ظاهری بسنده کردند. این سلسله در سال 487 ه. ق. به دست سلجوقیان و درنتیجه ی اختلاف همیشگی که با آل زیار و سایرامرا ی محلی ایرانی داشتند، از میان رفتند.آنان کوشیدند تا فرهنگ ایران را از نو زنده کنند.




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  3. #43
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی
    پست های وبلاگ
    29

    پیش فرض

    قرمطیان

    جنبشقرمطی، یکی از گسترده‌ترین جنبش‌های فکری ، سیاسی ، و ضد مذهبی و از پرتوان‌ترین خیزش‌های مردمی در ضدیت با خلافت عباسیان شمرده می‌شد.
    عبدالله حمدان قرمط، بینان‌گزار این جنبش، از مردم « بندر دیلم» در کناره خلیج‌‏فارسو از تربیت یافتگان سازمان اسماعیلی به شمار می‌رفت. عبدالله حمدان که در سال‌های میانی قرن سوم هجری قمری در شهر کوفه می‌زیست، در میان مردم به پارسایی شهره بود و همه او را به خردمندی می‌ستودند. وی به سبب مردم‌داری و بلند نامی در آزادگی و عدالت‌خواهی، همواره از سوی مردم و ستم‌کشیدگان،با جور دستگاه‌ خلافت در می افتاد. مردم از شهرهای دور و نزدیک، به ویژه از شهرهای ایرانی‌نشین میان رودان و سواحل خلیج‌فارس بر او گرد می آمدند. در قیام صاحب‌الزنج یا جنبش بردگان، وی ازکسانی بود که در شوراندن ستم‌دیدگان رنجبر بر بیدادگری‌های حاکم، نقشی گسترده داشت.
    عبدالله قرمط تا به آخر سخت بر این باور استوار بود که سرانجام، مردم ایران قدرت را از عرب باز پس می‌گیرند. باز آوردن استقلال ایران و آزادی ایرانیان، همواره آرمان استوار همه‌ی مبارزان ایرانی در تمامی جنبش‌هایی بود که به صورت‌های مختلف باخلافت اموی و عباسی پیکار می‌کردند. عبدالله قرمط برای تحقق این آرمان بزرگ ملی و سیاسی ایرانیان، که یکی از اصول اساسی مبارزاتی جنبش وی بود، به تلاش برخاست .
    وی به سال (277 هجری قمری) ، یعنی حدود هفت سال پس از کشته شدن صاحب‌الزنج، در پیرامون شهر کوفه، مرکزی به نام « دارالهجره» بنا نهاد و به نام محمدبن اسماعیل، امام قایم منتظر اسماعیلی قرمطی، به دعوت و سازمان‌‌دهی گروه‌های مبارز پرداخت.
    با آشکار شدن دعوت جدید از سوی عبدالله قرمط، در اندک زمان، مردمان بسیار، از سراسر میان‌رودان،بحرین و خوزستان به او پیوستند.
    از میان شاگردان و تربیت‌ یافتگان عبدالله قرمط، داعیان بزرگی برخاستند که « عبدان» داماد و کاتب او و دو خاندان ایرانی « ذکرویه پسر مهرویه» و « ابوسعید حسن بهرام گناوه‌ای» از همه مشهورترند.
    ذکرویه پسر مهرویه و پسران او « یحیی» و « حسین» ناشر افکار قرمطی در شمال غرب میان‌رودان و شام شدند و میان سال‌های (289 تا 294 هجری قمری) رهبری چند قیام خونین را در آن سرزمین بر ضد دستگاه خلافت عباسیان برعهده داشتند.
    کار دعوت در سرزمین بحرین ،برعهده ابوسعید حسن بهرام گناوه‌ای سپرده شده بود. با گروش انبوه‌ی مردمان به دعوت قرمطی، به ویژه از میان ایرانیان که اکثریت جمعیت بحرین را تشکیل می‌دادند، ابوسعید در اولین سال‌های دهه هشتاد از قرن سوم هجری قمری، توانست شهرهای هجر (گرا ـ هگر) و خط (پنیات اردشیر) را به تصرف درآورد و دست غارتگران دستگاه خلافت را از سرزمین بحرین کوتاه سازد. بدین ترتیب ابوسعید دولت ایرانیان قرمطی را در بحرین تاسیس کرد و شهر هجر را مرکز این دولت قرار داد. از این دوران به تدریج شهر هجر به « لحسا» و شهر خط به « قطیف» نام بردار گردید و تا امروز بحرین کرانه‌ای با همین نام قرمطی خود خوانده می‌شود.
    دولت قرمطی بر سرزمین یمامه دست یافت دوسال بعد سرتاسر سواحل جنوبی خلیج فارس و سرزمین عمان به دولت قرمطی پیوست.
    ابوسعید در سال (301 هجری قمری) کشته شد و پسرش « ابوطاهر گناوه‌ای» پیشوای قرمطیان گردید. دولت قرمطیان بحرین تا سال (349 هجری قمری) دوام داشت و تا برپا بود، دستگاه جورپیشه‌ی خلفا، آن را به درستی خطری بزرگ برای خود می‌دانست. قرمطیان گونه ای حکومت شورایی و اشتراکی در سرزمین های خویش برقرار کردند که ناصرخسرو در سفرنامه ی خویش به آنان اشاره ها دارد.آنان به مکه تاخته و حجرالاسود را از جای درآورده و با خود به لحسا بردند. سالیان بسیار، خلیفه ی مسلمانان با ترس به آنان باج می داد.در همین هنگام بسیاری از پیروان آیین های کهن ایرانی و بی باوران به الله، به نام زندیق و ملحد و کافر ومرتد از دم تیغ خونبار مسلمانان گذشتند.
    جریان زندقه و دهری گری در این زمان یک جریان گسترده ی فکری بود که با سرکوب های خون بار از میان برداشته شد. زندیقان و دهریون و خرم دینان و سیمرغیان همه در راه بنیاد نهادن اندیش هایی نوین بر پایه فرهنگ کهن ایران باستان می کوشیدند.
    حماد عجرد، حماد راویه، علی بن یقطین،ابن ذر صیرفی، ابن مناذر،ابوشاکر ، ابو عیسا وراق، صالح عبدالقدوس و ابن راوندی از بزرگان زندقه در این دوران بودند. از اینان کتاب هایی چند از دستبرد روزگار بر جای مانده است.

    اسماعیلیان ایران ـ حسن صباح

    بنیانگزار اسماعیلیه ایران- حسن صباح از اهالی ری بود که با تدبیر و کوششی فراوان به کمک توده مردم شهری و کشاورزان پایه قدرت اسماعیلیان ایران را، با تصرف دژهایی مستحکم گذاشت. جنبش اسماعیلیان در ایران از طرفی علیه حکومت ترکان و از سوی دیگر ضد خلفای عباسی بود. حسن صباح و پیروان او چنان سازمان محکم و متینی بوجود آوردند که مدتی نزدیک به دو قرن در سرزمین ایران، به خصوص در رودبار الموت و قهستان پایداری کرد و حکومت های وقت را به وحشت انداخت. اسماعیلیان کلمه رفیق را برای اولین بار بین خود رواج دادند و رفتار آن ها نسبت به یکدیگر رفیقانه بود. در آغاز پایگاه حسن و یارانش کشاورزان و کسبه و پیشه وران شهری بودند. اسماعیلیان نیروی ضربتی ورزیده و متهوری بوجود آوردند که در رازداری و فداکاری کم مانند بود. اسماعیلیان را که رهبرانشان بیشتر دانشمند و پژشک و داروساز بودند، حشاشین خوانده اند که معنی داروسازان را می دهد. اما در غزب به نادرستس آنان را به خاطر کشتن تنی چند از دشمنان و مشابهت واژه، تروریست و به کار برندگان حشیش به معنی موادمخد گرفته ان که نادرست است. جنبش فکری و اجتماعی اسماعیلیان بر جنبش های دیگر درایران نیز تاثیر داشت و پیوند هایی بین آنان و قرمطیان وجود داشت.
    دژهای اسماعیلیه بخصوص قلعه الموت در رودبار از مراکز پژوهشی وعلمی در دوران خود بود، زیرا اسماعیلیان معتقد به تفسیر و توجیه و تفکر و تعقل در احکام مذهبی بودند و پابند ظواهر اعمال مذهبی نمی شدند.یکی از جانشینان حسن به نام حسن بن محمد بن بزرگ امید با اعلام رسیدن قیامت کلیه وظایف شرعی را از میان برداشت. در سال 518 ه.ق. حسن صباح مرد و تا سال 653 ه.ق. که هلاکوخان مغول دژهای اسماعیلیه را درهم کوبید، جانشینان حسن در استحکامات خود صاحب قدرت بودند و شاهان سلجوقی و خوارزمی از آن ها حساب می بردند.
    کشتار اسماعیلیان به دست مغول و به یاری شیعیان، کشتار قرمطیان به دست محمود غزنوی و به یاری خلیفه، نابودی و کشتار زندیقان و اخوان الصفا، این سرزمین را از هرگونه دژی برای مقاومت محروم کرده و زمینه را برای یورش دهشتبار دیگری به نام مغولان فراهم آورد.

    چنین بود داستان دویست سال رزم و نبرد فکری و فرهنگی و اجتماعی ایرانیان برای آزادی.
    دویست سال، در سیاهترین روزگار، در دوران شکست و نومیدی، در شبان سیاه وتار این میهن به خون نشسته، هزاران هزار انسان، شهر به شهر و کوچه به کوچه، ایستادند. نوشتند. سرودند. خواندند. رزمیدند. رقصیدند و عشق ورزیدند تا بار دیگر این سرزمین، دیار عشق باشد و دیار خرد باشد. دیار دانایی باشد و مردمی. تا این سرزمین را آزاد و آباد به فرزندان خویش بسپارند. مانیز....

    درفشی که کاوه در نخستین داستان شاهنامه، برای آزادی، برافراشته بود، عمر درآخرین سوکنامه ی شاهنامه، در تیسفون بر خاک افکند. درفش آزادی را عیاران و دلاوران ایرانی بار دیگر بر شانه های فردوسی نهادند. این است داستان دویست سال رزم و پایداری و سرفرازی!
    برخیزیم و درفش آزادی را از خاک برداریم.

    برتراند راسل در کتاب قدرت می نویسد: قوانین علم حرکات جامعه به نظر من فقط برحسب اشکال گوناگون قدرت قابل تبیین است. برای کشف این قوانین لازم است که نخست اشکال قدرت را طبقه­بندی کنیم، و سپس به مطالعه نمونه­های تاریخی مهمی بپردازیم که نشان می­دهند چگونه سازمان­ها و افراد بر زندگی مردمان تسلط یافته­اند.
    پایان


    پی نوشت: پیش از من بسیارانی، بس ارجمند، در همین زمینه کارها کرده اند،کارستان:مرتضا راوندی( تاریخ اجتماعی ایران)، عبدالحسین زرین کوب( دو قرن سکوت)،پتروشفسکی( اسلام در ایران)،علی میرفطروس( ملاحظاتی در تاریخ ایران) از این تبارند. دستشان مریزاد. من از آنان بسیار آموختم




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  4. #44
    kazemita آواتار ها
    • 1

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    دکتر فرانز رزنتال، استاد دانشگاه ییل در ذیل جمله نقل شده توسط ابن خلدون در پاورقی این کتاب می‌‌نویسد[۱]:

    This is a variant of the famous legend according to which, Umar ordered the destruction of the
    celebrated library in Alexandria



    به دیگر سخن، او این گفته ابن خلدون را که خلیفه دوم دستور به سوزاندن کتاب‌های ایرانیان داد، را کپی‌ برداری از "افسانه مشهور" سوزاندن کتابخانه اسکندریه توسط مسلمانان می‌‌داند.

    کلی ترامبل، نویسنده کتاب "کتابخانه اسکندریه" بر این باور است که اکثر دانشوران امروزی داستان تخریب کتابخانه اسکندریه به دست مسلمانان را نا معتبر می‌‌دانند[۲]:

    Today most scholars have discredited the story of the destruction of the Library by the Muslims


    دکتر برنارد لوییس، استاد دانشگاه پرینستون، در مقاله‌ای دلایل خود را بر جعلی بودن کتابسوزی اسکندریه مصر توسط اعراب ارائه می‌‌کند و به ریشه یابی‌ به وجود آمدن چنین ادعائی می‌‌پردازد. او با اشاره به شباهت روایت ابن خلدون در دستور عمر به سوزاندن کتاب‌های ایرانیان با دستوری که از وی در سوزاندن کتابخانه اسکندریه نقل می‌‌شود نتیجه می‌‌گیرد که این هر دو ادعا از جنس باور‌های عامیانه هستند[۳]:

    The 14th century historian Ibn Khaldun tells an almost identical story concerning the destruction of a library in Persia, also by order of the Caliph ‘Umar, thus demonstrating its folkloric character




    متیو بتلز، استاد دانشگاه هاروارد در کتاب "کتابخانه: تاریخی‌ پر سرو صدا" ریشه افسانه کتابسوزی اسکندریه را چنین می‌‌نگارد[۴]:



    the story as we know it may have been invented by one Ibn al-Qifti, a twelfth century Sunni chronicler. According to the Egyptian classicist, Mostafa el-Abbadi, al-Qifti may have invented the story to justify the sale of books by the twelfth-cntury Sunni ruler Sladin, who sold off whole libraries to pay off his fight against the Crusaders.

    منابع



    1. The Muqaddimah, an introduction to history By Ibn Khaldun, translated by Franz Rosenthal, p. 373 قابل دسترسی‌ در اینجا
    http://books.google.com/books?id=FlNZ5w ... nt&f=false

    2. Kelly Trumble, The Library of Alexandria, Robina MacIntyre Marshall, p. 51, قابل دسترسی‌ در اینجا
    http://books.google.com/books?id=-qvIyv ... ed&f=false

    3. Lewis, Bernard. "The Vanished Library". The New York Review of Books. 37(14). 27 September 1990قابل دسترسی‌ در اینجا
    The Vanished Library by Bernard Lewis | The New York Review of Books

    4. Library: an Unquite History By Matthew Battles, قابل دسترسی‌ در اینجا
    http://books.google.com/books?id=L5O-v2 ... ti&f=false

  5. #45
    amir26arak آواتار ها
    • 650

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    شغل , تخصص
    ازاد
    رشته تحصیلی
    Phalsaphy
    راه های ارتباطی
    پست های وبلاگ
    1

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط kazemita نمایش پست ها
    دکتر فرانز رزنتال، استاد دانشگاه ییل در ذیل جمله نقل شده توسط ابن خلدون در پاورقی این کتاب می‌‌نویسد[۱]:

    This is a variant of the famous legend according to which, Umar ordered the destruction of the
    celebrated library in Alexandria



    به دیگر سخن، او این گفته ابن خلدون را که خلیفه دوم دستور به سوزاندن کتاب‌های ایرانیان داد، را کپی‌ برداری از "افسانه مشهور" سوزاندن کتابخانه اسکندریه توسط مسلمانان می‌‌داند.

    کلی ترامبل، نویسنده کتاب "کتابخانه اسکندریه" بر این باور است که اکثر دانشوران امروزی داستان تخریب کتابخانه اسکندریه به دست مسلمانان را نا معتبر می‌‌دانند[۲]:

    Today most scholars have discredited the story of the destruction of the Library by the Muslims


    دکتر برنارد لوییس، استاد دانشگاه پرینستون، در مقاله‌ای دلایل خود را بر جعلی بودن کتابسوزی اسکندریه مصر توسط اعراب ارائه می‌‌کند و به ریشه یابی‌ به وجود آمدن چنین ادعائی می‌‌پردازد. او با اشاره به شباهت روایت ابن خلدون در دستور عمر به سوزاندن کتاب‌های ایرانیان با دستوری که از وی در سوزاندن کتابخانه اسکندریه نقل می‌‌شود نتیجه می‌‌گیرد که این هر دو ادعا از جنس باور‌های عامیانه هستند[۳]:

    The 14th century historian Ibn Khaldun tells an almost identical story concerning the destruction of a library in Persia, also by order of the Caliph ‘Umar, thus demonstrating its folkloric character




    متیو بتلز، استاد دانشگاه هاروارد در کتاب "کتابخانه: تاریخی‌ پر سرو صدا" ریشه افسانه کتابسوزی اسکندریه را چنین می‌‌نگارد[۴]:



    the story as we know it may have been invented by one Ibn al-Qifti, a twelfth century Sunni chronicler. According to the Egyptian classicist, Mostafa el-Abbadi, al-Qifti may have invented the story to justify the sale of books by the twelfth-cntury Sunni ruler Sladin, who sold off whole libraries to pay off his fight against the Crusaders.

    منابع



    1. The Muqaddimah, an introduction to history By Ibn Khaldun, translated by Franz Rosenthal, p. 373 قابل دسترسی‌ در اینجا
    http://books.google.com/books?id=FlNZ5w ... nt&f=false

    2. Kelly Trumble, The Library of Alexandria, Robina MacIntyre Marshall, p. 51, قابل دسترسی‌ در اینجا
    http://books.google.com/books?id=-qvIyv ... ed&f=false

    3. Lewis, Bernard. "The Vanished Library". The New York Review of Books. 37(14). 27 September 1990قابل دسترسی‌ در اینجا
    The Vanished Library by Bernard Lewis | The New York Review of Books

    4. Library: an Unquite History By Matthew Battles, قابل دسترسی‌ در اینجا
    http://books.google.com/books?id=L5O-v2 ... ti&f=false
    این دکترها از شیوخ عرب پول گرفتن تاریخ رو تحریف کنن
    تمام دنیا میدونن اعراب اهل علم نیستن نمیدونم این اقایون دلیلشون چیه کی براشون از گذشته خبر اورده حتما جن اومده پیششون
    چند تا عرب داریم که دانشمند باشه ونوبل گرفته باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ همین امروزش اگه کشور های عربی نفت نداشتن اوضاشون از سومالی هم بدتر بود


    پیرامون کتابسوزی اعراب در ایران کتاب “دو قرن سکوت” مفید است

    بی شک، از آسیبهای معنوی حمله اعراب هرچه نوشته و گفته شود کم است. پیرامون کشتار و چپاول ایرانیان در زمان حمله اعراب تاریخ نگاران معروف اعراب و ایرانی مانند : ابن خلدون ، البلاذری ، مسعودی ، ابن هشام ، ابن حزم ، بلعمی ، ثعالبی ، شویس عدوی و… در کتابهای تاریخ نگاشته اند. یکی از اثر گذارترین این آسیبها به زبان و فرهنگ ایران بود. ایرانیان به سبب عظمت کشورشان کوله بار چندین قرن تسلط بر جهان را در برداشتند و تمدنی کهن را در خود جای داده بودند و بدین سبب علوم عقلی نزدشان بسیار بزرگ و دامنه اش گسترده بود.

    ابن خلدون که دقیق ترین و بزرگ ترین جامعه شناس و مورخ عرب است درباره کتاب سوزی به دست اعراب چنین میگوید:

    « وقتی سعد ابن ابی وقاص به مداین دست یافت در آنجا کتابهای بسیار دید. نامه به عمر ابن خطاب نوشت و در باب این کتابها خواست. عمر در پاسخ نوشت که آنهمه را به آب افکن که اگر آنچه در این کتابهاست سبب راهنمایی است خدا برای ما راهنمایی فرستاده است و اگر در آن کتابها جر مایه گمراهی نیست خداوند ما را از شر آنها در امان داشته است. از این سبب آنهمه کتاب ها را در آب یا در اتش افکندند.» ( دو قرن سکوت ص ۹۸ )

    همچنین ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه عن القرون الخالیه چنین می نویسد:

    « وقتی قتیبه ابن مسلم سردار حجاج بار دوم به خوارزم رفت و آن را باز گشود هرکس را که خط خوارزمی می نوشت و از تاریخ و علوم و اخبار گذشته آگاهی داشت از دم تیغ بی دریغ گذراند و موبدان و هیربدان قوم را یکسره هلاک نمود و کتابهاشان همه بسوزانید و تباه کرد.» (صفحه ۳۵،۳۶،۴۸ )

    زنده یاد دکتر زرینکوب در کتاب دو قرن سکوت با تحلیلی منطقی به بررسی کتاب سوزی اعراب می پردازد:

    « شک نیست که در هجوم تازیان ، بسیاری از کتاب ها و کتابخانه های ایران دستخوش آسیب فنا گشته است .این دعوی را از تاریخ ها می توان حجّت آورد و قرائن بسیار نیز از خارج آن را تأیید می کند . با این همه بعضی از اهل تحقیق در این باب تردید دارند و این تردید چه لازم است؟! برای عرب که جز قرآن هیچ سخن را قدر نمی دانست کتابهایی که از آن مجوس بود و البته نزد وی دست کم مایه ضلال بود چه فایده داشت که به حفظ آنها عنایت کند؟ در آیین مسلمانان آن روزگار آشنایی به خط و کتابت بسیار نادر بود و پیداست که چنین قومی تا چه حد می توانست به کتاب و کتابخانه علاقه داشته باشد. تمام قراین و شواهد نشان می دهد که عرب از کتابهایی نظیر آنچه امروز از ادب پهلوی باقی مانده است فایده ای نمی برده در این صورت جای شک نیست که در آن گونه کتابها به دیده حرمت و تکریم نمی دیده است…نام بسیاری از کتاب های عهد ساسانی در کتاب ها مانده است که نام ونشانی از آنها باقی نیست…پیداست که محیط مسلمانی برای وجود و بقای چنین کتابها مناسب نبوده است و سبب نابودی آن کتابها نیز همین است. باری از همه ی قراین پیداست که در حمله اعراب بسیاری از کتاب های ایرانیان، از میان رفته است.» (انتشارت امیرکبیر ص ۹۶،۹۷)

    مرتضی راوندی در کتاب تاریخ اجتماعی ایران می‌نویسد

    «یکی از آثار شوم و زیان‌بخش حملهٔ اعراب به ایران، محو آثار علمی و ادبی این مرز و بوم بود. آنها کلیهٔ کتب علمی و ادبی را به عنوان آثار و یادگارهای کفر و زندقه از میان بردند.» وی در دنباله می‌افزاید:«…سعد وقاص و دیگران حاصل صدها سال مطالعه و تحقیق ملل شرق نزدیک را به دست آب و آتش سپردند.» سپس این گفته جلال‌الدین همایی را می‌آورد که: «همان کاری را که قبل از اسلام، اسکندر با کتابخانهٔ استخر، و عمرو عاص به امر عمر با کتابخانهٔ اسکندریه و فرنگی‌ها بعد از فتح طرابلس شام با کتابخانهٔ مسلمین و هلاکو با دارالعلم بغداد کردند، سعد بن ابی‌وقاص با کتابخانهٔ عجم کرد.» (جلد دوم،صفحهٔ ۵۰ )

    دولتشاه سمرقندی در کتاب تذکرة الشعرا (صفحهٔ ۲۶) به یکی دیگر از ماجراهای کتاب سوزی توسط اعراب در دوره خلافت عباسیان، می پردازد:

    “عبدالله بن طاهر به روزگار خلفای عباسی، امیر خراسان بود. روزی در نیشابور( به مسند) نشسته بود. شخصی کتابی آورد و به تحفه پیش او بنهاد. (امیر) پرسید: این چه کتاب است؟ (مرد) گفت: این قصه وامق و عذرا است و خوب حکایتی است که حکما بنام شاه انوشیروان جمع کرده اند. امیر فرمود: ما مردم، قرآن خوانیم و به غیر از قرآن و حدیث پیغمبر چیزی نمی خوانیم و ما را از این نوع کتاب، در کار نیست. این کتاب، تألیف مُغان(زرتشتی ها) است و پیش ما مردود است. (پس فرمود) تا آن کتاب را در آب انداختند و حکم کرد که در قلمرو او بهر جا از تصانیف عجم و مغان کتابی باشد جمله را بسوزانند”

    باری، بدین گونه بود که کتابهایی که در زمان خود در زمینه های پزشکی، ستاره شناسی، اجتماعی و دینی بی همتا بودند به دست این سبک مغزان افتاد که از جهنم هولناک صحرای عرب پا به بهشت ایران گذارده بودند و آنها نیز آنچه کردند که در اندازه فهم و شعورشان بود.

    روانشاد دکتر زرینکوب در کتابش(انتشارت امیرکبیر ص۹۵،۹۶) این بار به بررسی رفتار اعراب با زبان و خط ایران می‌پردازد و میگوید:« عربان شاید برای آنکه از آسیب زبانی ایرانیان در امان بمانند در صدد برآمدند زبانها و لهجه های رایج در ایران را از میان ببرند. آخراین بیم هم بود که همین زبانها خلقی را بر آنها بشوراند و ملک و حکومت آنان را در بلاد دور افتاده ایران به خطر اندازد. به همین سبب هر جا که در شهر های ایران، به خط و زبان و کتاب و کتابخانه برخوردند با آنها سخت به مخالفت برخاستند…شاید بهانه ی دیگری که عرب برای مبارزه با زبان و خط ایران داشت این نکته بود که خط و زبان مجوس را مانع نشر و رواج قرآن می شمرد.»

    در واقع از ایرانیان حتی آنها که آیین مسلمانی پذیرفته بودند زبان تازی را نمی آموختند و از این رو بسا که نماز و قرآن را نیز نمی توانستند به تازی بخوانند. در کتاب تاریخ بخارا (صفحه ۷۵ چاپ تهران) آمده است:

    « مردم بخارا به اول اسلام، در نماز قرآن به تازی خواندندی و عربی نتوانستندی آموختن و چون وقت رکوع شدی مردی بود که در پس ایشان بانگ زدی: بکنیتا نکنیت، و چون سجده خواستندی کردن بانگ کردی: نگونیا نگونی کنیت.»

    با چنین علاقه ای که مردم در ایران به زبان خویش داشتند شگفت نیست که سرداران عرب زبان ایران را تا اندازه ای با دین و حکومت خویش معارض دیده باشند و در هر دیاری برای از بین بردن و محو کردن خط و زبان فارسی کوششی ورزیده باشند.

    در پایان به ذکر سخنی در کتاب عقدالفرید چاپ قاهره (جلد ۲ صفحه ۵) از زبان خسرو پرویز میپردازم که می گوید:

    «اعراب را نه در کار دین هیچ خصلت نیکو یافتم و نه در کار دنیا. آنها را نه صاحب عزم و تدبیر دیدم و نه اهل قوت و قدرت. آنگاه گواه فرومایگی و پستی همت آنها همین بس که آنها با جانوران گزنده و مرغان آواره در جای و مقام برابرند .فرزندان خود را از راه بینوایی و نیازمندی می کشند و یکدیگر را بر اثر گرسنگی و درماندگی می خورند.از خوردنیها و پوشیدنیها و لذتها و کامروانیهای این جهان یکسره بی بهره اند….»

    منابع :

    کتاب ۲ قرن سکوت(انتشارت امیرکبیر ص ۹۵،۹۶،۹۷- انتشارت سخن ص ۱۱۵،۱۱۶،۱۱۷،۱۱۸)

    کتاب تاریخ طبری چاپ مصر (صفحه ۲۸۵،۲۸۶)

    کتاب آثارالباقیه (صفحه ۳۵،۳۶،۴۸)

    کتاب تاریخ بخارا چاپ تهران(صفحه ۷۵)

    کتاب عقدالفرید چاپ قاهره (جلد ۲ صفحه ۵)

    کتاب تاریخ اجتماعی ایران (جلد دوم،صفحهٔ ۵۰ )

    کتاب تذکرة الشعرا (صفحهٔ ۲۶)

  6. #46
    qaswar آواتار ها
    • 1

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Mar 2012
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    حقوق
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    جالب اینجا است که مردمان کشور پارس در مورد کشور ایران این چنین می فرمایند، در حالیکه اولتر از همه این مردمان زبان و فرهنگ خود را فراموش کرده و زبان تازی آموختند. اگر مردم ایران نبودند و زبان دری را جایگزین زبان تازی نمی کردند امروز کشور پارس که به نا حق اسم ایران را بر این سرزمین گذاشته اند زبان شان همان زبان تازی می بود. البته در مورد کشور ایران خاطر نشان باید کرد که براساس متن اوستا که از 16 ایرانشهر یاد شده است سرزمین ایران از طرف شرق به رود سند و ختن( سین کیانگ فعلی) از سمت غرب به شهر ری و کرمان خلاصه می شود و پایتخت ایران شهر بلخ می باشد که در آیین زردشتی به مکان مقدس مشهور است چنانکه «دقیقی بلخی» که پیشتر از فردوسی به گردآوری و سرودن شاهنامه مبادرت ورزیده بود و به علت زردشتی بودن به وسیله تازیان کشته شد (چنانکه در یکی از اشعارش که می گوید: به یزدان که هرگز نبیند بهشت ..... کسی کو ندارد ره زردهشت زردشتی بودنش معلوم می گردد)، درباره قداست بلخ چنین می گوید: (مر آن شهر را داشتندی چنان..... که مر کعبه را تازیان این زمان).

صفحه 5 از 5 اولیناولین ... 345

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •