تنها سیگارم غم مرا میفهمد ؛ همپای من میسوزد و دم نمیزند …
.
.
.
از آن سیگارهای روی لبت هم برایت کمتر بودم که توانستی به این راحتی ترکم کنی !
.
.
.
یک کام ، یک نخ ، یک پاکت ، یک جوانی ، یک عمر …
این تاوان سنگین اشتباه من است !
.
.
.
این سیگار که در دست من است می سوزد و صدایش در نمی آید ؛ درست مثل خود من …
.
.
.
تکلیف گفتنی ها که معلوم است …
زحمت نگفتنی ها هم می افتد بر گردن سیگار …
.
.
.
برای سفر به گذشته نیازی به ماشین زمان ندارم …
منِ خسته با یک نخ سیگار و چند پک عمیق ، هر روز به گذشته سفر میکنم !
.
.
.
دیگری مرا سوزاند و من سیگار را …
.
.
.
یک نخ آرامش دود میکنم به یاد ناآرامی هایی که از سر و کول دیروزم بالا رفته اند …
یک نخ تنهایی به یاد تمام دل مشغولی هایم …
یک نخ سکوت به یاد حرفهایی که همیشه قورت داده ام …
یک نخ بغض به یاد تمام اشک های نریخته …
کمی زمان لطفا ، به اندازه یک نخ دیگر ، به اندازه قدم های کوتاه عقربه …
یک نخ بیشتر تا مرگ این پاکت نمانده !
.
.
.
هر کس یک جور زندگی کردن رو دوست داره !
من دوست دارم تو اتاقم تنها باشم ، با کبریتم سیگار روشن کنم و دودش رو تماشا کنم . . .
نه ناراحتم !
نه افسرده !
فقط چیزه جذابی اون بیرون وجود نداره ، همین . . .
.
.
.
آتشی از نگاهت می خواهم !
سالهاست که این نخ سیگار در دستم خاموش است…
.
.
.
میگن سیگار به آدم آرامش میده !
کاش یکی پیدا میشد بتونه قد یه نخ سیگار باشه …
.
.
.
این آخرین پاکت بود
سیگاری نمانده برای کشیدن
تو بمان ، من منّت تو را ” می‌ کشم ”
و تو بودنت را ” بکش ”
به رخ واژه هایم . . .
.
.
.
امشب سیگارم روشن تر است . . .
چون کامهای سنگین تره من این سیگار را داغ کرده است . . .
حسرت یک لحظه نکشیدن سیگار بعد از رفتنت در دلم مانده . . .
.
.
.
تنها نشسته‌ای
چای می‌نوشی و بغض می کنی !
سیگار پشت سیگار . . .
هیچ‌ کس تو را به یاد نمی‌آورد !
این همه آدم ، روی کهکشان به این بزرگی ؛
و تو حتی آرزوی یکی نبودی !
.
.
.
ای کاش بودی و میدیدی بعدتو ، تلخی طعم سیگارم را به شیرینی طعم آغوش دیگری ترجیح دادم . . .
.
.
.
یک پاکت سیگار . . .
شراب به مقدار لازم . . ..
یه دلِ پر . . .
اینجا شروع ماجراست ، انتهایش را خدا هم نمیداند !
.
.
.
چه روانشناس خوبی است ؛ سیگار !
از تو که عصبانی ام !
آرام ، آرام ، آرامم می کند . . .
.
.
.
شبیه کسی شده ام که پشت دود سیگارش با خود می گوید :
باید ترک کنم !
سیگار را ،
خانه را ،
زندگی را ،
و باز پُکی دیگر می زند . . .
.
.
.
دلت که برای من تنگ شد بیا سراغ زیر سیگاریم . . .
کنار قبرستان خاطرات من بشین ، فاتحه بخوان و اشک بریز . . .
من از تو درگذشتم !
.
.
.
من و سیگار درد مشترکیم !
از هر دویمان . . .
کسی خوب کام گرفت و بعد زیر پا له کرد . . .
درست زمانی که به آخر رسیدیم . . . !
.
.
.
چه بارانی . . .
اماچه فایده !
تو اینجا نیستی و باران بی تو ؛ یعنی سوزاندن تن سیگار
با تشکر از: دوستانه