همینطور که شما مشغول به پالایش عواطف منفی خود میشوید، برای بعضیها مشخص کردن آنها بسیار مشکل است. و حال آنکه برای بعضی دیگر رها کردن آنها. زمانی که شما چهار طریق را یاد گرفتید، نحوهی دست و پنجه نرم کردن با احساسات منفی برای شما سادهتر میشود. هیچ یک از این روشها بهتر از دیگری نیست. برای آنکه از این روشهای مختلف استفاده شود،همه آنها را امتحان کنید تا بالاخره یکی از آنها به کار آید. روشهایی که برای پالایش احساسات بکار گرفته میشوند عبارتند از :
1- احساس را تغییر دهید.
2- محتوی را تغییر دهید.
3- عقربه ساعت را به عقب یا جلو ببرید.
4- موضوع را به کلی تغییر دهید. بجای احساس درد خودتان درد دیگران را احساس کنید.
اولیه راه پالایش این است که هر چقدر احساس منفی میشناسید یا سراغ دارید آنها را حس کنید و پس از آن احساس را تغییر دهید. اگر شما نسبت به چیزی عصبانی هستید، آن احساسات را برای چند دقیقه از صفحهی ضمیر خودتان پاک کنید و بعد احساس خود را بر روی یک احساس منفی دیگر متمرکز کنید. این کار، شباهت زیادی به سوار شدن بر روی دوچرخه، حرکت در جهت مخالف و تعادل یافتن را دارد که دوباره ممکن است شما را در جهت مخالف قرار دهد و از تعادل خارج سازد. عقب و جلو رفتن در بین احساسات منفی سدهای موجود را برطرف میکند و به شدت در پیدا کردن تعادل به انسان کمک مینماید.
اگرچه دیگران در این فکرند تا احساسات خود را کاهش دهند، ولی بهترین روشی که مفید واقع میشود اینست که شما به طور موقت احساسات منفی را که تجربه میکنید، زیاد کنید و آنها را بسط دهید. بیشتر اوقات هنگامی که افراد در یک حالت منفی خاص درماندهاند، علت این است که اینان جلوی احساس منفی دیگر را سد کردهاند. احساس افراد همیشه خطاکار نیست. هر حالت منفی درک نشده، جلوی حرکت انرژی را سد میکند و به سادگی نمیگذارد که شما به راه خود ادامه دهید. وقتی جلوی یک احساس سد شود، فرد متمایل میشود که در حالت منفی دیگری درجا زند.
روش دیگری که برای پالایش احساسات وجود دارد اینست که محتوا را تغییر دهیم. زمانی که شما احساسی را درک میکنید، ولی به ظاهر چندان ارتباطی با آنچه شما را ناراحت کرده است ندارد راحتترین کار این است که مندرجات را عوض کنید. اگر شما از دست رئیس خود ناراحتید و به نظر نمیرسد که بتوانید موضوع را فراموش کنید، لیستی تهیه کنید که حاوی کلیه مواردی باشد که شما را عصبانی میکند. حالا عصبانیت خود از رئیستان را بیاد بیاورید و از خود سؤال کنید چه چیزهای دیگری وجود دارند که ممکن است شما از آنها عصبانی شوید. زمانی که شما از چیزی عصبانی باشید که نمیتوان آنرا تغییر داد، همین سرنخی است که در حقیقت، چیز دیگری است که سبب عصبانی بودن شما شده است.
روش سومی که میتوان احساس را نغییر داد اینست که ساعت را تغیر دهید. اگر شما از چیزی دلخور و عصبانی هستید و به نظر نمیرسد که بتوانید آنرا حس کرده و با استفاده از روش اول و دوم، احساسات خود را رها کنید، در این صورت به گذشته برگردید و کمی فکر کنید که آیا از این حالت، قبلاً نیز داشتهاید؟ بعضی اوقات احساسی را که ما امروز درک میکنیم ممکن است در اثر زخمی باشد که در گذشته داشتهایم و امروز فقط تشدید میشود.
مثلاً ، اگر بعنوان یک بچهی جوان در گذشته شما را ترک کرده باشند، هنوز تحت تأثیر احساس آن روزی خودتان هستید. به مجرد اینکه فردی پیدا شود و کمی دست رد بر سینهی شما زند، خیلی بیش از آنچه دردناک باشد شما را آزار میدهد. موقعی که چنین حالاتی اتفاق میافتد بهترین روش برای پالایش اینست که چیزی را که امروز حس میکنید به آنچه در گذشته حس کرده بودید مرتبط کنید. وقتی که شما وانمود کردید که در گذشتهاید، با قابلیت بخشیدن بخودتان برای احساس، مشخص کردن، و نشان دادن احساستان، پالایش احساسات خود را شروع کنید. گذشته، همیشه برای پالایش آسانتر است. اگر ما امروز ترس داریم، نمیدانیم نتیچه چه خواهد بود؟ هنگامی که به گذشته فکر میکنیم میتوانیم همیشه خود را مطمئن کنیم که کارها روبراه خواهد شد. حتی اگر به حمایتی که در گذشته به آن نیازمند بودیم دسترسی پیدا نمیکردیم. ولی حالا، همواره میتوانیم چنین تصور کنیم که قادریم آن کمک را داشته باشیم. به این طریق، میتوانیم زخمهای گذشته را التیام بخشیم.
چهارمین روش برای پالایش این است که شما موضوع درد را از خود دور کنید و آن را به دیگری تحویل دهید. بعضی اوقات اتفاق میافتد که ما نمیتوانیم شمای کاملی از درد خود را داشته باشیم تا درصدد رهائی از آن برآئیم. حس میکنیم که ما، دردیم، و دیگر هیچ. برای آنکه چشمانداری از این درد داشته باشیم، باید فردی را خارج از وجود خودمان که دردمند نیز باشد بیابیم، و درد او را تجربه کنیم. شاید این روش سادهترین روشها باشد. یعنی، قدیمیترین درمان برای ابناء بشر. این روش را میتوان در ادبیات، کمدی، تأتر، آهنگها و آوازها، سینما، دیسکهای کامپیوتر و تلویزیون پیدا کرد.
ذکر داستان و شرکت دادن دوستان در آن، یا شرکت کردن در گروههایی که به قصد کمک به افراد به وجود آمدهاند راههای مهمی برای بیرون دادن دردهای درونی ماست. زمانی که ما درد و رنج دیگران را میشنویم و با آنان اشک میریزیم، با آنان میخندیم، و با آنان حس میکنیم، احساس و عواطف خودمان نیز درک میشو و آزاد میشود. افرادی که نمیتوانند دردهای خودشان را پیدا کنند تا پالایش شود، روش چهارم شاید مستقیمترین راه برای کمک به آنان باشد تا به کمک آن بتوانند به درون خود بنگرند، حس کنند و التیام یابند. در کلاس درس خودم، هنگامی که در جلوی کلاس مشغول کمک به فردی هستم تا احساس کند مشغول طرد کردن احساسات منفی از درون خودش است، متوجه میشوم که تمام کلاس به طور خودکار همان کار را انجام میدهند. افراد، هم به احساسات خودآگاهی پیدا میکنند و هم اینکه قادر میگردند آنچه را که برای مدت زمانی بس بعید در درون آنان فراموش شده بر جای مانده است، آزاد سازند. با دلسوزی بحال فرد دیگری که مشغول پالایش زخم درون است آنها نیز التیام پیدا میکنند.