نکته دیگر اینکه چرا در شاهنامه و مأخذ دیگر پهلوی و فارسی و عربی نام مادر سیاوش را ذکر نکرده اند، در حالی که به ویژه در شاهنامه نام زنان خیلی کم اهمیت تر از او قید شده است؟
اگر این دو نقص داستان را، که در بالا از آن یاد شد، تنها به حساب شاعر و یا مأخذ او نگذاریم، بلکه علت دیگری را هم در آن دخیل بدانیم، به گمان نگارنده علت آن می تواند این بوده باشد که، در ساخت کهن تر این داستان، مادر سیاوش همان سودابه بوده، ولی سپس تر چون عشق میان مادر و پسر را نپسندیده بودند، سودابه را مادر ناتنی سیاوش کرده و سپس به وسیله افسانه ای که دیدیم، برای سیاوش مادر دیگری بدون نام ساخته اند. یک نکته دیگر هم هست که گمان ها را تا حدودی تأیید می کند:
در شاهنامه و بسیاری از مأخذ عربی و فارسی سودابه یا سُعدی دختر شاه هاماوران یا یمن است. ولی یمن در روایات ما نام چندان کهنی نیست و گویاپس از فتح یمن در زمان خسرو انوشیروان کم کم به روایات ایرانی راه یافته است.5از سوی دیگر طبری 6 و ابن بلخی7 سودابه را به روایتی دختر افراسیاب نامیده اند. نام افراسیاب در اوستا Franrasyan به معنی «سخت هراس انگیز» است که درفارسی به افراسیاب تبدیل شده است. علت این گشتگی یا تباهی هرچه باشد، باید به این نکته نیز توجه کرد که فعلا" میان نام سودابه و افراسیاب به همانگونه در جزء آب اشتراک پیدا شده است که میان نام رودابه و پدرش مهراب و این مطلب نیز تأییدی است بر گزارش طبری و ابن بلخی که سودابه را دختر افراسیاب نامیده اند.
بنابراین در برخی از روایات ما سودابه نیز مانند مادر سیاوش از توران و از خاندان پادشاه آن سرزمین بود و این موضوع نیز هویّت این دو زن را به یکدیگر نزدیکتر می کند و محتمِل تر می سازد که هر دو در اصل یک تن واحد بوده اند.
در باره نام سودابه میان پژوهندگان اختلاف است. داراب دستور پشوتن سنجانا سودابه را به ریخت فرضی اوستائی *Suta-wainhu به معنی «نیکو برای سود» بر می گرداند.8 یوستی در « نامنامه ایرانی» حدس می زند که این نام چنانکه در مأخذ عربی آنرا سُعدی نوشته اند، در اصل عربی بوده و آنرا به قیاس با رودابه ایرانی گونه کرده ا ند.9 خلاف او، دارمستتر در « تتبعات ایرانی » سودابه را ایرانی می داند که در مأخذ عربی به سُعدی تبدیل شده است.10 در هر حال فعلا" به علت تباهی یا ناشناس ماندن جزء نخستین نام سودابه نمی توان دید که آیا میان این نام و نام سیاوخش (اوستائی Syavarasam به معنی «مرد (موی) سیاه») نیز در اصل ارتباطی بوده یا نه.
حاصل سخن اینکه به گمان نگارنده در صورت کهنتر داستان (نه الزاما" کهنترین آن)، سودابه دختر افراسیاب و مادر سیاوش بوده که سپس عاشق پسر خود می گردد. ولی چون عشق مادر به پسر را خوشایند ندانسته بودند، برای سیاوش مادر تورانی دیگری از خاندان افراسیاب ساخته و در آغاز داستان افزوده اند. محتمل است که این دگرگونی در اواخر دوره ساسانی یا اوائل دوره اسلامی رخ داده باشد و از این رو اولا" خود روایت، یعنی سرگذشت مادر سیاوش که در آغاز داستان سیاوخش در شاهنامه آمده است، در مأخذ دیگر راه نیافته و ثانیا" درگذشت این زن پس از زادن فرزند که برای رفع نقص داستان ضروری است، هنوز به خوبی جزم داستان نگشته بوده و از این سبب در شاهنامه و بسیاری از مأخذ دیگر نیامده و نیز هنوز برای این زن نامی تعیین نشده بوده است.11