این مقاله در پی مطرح نمودن مسئلهای اساسی در مورد ریشهیابیِ بسیاری از پیشرفتهای جدید غرب در حیطه نجوم و ستارهشناسی است. و ریشههای اصلیِ این پیشرفتها را در دوره طلاییِ علوم اسلامی معرفی میکند. بزرگترین تعالیهای مربوط به علم نجوم که امروزه در غرب شاهدِ آن هستیم، در متون اولیه اسلامی تکوین یافته و توسط عدهای از دانشمندانِ خلاقِ اسلامی در دوره شکوفایی علوم اسلامی به تعالی رسیده است. و تقریباً هر آنچه که امروزه در میان غربیها رایج است، جزو میراثِ مسلمانان است. آنچه در این صدد میخوانیم عبارت است از: تاریخچه مختصری از مخالفتهای باستاننشینان با نظریه زمینمرکزی، نوآوریِ مسلمانان در زمینه مکانیکِ سماوی، موقعیتِ زمین و خورشید در آسمان از زبان متونِ دینی (آیات و روایات)، دلالت آیاتی از قرآن بر حرکت زمین و سیارات، روایاتِ صریح در مورد مرکزیت خورشید، حرکت زمین، و سیستم خورشیدمرکزی.
مقدمه
نظریه زمینمرکزی در طول تاریخِ پر فراز و نشیبِ علم نجوم، به آن راحتی که در تصورِ ما است، مورد قبولِ همگان نبوده است، بلکه از همان صبحِ پرطراوت باستان تا اواخرِ شکوفاییِ دوره اسلامیِ علوم، مخالفان و نقادانی داشته است؛ بهطوری که در مقابلِ آن، نظریههای دیگری به عنوانِ سیستم گردشی برای سیارات و اجرام آسمانی پیشنهاد و کشف شد.
شکلگیریِ این نوع مخالفتها و اکتشافات، به زمان آریستارخوسِ ساموسی در چهار یا پنج قرن پیش از میلاد مسیح باز میگردد. و به همین ترتیب در میان یونانیان و حتی هندیهای شرقنشینِ باستان، مخالفتهای علمی و عقیدتی با آن صورت گرفت؛ تا اینکه علم نجوم با همه عظمتش وارد دوره با شکوه اسلامی شد که در این دوره بسی عمیقتر و علمیتر مورد بازاندیشی و نقادی قرار گرفت؛ به گونهای که بسیاری از زیرساختهای نجوم و فیزیکِ پیشرفته (یعنی آنچه که امروزه به عنوان علمی پیشرفته شاهدِ آن هستیم) در این دوره پیریزی شد. نظریاتی نظیرِ گردش سیارات داخلیِ (Inferior planet) مدارات منظومه شمسی به دور خورشید توسطِ دانشمندان دوره شکوفایی ستارهشناسی مسلمانان، عبورِ عطارد از بالای خورشید و گردشِ آن به دور خورشید توسط بوعلی سینا، و بیضویت مداراتِ حرکتیِ سیارات به دور خورشید توسط ابوسعید سجزی، و بسیاری از نظریههای متعالی که در این دوره کشف و مطرح شد.
و بالاخره این پیشرفت، با همه آثار مکتوب و صنعتی (ابزار آلاتِ نجومی) که داشت، در دوره رنسانس بهوسیله تاجران و غارتگرانِ فرهنگی به مناطق گوناگون اروپایی (مثل ایتالیا، فرانسه، لهستان، و..) منتقل شد، بهطوری که در عرصه مناطق اسلامی حتی آثاری از برخی کتابها و ابزار آلات نجومی به جا نماند. و امروزه برای بررسیِ چنین منابعی ناچار از رجوع به کتابخانههای اروپایی هستیم (تازه اگر آن غارتگران چنین اجازهای را برای استفاده علمی از منابع میراثیِ خودمان به ما بدهند!)
مناسب است که به طور اجمالی، شکلگیری مخالفتها و نوآوریهای دانشمندانِ دوره باستان و دوره اسلامی در مقابلِ نظریه زمینمرکزی را از لحاظ تاریخی بررسی کنیم.