مشاعره

[tania]

يا رب اين عيد هميون چه مبارک عيد است

که بدين واسطه دل دست بتان بوسيده‌ست

[یه دوست]

ترسم که در پیرانه سر بی دین و ایمانم کنی
ببریده به از این و آن در بزمشان ماوا مکن

[tania]

ندانم که گفت این حکایت به من
که بوده است فرماندهی در یمن

[zmr_IE]

نه من بر آن گل عارض غزل سرایم و بس
که عندلیب تو از هر طرف هَزارانند!

[tania]

در من تبی شبیه به عشقت گرفت و بعد
فالی زدم به خواجه و شیرین بیان شدم
درگیرو در حادثه چشمهای تو
روزی هزار مرتبه من امتحان شدم.

[parvaze]

من نه خود میروم او مرا میکشد
گاه سرگشته را کهربا میکشد

[tania]

دگر موبدي گفت کاي سرفراز
دو اسپ گرانمايه و تيزتاز

[یه دوست]

ز پای فتادیم چو آمد غم هجران
در درد بمردیم چو از دست دوا رفت
دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت
عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت

[tania]

تو خاموشی ظاهرم را مبین
که من آتش زیر خاکسترم
توانی شکارم کنی بی کمند
منت صید بی دست و پا و سرم.

[zmr_IE]

مرا در منزل جانان چه امن و عیش هردم
جرس فریاد میدارد که بربندید محمل ها