خط و کتابت مادها
4-16- تا آنجا که به قرن هفتم پیش از میلاد مربوط میشود، آگاهی ما در مورد خط و کتابت مادیها از اطلاعاتمان دربارهی فرهنگ آنان نیز کمتر است. مسلماً در هزارهی اول پیش از میلاد خط و کتابت در سرزمین ماد وجود داشته است. فرمان معروفی در دست است که درسدهی نهم یا هشتم پیش از میلاد از طرف شاهک آبدادانا خطاب به مردی آشوری به زبان اکدی صادر شده و موضوع آن هبهی اموال و دادن تسهیلات است. از بعضی مدارک موجود (به طور غیر مستقیم) چنین بر میآید که مادها از خود خط و کتابتی داشتند که به ظن قوی از خط اوراتوئی گرفته شده بود و تصویر میرود خط مزبور یکی از انواع خط میخی بوده باشد. در عین حال در نواحی دریاچهی ارومیه خطوط هیروگلیفی نظیر هیروگلیفهای اوراتوئی متداول بوده است. این هیروگلیفها بر روی دیس سیمینی که در زیویه پیدا شده است، به چشم میخورد. مسلماً آنان در قرن هفتم پیش از میلاد دارای خط و کتابت بودهاند، و این خط همانست که امروزه « خط باستان پارسی » یا « خط هخامنشی ردیف اول » خوانده میشود، ولی در واقع از لحاظ اصل و منشاء، مادی است.
کیش مادها (مغان)
4-17- در معتقدات شرقی باستانی، دین، عامل بارزی بوده است. در این زمینه نیز تاریخ ماد به دو دورهی متفاوت تقسیم میشود: یکی پیش از سدهی هفتم و دیگری از آغاز آن سده به بعد. مبنای داوری ما دربارهی هزارهی نخست پیش از میلاد، متون آشوری و تصویرها و نامهای خاص است. در این مورد متون آشوری متعددی داریم که در آنها چندین بار از خدایان مانتا و غیره و به ویژه از ربودن خدایان (بتهای) مزبور یاد میشود. دربارهی شکل بتهای مزبور تا حدودی میتوان از روی مفرغهای لرستانی و تصاویر نقر شده بر مصنوعاتی قضاوت کرد که در زیویه و مانتا کشف شده است. با اینکه احتمال میرود بین اساطیر لرستانی و اوستا ارتباط گونهای وجود داشته باشد، ولی بر روی هم مدارک موجود نشان میدهد که کیش سرزمینهای غربی ماد قدیم بیشتر با دین هوریان و تا حدودی آشوریان هم نوع بوده باشد. در این مورد به ویژه میتوان به تصاویر ابلیسهای عجیب الخلقهی نیمه حیوان و نیمه آدمی، ابوالهولهای بالدار و حیوانات عجیب تخیلی با بدن شیر ، سر شیر یا شاهین و بال عقاب اشاره کرد که در اساطیر هوریانی بسیار رایج و شایع و از ویژگیهای کیش آن بوده است. بعدها همان جانوران عجیبالخلقه را میبینیم که در نقشهای برجستهی شاهان هخامنشی مظهر دیوان معرفی شدهاند.
کیش کاسیان و حتّی دین ویژهی بابلیان تا مدتی در مادیها نفوذ داشت. یکی از کشورهای غربی یا مرکزی ماد بیت ایشتار یا خانهی ایشتار (الههی بابلی عشق و حاصلخیزی) نامیده میشد و چنان که از گفتهی هرودوت برمیآید، بعدها آن را با «آناهیتای» اوستایی یکی دانستند. در مرکز ماد، نزدیک محلی که بعدها اکباتان نامیده شد، آشوریان در ضمن پیشروی خود نه تنها به « دژ بابلیان » یا «کوچنشین کلنی کاسیان» برخوردند، بلکه شاهد پرستش « مردوک » خدای بابل نیز بودند. در ماد غربی، فرمانفرمایان در بسیاری از موارد به اسامی «اکدی» و از آن جمله به نامهای خدایان نامیده میشدند. دربارهی کیش مادیهای ایرانی ساکن اقصی نقاط شرق آن کشور، جز اسامی خاصی که در منابع آشوری محفوظ مانده است، مدرک دیگری در دست نداریم؛ و از آنجا که نامهای ایرانی بر خلاف اسامی غیر ایرانی - بر ما معلومست، و هر نام باستانی با معتقدات دینی معینی ارتباط داشته است، با تجزیه و تحلیل اسامی مزبور میتوانیم اطلاعاتی دربارهی دارندگان آن نامها به دست آوریم. بعضی از دانشمندان با توجه به این تجزیه و تحلیل برآنند که کیش مزدا یا زرتشتی در میان دارندگان اسامی مزبور رواج داشته است.
ویژگیهای اجتماعی مادها
4-18- در سرزمین ماد خصوصیات جامعهی پدر شاهی وجود داشته است. وجود قلعههایی که تصویر آنها نشان دهندهی جنگهای تاراجگرانه بین مادهاست، باز مینماید که در جامعهی ماد آثار اختلاف طبقاتی آشکار، و ویژگیهای سازمان جامعهی بردهداری در شرف تکوین بوده است. به عقیدهی دیاکونوف، بنای شهرها و دژها با حصار سنگی، آجری و برجها، آغاز تجزیه و تفکیک پیشهها، وجود مناصب دایم، جریان داشتن جنگ و جدالهای مداوم، انتقال به دوران زن و شوهری، رواج بردهداری و ایجاد تأسیسات اداری به منظور اسارت و انقیاد طبقات محروم، بسیاری از خصوصیات جامعهی ماد را روشن میسازد. جامعهی ماد در آغاز از عشیرههای پدر شاهی یا «ویس» تشکیل میشد که در دهکدهها به سر میبردند. معمولاً سالمندترین عضو خاندان به ریاست عشیره برگزیده میشد. در هر روستا بزرگ خاندان، رئیس ده یا «دهخدا» نیز بود. در کتیبههای آشوری بارها از آنان یاد شده است. رفته رفته که جامعهی طبقاتی قوام گرفت، این رؤسا و خداوندان ده به صورت اشراف و طبقهی حاکمهی زمان در آمدند. در خاک ماد دژها و حصارهایی وجود داشت که اهالی به هنگام بروز خطر، به درون آنها پناه میبردند. معمولاً دژها را بر فراز صخرههای طبیعی یا تپههای مصنوعی بنا نهاده گرداگردشان را دیوار یا حصارهای متحدالمرکز میکشیدند. سربرجها دارای کنگرههایی بود که از آنها برای تیراندازی استفاده میکردند.
کشور ماد از واحدها و یا به عبارت دیگر از کشورهای خود مختار و مستقل تشکیل شده بود. در رأس این کشورهای مستقل شاهکهایی قرار داشتند که به عقیدهی دیاکونوف فرمانروایانی مستبد و فعال مایشاء بودند. هرودوت مینویسد: مادیها دارای مجامع و مجالس خلق بودند و بدون شک در شورای بزرگان عدهای از بهترین اشخاص نیز وجود داشتند. اوستا نیز از اینگونه مجالس و شوراها به نام «هنجمن» یاد میکند.
شیوهی پادشاهی ماد
4-19- چنان که پیش از این باز نمودیم، امیرنشینهای پراکندهای که در سرزمین ماد وجود داشتند، در سایهی تدبیر و کاردانی افراد خاندان دیوکس (یا دیوکه یا دیااکو) منقرض شده امرای نواحی گوناگون خواهناخواه زیر یک پرچم گرد آمدند. به عقیدهی گیرشمن، وحدت ایران در مقام مقایسه با مصریان و سومریان آهنگی کندتر داشت. مصریان و سومریان به مجرد ترک وضع شکارگری، به صورت جوامع منظم روستایی و گلهپروری درآمده حکومتهایی تشکیل دادند. ولی در ایران وضع بدین منوال نبود و ترکیب اجتماعی قوم ماد و وضع طبیعی و اقلیمی ایران موجب شد که وحدت این کشور به کندی صورت گیرد. ایران به وسیلهی رودهایی چون نیل، دجله و فرات که باطغیانهای سالانهی خود سبب حاصلخیزی مناطق اطراف میشدند مشروب نمیگردید و از بارانهای سودمند منظم که باعث باروری ناحیه میگردد، بهره نداشت. در ایران از کهنترین روزگاران مسئلهی آب امری حیاتی به شمار میرفت و از آنجا که بشر تنها در جایی میتواند استقرار یابد که آبیاری امکان داشته باشد، ساکنان ایران پراکنده شدند و تراکم جمعیت این کشور از مصر و بینالنهرین کمتر بود. پراکندگی تلها یا تپههای مصنوعی و بقایای مجتمعهای قدیمی - که مسافر امروزی آنها را در فواصل چندین ده کیلومتری دور از هم مشاهده میکند - این موضوع را به خوبی مجسم میسازد. همین وضع طبیعی موجب میشد که در هر ناحیه و حتّی در هر ده نوعی استقلال به وجود آید. بدین علت ایران در آن واحد دارای قبایل بدوی یا نیمه بدوی و خانهنشین بود - که هنوز هم وجود دارند و لهجهها و رسوم و عادات خویش را حفظ کردهاند.
به شرحی که گفته شد، عوامل خارجی، سکنهی ماد را بر آن داشت که در زیر پرچم واحدی گرد آیند. به عقیدهی دیاکونوف : شاهان ماد به تودههای وسیع مردم آزاد و طبقهی بزرگ بندهداران (طبقهی تازه به دوران رسیدهها) و تولیدکنندگان کوچک و آزاد مادی مستظهر بودند. دیوکس که دهقان زادهای پرکار و مورد اعتماد بود، در سایهی حسن تدبیر نخست به مقام داوری و پس از چندی به پادشاهی برگزیده شد و سرانجام به یاری اکثریت مردم، سلطنتهای کوچک را برانداخت. این مطلب که شاهان ماد به استبداد گرایش داشتند - و هرودوت نیز بدان اشاره کرده است - به هیچ روی با مراتب پیش گفته مغایرت ندارد. در هر جامعهی بردهداری، به طور حتم ابتدا افراد عادی آزاد و اشراف عشیرهای درگیر مبارزه با یکدیگر بودهاند و تنها برافتادن اشراف و رفع ستم از کشاورزان آزاد عاملی بوده که میتوانسته است موجب بسط کامل شیوهی تولید بردهداری شود. در این مبارزه معمولاً عامهی مردم آزاد از استقرار قدرت فردی طرفداری میکردهاند.
سازمان درباری ماد
4-20- هرودوت دربارهی نظامها و شیوههای تازهای که دیوکس در دوران فرمانروایی خود وضع کرده بود چنین مینویسد: وی حصاری پیرامون سرای خود کشید و مردم را بر آن داشت تا در اطراف حصار زندگی کنند. همچنین دستور داد هیچکس شخصاً به مقر شاه نزدیک نشود و همهی کارها به وسیلهی پیک صورت گیرد، و این بدان معنی بود که سلطان در دیدگاه هیچکس قرار نخواهد گرفت. خندیدن در حضور شاه نوعی بیادبی به حساب میآمد. شاه با آگاهی از وجود گناهکاران، آنها را احضار میکرد و هر کس را به فراخور جرمش کیفر میداد. شاه در سراسر کشور جاسوسان و منهیانی داشت که وسایل آگاهی وی و موجبات دادخواهی و دادرسی و کیفر را فراهم میآوردند.
پس از دیوکس، پسرش فرورتیش زمام کارها را به دست گرفت، ولی چندی نگذشت که در جنگ با آشور کشته شد. سیاگزار پسر و جانشین فرورتیش بیش از دیگران به فراهم آوردن و تجهیز قوا پرداخت. سواره نظام، پیاده نظام و کمانداران سپاه او وظایف معینی داشتند. سواران سکایی در جنگهای متحرک استاد بودند. سیاگزار فنون جنگی سواران مزبور را به سرداران خود آموخت و در جنگ با سکائیان و دیگر دشمنان پیروزیهایی به دست آورد. مانای (سرکرده پارسیان) سلطنت او را به رسمیت شناخت و پارسیان به فرمان او گردن نهادند.
در حدود سال 650 پیش از میلاد، پادشاهی ماد دولتی بزرگ بود و از این نظر در ردیف ماتنایا (میتانیان)، اورارتو (اورارتویا آرارات، قومی و نیرومند بودند، که در شمال غربی ایران حکومت داشتند و مادها هیچ وقت نتوانستند به آنها حمله کنند) و عیلام قرار داشت.
چهار نیروی بزرگ ماد، کاره، لیدیه، و مصر، سراسر خاورنزدیک را میان خود تقسیم کردنده ولی از این میان تنها ماد است که میتوان نام شاهنشاهی را بر آن اطلاق کرد. آنچه پرمعناتر مینماید این است که دولت ماد نخستین سازمان شاهنشاهی بود که به وسیلهی جنگجویان شمالی بنیاد گذاشته شد که به یک زبان ایرانی سخن میگفتند و طرز فکر شمالی داشتند. با توجه به مراتب بالا، این موضوع که در هیچ جا پیرامون روزگار مادها کاوشی صورت نگرفته است، بر میزان تأسف ما میافزاید. در صورتی که پایتخت آنها یعنی همدان مورد توجه شایسته قرار گیرد، میتوانیم امیدوار باشیم که پشتهی خاک آن شهر فرهنگ مادی را جزء به جزء برای ما آشکار سازد و حتّی وسایلی فراهم آورد که مادها به زبان ایرانی خویش با ما سخن گویند.