رهبری معنوی، رهبری سنتی، رهبری قانونی
«وبر» در مطالعات خود درباره رهبری عمدتاً دید جامعه شناسی دارد.
جنبه های مختلف وظیفه رهبری
۱) شناخت واقعیتها و موقعیتها
در این زمینه هر یک از مدیران وظیفه دارند به بررسی روابط سازمان و مدیریت در زمینه هی مختلف پرداخته و موقعیت را به درستی مورد سنجش قرار دهند.
سنجش موقعیت نیاز به این دارد که مدیران بتوانند بارهایی از محدوده تک بعدی نگری و نگرشهای یک سویه، قدرت همه جانبه بینی تعطیل نمایند و تنها بر مبنای یک چنین اشرافی است که میتوانند به تصمیم گیری صحیح نائل آیند.
۲) پیش بینی
پیش بینی رویدادها و مسائل از طریق توجه به روند امور و تحلیل دقیق امکان پذیر می گردد. یکی از وظایف رهبری در تخمین و پیش بینی وقایع رویدادها می باشد.
۳) برنامه ریزی
یکی دیگر از وظایف رهبری داشتن برنامه می باشد. مدیران در انجام رهبری سازمانهای مربوط تنها زمانی میتوانند در مقابل مشکلات و نیازها پاسخگو بوده و تلاش موثر داشته باشند که از امکانات خود به طور سنجیده استفاده نمایند و انجام این مهم در شرایطی میسر میشود که تلاش سازمانی بر مبنای برنامه انجام پذیرد.
وظیفه تهیه و تنظیم برنامه را نمیتوان از سایر وظایف رهبری جدا دانست؛ زیرا هر برنامه ای بر مبنای مطالعه واقعیتها و موقعیتها و در اختیار داشتن معلومات دقیق و نیز آینده نگری و پیش بینی امور تهیه میشود.
۴) مطالعات پژوهشی
مدیران در انجام نقش رهبری این وظیفه را دارندکه درباره برخی مسائل و پدیده ها به انجام شناخت عمیقتر و پژوهش مبادرت ورزند.
مدیران سازمانها در شناخت تحقیقی از مسائل باید به مبانی و اصول تحقیقات علمی احترام بگذارند و از اعمال نظرهای شخصی به جای تحقیقات پرهیز نماید.
۵) سازماندهی
سازماندهی را میتوان از عمده ترین و در عین حال شناخت شده ترین وظایف رهبری تلقی کرد. با توجه به تغییر مداوم وضعیت و وظایف در سازمانها میتوان نتیجه گرفت که سازماندهی نیز به عنوان یک اقدام جاری و وظیفه پایان ناپذیر برای مدیران مطرح است و مدیران در این زمینه بهتر است به برپایی نظامی بیندیشند که بطور طبیعی قابلیتها و کارآمدها را در جای مورد نیاز بنشاند.
۶) ارزشیابی و کنترل
ارزشیابی و کنترل بر مبنای آن یکی دیگر از وظایف رهبری به شمار یمی آید که براساس آن میتواند تلاشهای اعضای سازمان را در جهت نیل به هدفهای تعیین شده هدایت نماید.
امروزه موضع ارزشیابی یکی از مقوله های علمی محسوب میشود که در انجام آن از فرمولهای ریاضی و یافته ها و تحلیلهای علمی بهره می جویند و ارزشیابی زمانی میتواند به تصمیم گیریهای صحیح بینجامد که بر مبنای موازین قابل قبول و در چهارچوب ارزیابیهای علمی انجام پذیرد.
۳) تأمین نیروی انسانی
تأمین نیروی انسانی با توجه به نیازهای سازمان به یکی از اصول برنامه ریزی نیروی انسانی محسوب میشود که مدیران باید مدنظر داشته باشند. در زمینه تأمین نیروی انسانی به دو جنبه کیفی و کمی توجه میشود.
۴) وظایف مدیریت نیروی انسانی
الف) مشخص و روشن ساختن هدفها و وظایف
مشخص ساختن وظایف کارکنان با توجه به اهداف مشخص شده سازمان یکی از وظایف مهم مدیر می باشد و یا بررسی اینکه وظایف مطابق با هدفها است و به خوبی اجرا میشود.
ب) تدوین اطلاعات لازم برای کنترل وظایف
تدوین شرح وظیفه نیز به عهده مدیر می باشد. پس از اینکه مدیر وظایف پرسنل را مشخص کرد باید وظایف مشخص شده را تحت کنترل کامل قرار دهد.
پ) بررسی در سازمانهای مشابه به سازمان مربوط
بررسی و مطالعه و تحقیق راجع به نحوه کار و میزان بازده و تعداد پرسنل هر یک از سازمانهای مشابهی که در محدوده جغرافیایی و حتی خارج از آن وجود دارد، بررسی راجع به کیفیت برون داد سازمانها نقش موثری در دیدگاه مدیریت دارد.
ت) مطالعه و تحقیق جهت انجام هماهنگی در خواسته های مدیریت برای بهبود کیفیت برون دادی سازمان لازم است که مدیر به طور مستمر و پیوسته تمام ابعاد سازمان را بررسی نماید.
ث) بررسی مستمر در ابعاد مختلف تشکیلات سازمانی برای بهبود کیفیت برون دادی سازمان لازم است که مدیر بطور مستمر و پیوسته تمام ابعاد سازمان را بررسی نماید.
ج) مطالعه در روش گردش کار
بررسی روش ها و دستورالعملهای گردش کار در هر سازمان تا بتوان عوامل بازدارنده و یا حتی مخرب که باعث وقفه در کار شد و یا سرعت تولید را کند میکند حذف شود.
چ) تنظیم طرح های اصلاحی
ممکن است مدیر پس از بررسی روشها و برنامه ریزی به این نتیجه برسد که قسمتهایی از تشکیلات و یا نحوه کار اصلاحاتی صورت گیرد، در این صورت باید به ساده کردن و یا تغییر دادن طرحها اقدام کند.
ح) ایجاد واحدهای سازمانی
ایجاد واحدهای سازمانی در هر موسسه باعث ایجاد نظم در کارها و سیستماتیک شدن امور شده، به سرعت کارها می افزاید.
۵
) کاربرد نظریه سیستمها در مدیریت منابع انسانی
مدیریت منابع انسانی امروزه بعنوان یک هنر مواج می باشد طرح ریزی، ساماندهی، نظارت وکنترل عملیاتی و کاربرد نیروی انسانی برای رسیدن به یک مدیریت صحیح باید با وظایف و نقشهایی که بیان شد و با یکدیگر هماهنگی داشته و از نظم و ترتیب برخوردار باشند تا سیستم بصورت پویا بتوانند کارآیی داشته باشند این کار فقط با تشکیل یک سیستم منظم انجام پذیر است. از اجرای سیستم به شرح زیر نام می برند:
الف) هدف سیستم (برون داد)
ب) تعیین وظایف و خط مشی ها
پ) منابع لازم برای انجام وظایف مادی و انسانی (درون داد)
ت) عوامل خارجی و داخلی تأثیرگذار بر سیستم
۶) هدف یا برون سیستم یا نظام
هدفها در هر سیستمی یکسان نیسند و ممکن است هر یک از آنها تجزیه شده و به هدفهای کوچکتر و پیش نیاز برای هدف مورد نظر تبدیل گردند.
دوره و مدت برنامه ریزی از جمله مقولات مهمی است که هنگام اتخاذ روش برنامه ریزی باید به آن توجه کرد: برنامه ریزی کوتاه مدت، میان مدت، دراز مدت
۷) منابع لازم برای انجام وظایف
سیستم مدیریت مانند هر سیستمی برای انجام وظایف خود نیاز به منابعی داردکه بطور خلاصه عبارتند از:
الف) ارزشها
ب) منابع و تسهیلات
پ) داده ها و اطلاعات
ت) تکنولوژی
۸) عواملی که سیستم را تحت تأثیر قرار میدهد. این عوامل را میتوان به دو دسته تقسیم بندی کرد:
الف) عوامل داخلی
عواملی که از داخل بر سیستم تأثیر می گذارند از آن جمله:
الف- تکنولوژی: پیشرفت تکنولوژی نوع کارها نیز تغییر میکند، با تغییر در نوع کارها شرایط افرادی را که مدیر برای استخدام در نظر میگیرد نیز تغییر میکند.
ب- حرفه گرایی: در سازمان حرفه ایی معمولاً پرسنل اداری درجه تحصیلات بالا و روابط در این موسسات… در دست واحدهای اجرایی می باشد.
ب) عوامل خارجی
بسیاری از عوامل خارجی حالت غیررسمی دارند. تعدادی از عوامل خارجی تأثیرگذار بر سیستم:
– کارآیی سیستم برای تعیین نیازهای اقتصادی و رفاهی کارکنان
– واکنش هایی که سیستم در مقابل عوامل اقتصادی- سیاسی و اجتماعی و فرهنگی نشان میدهد.
– تأثیری که تغییرات قوانین بر سیستم می گذارد مانند قانون بیمه، قانون کار و…
– عواملی مانند: افکار عمومی، رقابتی که در بازار کار چه از نظر داخلی و یا خارجی وجود دارد.
– تغییرات تکنولوژی و پیشرفتهای علمی
۹) ارزیابی سیستم مدیریت منابع انسانی
به وسیله ارزیابی میتوان تعیین کرد که آیا سیستم به سوی رسیدن به هدف در حرکت است و یا در مسیری دیگر تلاش میکند و آیا سرعت حرکت مناسب است یا خیر؟
۱۰) خصوصیات مدیران آموزشی
ویژگیهای مدیرت آموزشی که آن را از مدیریت های دیگر مجزا میکند بشرح زیر است:
الف) مداومت در آموزش: مدیر آموزشی باید حسن مداومت و کسب علم و یادگیری را در کارکنان خود تقویت نموده و موجبات جلب علاقه به یادگیری را در آنان فراهم آورد.
ب) گسستن دوره های نامطلوب اخلاقی، علمی و فرهنگی و نقش حساس آن اگر مدیران آموزشی کارآیی لازم را نداشته باشند، مدیران دیگر چون مدیران صنایع و ادارات نیز تحت تأثیر قرار گرفته و از کیفیت و کارآیی پایینی برخوردار میشوند.
پ) انعطاف پذیری: مدیر یک کلاس باید درس خود را با ویژگی های فراگیران مانند هوش، استعداد، علاقه و دانش، دانش آموزان تطبیق دهد.
ت) ساختار علمی محتوای آموزشی و ساختار ذهنی دانش آموزان یک مدیر آموزشی باید انگیزه ها و ارزشها، تجارت و شناخت ذهنی درونی دانش آموز را درک کند.
ث) ارزشیابی مداوم پیشرفت تحصیلی: هدف از ارزشیابی تعیین میزان رسیدن هر یک از افراد به هدف است.