سیستم تولید چابک
در محيطي كه امروز در آن مشغول به كارهستيم يكي از مهم ترين فاكتورهاي بقا و پيشرفت يك شركت، چابُكي آن است. شركت ها دراين محيط، چگونه بايد عمل كنند تا بتوانند در عين اين كه خود را حفظ مي كنند ازتغييرات، حداكثر منفعت را برده و هر چه بيشتر در راه پيشرفت گام بردارند. سيستمتوليدي چابك (ams) روشي جديد براي مقابله با اين چالش است.
صنعت توليد هموارهدر معرض تغيير پارادايم بوده است. اين تغييرات از صنعت دستي به توليد انبوه، سپس بهتوليد ناب و در عصر حاضر به توليد چابك (ams) در حال گذار بوده است.
در طولتاريخ چهار تغيير پارادايم در توليد وجود داشته است، اين تغييرات به شرح زير است:
دوره اول:در اين برهه از زمان، توليد دستي بودهاست. از ويژگي هاي اين دوره سطح توليد بسيار پايين، نظام استاد و شاگردي، كيفيتپايين محصولات، وجود كارگران ماهر، وجود ماشين هاي چند منظوره، تولد سيستم كارگاهي،وجود سازماندهي غير متمركز و قيمت بالاي محصول است.
دورهدوم:دوره توليد انبوه «هنري فورد» بود كه مي توان راه اندازي خط مونتاژمتحرك، قابليت تعويض كامل و اتصال قطعات مختلف به يكديگر، كاهش زمان چرخه كاري،تعويض پذيري كارگران، خلق افراد جديدي مانند تعميركاران و مهندسان صنايع و كاهشزمان راه اندازي ماشين آلات را به عنوان ويژگي هاي اساسي اين دوره نام برد.
البته نبايد از نام استون كسي كه مكمل كارهاي فورد بوده به سادگي گذشت. هر چندهنري فورد با موفقيت، توليد انبوه را در كارخانه به ثمر رساند اما هرگز نتوانستدستگاه سازماندهي و مديريتي به وجود آورد كه بتواند سيستم كلي كارخانه ها، عملياتمهندسي و سياست هاي بازاريابي، يعني همه دستاوردهاي توليد انبوه را اداره كند. استون توانست سيستمي را كه فورد پيشگام آن بود تكميل كند و به شكل امروزي آن درآورد.
دوره سوم:اين دوره، دوره فلسفه توليد ناب (سيستم توليدي تويوتا) بود كه بنيان گذار و مغز متفكر آن «تايي چي اوهنو» بود. فلسفه توليد ناب، بر مبناي حذف هر نوع فعاليت بدون ارزش افزوده استوار است. توليدناب اصولي دارد كه اين اصول عبارتند از: حذف ضايعات، عيوب صفر، تيم هاي چند منظوره. كاهش لايه هاي سازماني. رهبري تيمي، سيستم هاي اطلاعاتي عمودي، بهبود مستمر و سيستمكششي.
دوره چهارم:در اين دوره توليد چابك (ams) باهدف هايي از جمله: اغناي مشتري، اهرمي كردن اثر اطلاعات و افراد، تسلط بر تغييرات وعدم اطمينان و افزايش رقابت پذيري از طريق همكاري به روي كار مي آيد.
تاريخچهچابكي به دوره ركود صنايع ايالات متحده بر مي گردد. با توجه به ركود صنايع توليديايالات متحده و از دست دادن رقابت پذيري در طول دهه1980 كه به خوبي مستند شده بود،در سال1990 كنگره آمريكا تصميم گرفت تا اقداماتي ضروري در اين مورد انجام دهد. درنتيجه كنگره به وزارت دفاع دستور داد كه آژانسي را ايجاد كند تا صنعت توليد ايالاتمتحده را با هدف رقابتي تر كردن آنها، مورد بررسي قرار دهد.
در واقع با مشاهدهاينكه نرخ تغيير در محيط كسب و كار بيشتر از نرخ سازگاري با محيط است، گروهي ازمتخصصان و دانشگاهيان در دانشگاه لي هاي در ايالت پنسيلوانيا، از طرف وزارت دفاع بااين هدف كه چه سيستم و استراتژي هايي در صنعت موفق تر خواهند بود، گرد هم آمده وصنعت توليد ايالات متحده را مورد بررسي قرار دادند. نتيجه تلاش هاي اين گروه گزارشدوجلدي با عنوان «استراتژي بنگاه هاي توليدي قرن21» بود كه در پاييز1991، به وسيله «ياكوكا» در دانشگاه «لي هاي» منتشر شد و در همان زمان نام چابُك بر روي آن قرارگرفت.
تعاريفي از توليد چابك (ams)
بعد از انتشارگزارش يا كوكا در سال1991 ، كتاب ها و مقاله هاي زيادي در اين زمينه به چاپ رسيده وتعاريف متفاوتي از توليد چابك مطرح شده است. از جمله اين مطالب مي توان به مقالههاي محصولاتي با كيفيت بالا و بر اساس خواسته مشتري، تاكيد بر شايستگي هاي اساسي وايجاد تحرك پذيري، پاسخگويي به نيازهاي مشتري، تركيبي از تكنولوژي هاي گوناگون،پاسخ به تغيير و عدم اطمينان، تكامل تدريجي تكنولوژي هاي توليدي، يك استراتژي توليدجهت كسب مزيت هاي رقابتي، همكاري در داخل و بين بنگاه ها، بهره گيري از تغييرات بهعنوان يك فرصت، توانايي شكل دهي مجدد و توانمندي بقا و پيشرفت، اشاره كرد.
البتهدر زمينه سيستم توليدي چابك (ams) تعاريف بسيار زيادي مطرح شده است. اما يكي ازتعاريفي كه مفيد و جامع به نظر مي رسد، تعريف موسسه يا كوكا است، كه به شكل زيرتعريف شده است:
"
سيستم توليدي با توانمندي هاي فوق العاده (توانمندي هاي داخلي،تكنولوژي هاي سخت و نرم، منابع انساني، مديريت تحصيل كرده و اطلاعات) جهت برآوردهكردن نيازهاي در حال تغيير بازار (سرعت، انعطاف پذيري مشتريان، رقبا، تامينكنندگان، زير ساختار، پاسخگويي)، سيستمي كه به سرعت تغيير مي كند و اين تغيير ازطريق مدل هاي محصول يا تغيير بين خطوط محصول (انعطاف پذيري صورت مي گيرد) و در حالتايده ال پاسخي آني به تقاضاي مشتري است". بر اساس تعريف بالا، سيستم توليدي چابك دريك شركت در چهار بعد زير تعريف مي شود:
1-
استراتژي هاي قيمت گذاري بر اساساغناي مشتريان
2-
همكاري كه رقابت پذيري را افزايش مي دهد
3-
سرمايه گذاريهايي كه اثر اطلاعات و افراد را اهرمي مي كند
4-
تسلط سازماني بر تغييرات و عدماطمينان.

توانا سازنده هاي (enablers) توليد چابك (ams)
توليدكننده هاي چابك با توجه به عدم اطمينان محيطي بايد پاسخگوي مواردي مثل تغييرات سريعبازارها، فشارهاي رقابت جهاني، كاهش زمان رسيدن به بازار، افزايش همكاري بين و داخلبنگاه ها، روابط تعاملي زنجيره ارزش، افزايش ارزش اطلاعات و توزيع، بازاريابي ومنبع گزيني جهاني باشند.
توليد چابك (ams) را مي توان به عنوان ساختاري در نظرگرفت كه در داخل هر شركتي، توانايي توسعه محصولات و استراتژي هاي كسب و كار راداراست. اين ساختار به وسيله سه منبع اوليه پشتيباني مي شود كه عبارتند از:
ساختار مديريتي و سازمانيِ نوآورانه، افراد توانمند با دانش و مهارت بالا،تكنولوژي هاي هوشمند و انعطاف پذير.
به عبارت ديگر چابك (ams) را مي توان بهعنوان يكپارچگي سازمان، افراد با دانش و مهارت بالا و تكنولوژي هاي پيشرفته برايرسيدن به نوآوري و همكاري در پاسخ به نيازهاي مشتري در نظر گرفت.
محققين سيستمتوليد ams ،در10 نوع ابزار، متد و روش توانا سازنده مورد نياز براي استقرار سيستمتوليد چابك (ams) معرفي كرده اند كه در اينجا فقط به عناوين آن اشاره مي كنيم:
بنگاه مجازي، تجارت الكترونيكي، ساخت سريع نمونه اوليه، توانمند سازي، بهبودمستمر، افراد چند مهارته، كارهاي تيمي، مهندسي همزمان، مديريت تغيير و ريسك، سيستماطلاعاتي يكپارچه كسب و كار، توليد، محصول.
-
توليد چابک به عنوان يک مفهوم جديد از ديدگاههای متفاوتی تعريف شده است اين تعاريفرا می توان به اين صورت خلاصه کرد:
· کيفيت برتر و محصولات بسيار متنوع
· تحرک پذيری و قابليت انتقال توانايی هایممتاز
· پاسخگو بودن در مقابلموضوعات محيطی و اجتماعی
· ترکيب تکنولوژی های گوناگون
· پاسخ به تغييرات و عدم اطمينان ها
· يکپارچگی درون سازمانی و برون سازمانی

مشکل اين تعاريف فقدان يک راه کار روشن براي رسيدن به چابکی است.بهعنوان مثال برای همين تعاريف اخير از همان ابتدا می توان اين پرسش را مطرح کرد کهتحرک پذيری يعنی چه يا عبارت پاسخگو بودن چه معنی ای مي دهد.ابهام هايی از اين قبيلموجب نا کارآمدی اين تعاريف مي شود.

يک چارچوب جامعبرای رسيدن به توليد چابک را می توان به دو صورت زير گسترش داد:
1. بررسی و تجزيه و تحليل شرکتهايی که به شيوه چابک عمل مي کنند.
2. بررسی سيستماتيک ادبيات توليد چابک به منظور شناسايیتکنيکهای کليدی توليد چابک و سپس ترکيب و ادغام آنها براي توسعه يک سيستم توليدچابک.

با توجه به اينکه توليد چابک در مرحله رشد وتوسعه می باشد و هنوز هيچ شرکتی به طور کامل چابک نيست معمولا شيوه دوم مورد توجهاست.يکی از مدل های بسيار جامع در توليد چابک که بر اساس ادبيات طراحی ارائه گرديدهاست و شامل سه قسمت اصلی مي باشد به صورت زير است:
1.قسمت اول محرک چابکی است که در واقع همان تغييراتی هستند که در محيط کسبو کار موسسه رخ مي دهد و ميتواند شرکت را در جهت موقعيت های جديد و به دست آوردنمزيت های رقابتی هدايت کند.
2.قسمت دوم توانايی های چابکی است کهقدرت مورد نياز برای پاسخ دادن به تغييرات را فراهم می کند.
3.قسمت سوم فراهم کننده های چابکی هستند که در واقع ابزاری هستند که ازطريق آنها می توان به توانايی های مورد نياز دست يافت.
- طبقه بندی محرک های چابکی
بهطور کلی ميتوان گفت تغيير به طور خاص،افزايش سرعت وشدت تغيير عامل اصلی حرکت در جهتچابکی می باشد. تعيين ويژگی ها و و نوع تغيير، کار دشواری است چرا که شرکت هایگوناگون با مشخصات و شرايط متفاوت ، تغييرات متفاوتی را تجربه می کنند که برخی ازآنها منحصر به فرد می باشد. همچنين تغييری که برای يک شرکت نامطلوب است برای شرکتهای ديگر می تواند فرصت باشد. به هر حال در تغييراتی که رخ می دهد ويژگی های مشترکیوجود دارد که موجب پيامد های متفاوتی برای شرکت ها می شوند اين موضوع می تواندمبنايی برای پيشنهاد برخی از طبقه بندی ها باشد که منجر به تعمیم مفهوم تغيير میشود.بر اين اساس دو شيوه طبقه بندی بوجود آمده است:
1.طبقه بندی بر اساس ماهيت
2. طبقه بندی بر اساس حيطه ای از فعاليت های سازمان که از تغيير تاثير میپذيرند.
شيوه اول عبارت است از:

1. تغيير در بازارکه اجزاء آن عبارت است از :
· رشد گروههای مختلف و متنوعمشتريان
· تغييرات سياسی بينالمللی
· نرخ فزاينده تغييردر مدل های محصول
· کوتاه شدنچرخه عمر محصولات

2.تغيير در معيارهای رقابتی :
· بازار به شدت متغير
· افزايش فشار بر کاهش هزينهها
· افزايش فشار رقابت بازارجهانی
· کاهش زمان ارائهمحصولات جديد به بازار
· پاسخگو بودن رقباء به تغييرات
· نرخ فزاينده ابتکار و خلاقيت

3.تغيير در نيازمندی های مصرف کنندگانشامل :
· نياز به محصولات و خدماتانفرادی
· زمان تحويل کوتاهترو بهنگام بودن نسبت به بازار
· افزايش انتظارات نسبت به کيفيت
· تغيير ناگهاني در مقدار و مشخصاتسفارشات

4.تغيير در تکنولوژیشامل :
· معرفی تجهيزات توليدی بسيار کارا وسريع
· معرفی تکنولوژی جديدنرم افزار
· ورود تکنولوژیاطلاعات در تکنولوژی جديد

5. تغيير در عوامل اجتماعي :
· فشارهای محيط
· فشارهایسياسی
· مسائلفرهنگی
· انتظارات نيرویکار
· تغييرات تعهداتاجتماعی

شيوه دوم مورد استفاده براي طبقه بنديتغييرات بر اين اساس است که چه سطحي از فعاليتهای موسسه از تغييرات تاثير می پذيرندکه عبارتند از :

1. تاثير بر برنامه ها و طرح هایجاری شرکت : اين تغييرات اغلب توسط سطوح پايين سازمان دريافت می شوند و به صورتتغيير در مقدار يا تحويل زمان سفارش ، تغيير در خصوصيات، مدل يا شکل محصول و... میباشند که اين تغييرات بر عوامل زير تاثير مي گذارند:
· ابعاد اقتصادی کسب و کار شرکت
· برنامه های جاری توليد و زمان بندی خطوطمحصول
· سياستها و دستورالعملها و فرايندهای توليدی
· دستور العمل ها و فرايندهای سازمانی
· فرايند توسعه محصولات
· پشتيبانی و ارائه خدمات به محصولات

2. تاثير بر برنامه ها واهداف استراتژيک شرکت
اين تغييرات بر کسب و کارشرکت بوسيله به خطر انداختن جايگاه بازار شرکت در قسمت هاي از بازار و يا در موردمحصولاتي خاص مي گذارند و اغلب به صورت تغيير در روشها و قواعد رقابت ، شيوه هايجديد نفوذ در بازار ، تغيير سياسي و اجتماعي و...مي باشد.برخي از عوامل که از اينتغييرات تاثير مي پذيرند عبارتند از :
· سهم بازرا شرکت برای يک يا چند محصول خاص
· سهم بازار شرکت در برخی از قسمتهای خاص ازبازار
· جايگاه کلی شرکت دربازار
· اعتبار شرکت واطمينان مشتريان ، عرضه کنندگان و شرکاء به شرکت و تقويت روابط بينآنها

3. تاثير بر استراتژی کسب و کار موسسه :اينتغييرات بر کسب و کار موسسه از طريق ايجاد افق ها و فرصتهای جديد تاثير می گذارند واغلب به صورت معرفيی بازار های جديد ، سقوط رقبای اصلی و... ميباشد برخي از عواملتاثير پذير از اين تغييرات عبارتند از:
· برنامه های آينده شرکت برای رشد و توسعه و سرمايهگذاری
· سياست های معرفیمحصول جديد در قسمتهای مختلف بازار
· برنامه های همکاری و ادغام افقی
توانايی های چابکی
يک سازمان برای اينکه بتواند به تغييراتی که در محيط کسب وکارش رخ می دهد پاسخ مناسب بدهد نيازمند توانايی هايی می باشد که به طور کلی بهچهار دسته زير تقسيم می شوند:

1. پاسخگو بودن :منظور از پاسخگو بودن توانايیشناسايی تغييرات و پاسخ سريع به آنها به صورت پشی کنشی و يا واکنشی و بهبود يافتناز آنها می باشد که اجزاء آن عبارتند از :
·احساس و ادراک وپيش بينی تغييرات
·واکنش سريع بهتغييرات بوسيله پياده سازی آنها در سيستم
·بهبود يافتن ازتغييرات

2.شايستگی : منظور از شايستگی مجموعه وسيعی ازتوانايی ها است که بهره وری ،کارايی و اثر بخشی فعاليتها را در جهت اهداف شرکتفراهم می کند و اجزاء آن عبارتند از :
·ديدگاهاستراتژيک
· تکنولوژی مناسب
·کيفيت محصولات و خدمات
·اثر بخشی هزينهها
·معرفی محصولات جديد با يک نرخ فزاينده
·مدیريت تغيير
·افراد توانا وشايسته
·عمليات کارا و مناسب
·همکاری
·يکپارچگی

3.انعطافپذيری:منظور از انعطاف پذيریتوانايی فراوری و ساخت محصولات متنوع و رسيدن به اهداف متفاوت با تجهيزات يکسان میباشد و شامل اجزاء زير می باشد:
· انعطافپذيری در حجم توليد محصول
· انعطافپذيری در شکل و مدل محصول
· انعطافپذيری در سازمان و موضوعات سازمانی
·انعطافپذيری در منابع انسانی

4. سريع بودن : منظور از سريع بودن توانايی انجامکارها و عمليات در کوتاه ترين زمان می باشد که شامل اجزاء زير میباشد:
·تحويل سريع و به موقع محصولات وخدمات
·معرفی و ارائه سريع محصولات جديد بهبازار
·انجام سريع عمليات در زمان بسيار کوتاه