پس از تقديم دادخواست تا اجراي حكم، دادگاه تصميماتي مي‌گيرد كه در سرنوشت دعواي طرح شده مؤثر است. اين تصميمات دو نوع است:
تصميم‌ اداري:
تصميمي است كه به منظور آماده شدن پرونده جهت صدور رأي و اجراي آن، صورت مي‌گيرد؛ از قبيل صدور دستور تعيين جلسۀ رسيدگي؛
تصميم قضايي:
رأي صادره مراجع قضايي است كه به حكم و قرار تقسيم مي‌شود:
حكم دو شرط دارد:
1) جزاً يا كلاً قاطع دعوا باشد؛ دادگاه به طور قاطع خواهان دعوا را در كل خواسته يا در جزئي از آن ذي حق بشناسد و به نفع او حكم صادر نمايد يا بالعكس او را مستحق نداند و دعواي او را رد نمايد.
2) يا تصميم دادگاه نتيجه رسيدگي در ماهيت دعوي باشد. يعني با بررسي دلائل دعوا او را استحقاق يا عدم استحقاق خواهان اتخاذ تصميم نموده باشد و إلا چنانچه تصميمي در حواشي دادرسي بگيرد و لو اينكه به دعوا خاتمه بدهد چنين تصميمي حكم نيست. عدم يكي از اين دو شرط، عنوان قرار به تصميم مي‌دهد.

تفاوت‌هاي حكم و قرار
1) حكم هميشه از طرف دادگاه صادر مي‌شود ولي قرار ممكن است از طرف دادگاه يا مدير دفتر صادر شود.
2) حكم قابل تجديدنظر است، مگر قانون منع كرده باشد. در حالي كه قرارها غير قابل تجديد نظرند مگر قانون اجازه داده باشد.
3) احكام ممكن است حضوري يا غيابي باشند اما قرار غيابي در قانون ذكر نشده است.
4) درخواست اعاده دادرسي نسبت به قرارها جايز نيست و صرفاً نسبت به احكام مي‌توان تقاضاي اعاده دادرسي نمود. (ماده 426 قانون آئين دادرسي مدني).
5) در احكام نياز به تقديم دادخواست و تحقيق است ولي در قرارها تقديم دادخواست شرط نيست و مي‌تواند به صورت درخواست هم باشد.

انواع احكام
1)حضوري و غيابي: در رسيدگي اختصاري (شفاهي و بدون تبادل لايحه طرفين دعوا) حكم حضوري است مگر اينكه خواندۀ دعوا در هيچ يك از جلسات حاضر نشده يا لايحۀ دفاعيه تقديم ننموده باشد. در مورد حكم غيابي، مسأله واخواهي مطرح است.
2)حكم قطعي و غيرقطعي: حكمي را كه رسيدگي ماهوي ديگري نداشته و قابل اجرا باشد قطعي و حكمي كه قابل شكايت از طرق قانوني (واخواهي، تجديدنظر) است غير قطعي مي‌نامند.
3)حكم نهايي و غيرنهايي: حكمي كه تمام مراحل دادرسي را طي كرده يا قابل فرجام (در ديوان عالي كشور) نباشد حكم نهايي ناميده مي‌شود.
4)حكم اعلاني و حكم اعلامي: حكمي كه از طريق جرايد و امثال آن به استحضار و اطلاع عموم مي‌رسد حكم اعلاني است. مثل حكم اعلان ورشكستگي، اما حكم اعلامي يا ابلاغي، حكمي است كه صرفاً به طرفين پرونده يا قائم مقام قانوني آنها ابلاغ و اعلام مي‌گردد. مثل حكم تخليه؛
5)حكم كشفي و حكم تأسيسي: حكمي كه حقي را كه قبلاً وجود داشته است اعلام كند حكم كشفي يا امضائي ناميده مي‌شود. مثلاً ديني را كه در گذشته بوده است احراز و تنفيذ و اعلام كند، و حكمي كه بيان انشاء حقي را از تاريخ صدور حكم بنمايد حكم تأسيس گويند مثل حكم طلاق؛
6) حكم كيفري، حكم حقوقي: حكم كيفري پس از احراز وقوع جرم توسط دادگاه‌هاي جزائي (كيفري) صادر مي‌شود و مبين وقوع جرم و انتساب آن به محكوم عليه است. حكم مدني يا حقوقي نيز مربوط به امورِ حسبي، و يا دعاوي ناشي از عقود و قراردادها و تعهدات ناشي از آن است.
7)حكم ترافعي و حسبي: حكمي كه دخالت دادگاه متوقف بر وقوع اختلاف و نزاع بين اشخاص است، حكم ترافعي مي‌نامند و حكمي كه دخالت دادگاه متوقف بر وقوع نزاع و اختلاف نبود و نياز به شكايت و تظلم خواهي ندارد حكم حسبي گويند.
8) حكم لازم الاجراء و غير لازم الاجراء: حكم لازم الاجراء حكمي است كه چنانچه محكوم عليه به مفاد آن عمل ننمايد، مأمورين اجراي احكام، به درخواست محكوم له (خواهان سابق) و با بكارگيري قوۀ قهريه ، مفاد آن را به طور اجباري به محكوم عليه تحميل مي‌نمايند و حكم غير لازم الاجراء مقابل آن است.

نویسنده : خسرو بهمن یار