سؤال: آيا از منظر فقه اسلامي تفاوت هاي ذاتي زن و مرد از نظر قدرت روحي و فكري اثبات شده است و در صورتي كه پاسخ مثبت است آيا در فقه اسلامي به برتري فكري و روحي مردي صحه گذاشته شده است؟
با سلام و احترام خدمت شما پرسشگر گرامي كه به دنبال رفع دغدغه هاي علمي به تلاش و كاوش فكري پرداخته و از رهگذر سؤال به شكوفايي انديشه خود ياري مي رسانيد.
از اينكه با مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه مكاتبه نموده ايد صميمانه تشكر مي كنيم، اميد آن كه تحقيق و پاسخ ارايه شده رهگشاي انديشه پويشگرتان باشد.
ابتدا لازم است چند نكته را متذكر شويم:
1. انسان موجودي است مركب از روح و جسم، و آنچه كه انسانيّت او را تأمين مي كند جان آدمي است نه جسم او يا مجموع جسم و جان، قرآن كريم وقتي مسأله زن و مرد را مطرح مي كند از منظر انسانيت به آنها نظر دارند نه از منظر ذكوريت و انوشيت
2. حال كه حقيقت و ذات آدمي به روح اوست و جسم فقط در حدّ ابراز در خدمت روح و جان انسان است و روح هم مذكر و مونث ندارد قهراً بحث از تساوي زن ومرد يا تفاوت اين دو در مسائل مربوط به حقيقت انسان از بين مي رود. وقتي حقيقت اين دو يكي شد كه همان انسانيت آنهاست ديگر تفاوتهاي جسمي داخل در مباحث انسان شناسي نمي شوند.
[1]
2. ارزشها و ضد ارزشهاي انساني بر مي گردند به ذات و حقيقت انسان يعني اين جان و قلب انسان است كه متصّف به يك وصف ارزشي يا يك وصف ضد ارزشي مي شود و اين ربطي به جنسيت زن و مرد ندارد.
ارزشها و ضد ارزشهاي انسان چون ايمان و كفر، ذات و عزت، سعادت و شقاوت، حق و باطل، تقوا و فجور و... آنچه كه اين اوصاف را به خود مي گيرد بدن انسان نيست گفته نمي شود بدن انسان مسلمان است يا كافر، آنچه كه متصف به اسلام و كفر مي شود جان و روح آدمي است آنچه كه موصوف به وصف تقوي يا فجور مي شود انسانيت انسان است نه جسم و بدن او عقل نظري هم كه وصفش علم است او هم مذكر و مونث ندارد، دل كه كارش كشف و شهود است او هم مذكر و مونث ندارد هم مربوط هستند به جان آدمي نه جسم او تا مذكر و مونث دخالتي در آن داشته باشد. در مسائل اخلاقي كه عهده دار آن عقل عملي است مانند اراده، خلوص، ايمان، تهذيب... انجام مذكر و مونث دخالتي ندارد.
پس به طور كلي هر جا سخن از ارزش و ضد ارزش است سخن از انسانيت انسان است نه زن مرد بودن انسان.
[2]
3. پيام قرآن در آياتي كه توجهي به جنسيت مرد و زن ندارد و فقط انسانيت را محور قرار مي دهد اين است كه: اعلام كند بدن (يعني جنسيت زن و مرد) دخالتي در شئونات انساني ندارد نه اينكه در شئونات انساني تفاوتي بين زن و مرد نيست (بين اين دو خيلي فرق است).
به عنوان مثال در لباس نمازگزار از جمله شرائط اين است كه لباس بايد طاهر و حلال باشد حال چه سفيد باشد و چه سياه اين بدين معناست كه در اينجا رنگ سفيد و سياه دخالتي در حكم ندارد نه اينكه دخالت دارد ولي با هم مساويند.
پس جريان مذكر و مونث بودن اصلاً در محور روح وجود ندارد تا اين كه بحث شود دخالت دارد يا نه.
[3] حال كه متوجه اين نكات شديم مي بينيم گفته مي شود كه عقل مردها بيش از عقل زنان است و عقل هم در اسلام معيار كمال انسان است و هر كس عاقل تر است مقرّب تر است پس مردها نزد خداوند مقرب تر از زنان مي باشند. در جواب بايد گفت اينجا مغالطه اي بكار رفته است آن عقلي كه مردها بيش از زنها دارند با آن عقلي كه معيار كمال انسان است و باعث تقرب الي الله مي شود فرق دارند.
آن عقلي كه مرد را از زن متمايز مي كند عقل اجتماعي است يعني نحوه مديريت در مسائل سياسي، اقتصادي، علمي، تجربي... و بر فرض هم كه ثابت شود عقل مرد بيش از عقل زن است اين با آن عقلي كه سبب كمالات انسان است فرق دارد عقلي كه باعث قرب الهي مي شود عبارت است از «ماعبدالرحمان و اكتسب به الجنان» (يعني آن چيزي است كه خداوند ما آن پرستش مي شود و بهشت كسب مي گردد.) يعني عقل چيزي است كه بواسطه آن انسان نيروي غرائز و اميال خود را كنترل مي كند هر كس در كنترل غرائز و اميال نفساني خود قوي تر باشد عاقل تر است و به مقام قرب الهي نزديكتر است و اين ربطي به آن عقلي كه در مديريت اجتماع مؤثر است، ندارد. پس اگر كسي در مسائل اجتماعي و مديريتي عاقل تر بود نشانة آن نيست كه بخدا هم نزديكتر است.
[4]
نتيجه بحث اين شد:
تفاوت ذاتي بين زن و مرد در هيچ يك از شئونات انساني نيست آنجا هم كه تفاوتي يافت مي شود در مورد عقل ابزاري (مديريت در امور اجتماعي ـ سياسي) است و اين يك فظيلت و برتري است سخن از جان و قلب و روح انسان است كه امري است مجرد و زن و مرد نمي شناسد و در آنجا كه سخن از جنسيت است و جنس مرد به ظاهر مقدم شده برتريت محسوب نمي شود.
براي مطالعه بيشتر به منابع ذيل مراجعه فرماييد:
1. نظام حقوق زن در اسلام،شهيد مطهري، انتشارات صدرا.
2. ترجمه و تفسير نهج البلاغه، ج11، علامه محمد تقي جعفري، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
3. زن در آينه جمال و جلال، مؤسسه اسراء عبد الله جوادي آملي.