خیلی وقته ..یعنی سالیانیه که هر روز به یاد مرگم میفتم. هر روز...
تو این به یاد افتادنا دو تا حس متضاد همیشه تحمل می کنم. امید وار بودن و ناامیدی. و اینکه هر چه سنم بیشتر میشه فاصله اونو با خودم خیلی کم می بینم. حس می کنم فرصتی ندارم. خیلی خوبه که آدم به یه چیزی اعتقاد داشته باشه. اینطور مواقع باعث آرامشش میشه.