به نام خدایی که همین نزدیکی هاست
ولادت پیامبر اعظم رسول الله حضرت محمد ص مبارك باد
زاحمد تا احد یک میم فرق است

جهانی اندراین یک میم غرق است

یقینا میم احمد میم مستی ست

که سر مست از جمالش چشم هستی ست



زاحمد هردو عالم آبرو یافت

دمی خندید و هستی رنگ و بو یافت

اگر احمد نبود آدم کجا بود

خدا را آیه ای محکم کجا بود

چه می پرسند کاین احمد کدام است

که ذکرش لذت شرب مدام است



همان احمد که آوازش بهار است

دلیل خلقت لیل و نهارست

همان احمد که فرزند خلیل است

قیام بتشکنها را دلیل است

همان احمد که ستار العیوب است

دلیل راه و علام الغیوب است


همان احمد که جامش جام وحی است

به دستش ذوالفقار امر و نهی است

همان احمد که ختم الانبیا شد

جناب کنت و کنز مخفیا شد

همان اول که اینجا آخر آمد

همان باطن که بر ما ظاهر آمد



همان احمد که سرمستان سرمد

بخوانندش ابوالقاسم محــــــــــــــــــمد (ص)

محمد میم و حا ء و میم و دال است

تدارک بخش عدل و اعتدال است

محمد رحمه للعالمین است

کرامت بخش صد روح الامین است

اللّهمّ صلّ علی محمّدوآل محمّد وعجّل فرجهم
محمد پاک و شفاف و زلال است

که مرات جمال ذوالفقار است

محمد تا نبوت را برانگیخت

ولایت را به کام شیعیان ریخت


ولایت باده ی غیب و شهود است

کلید مخزن سر وجود است

میلاد نور مبارک
گوته بزرگ‌ترین شاعر آلمان است. او در مقدمه خود بر كتاب «محمدیات» نوشته دیسون آلمانی كه نویسنده شهیر عمر ابوالنصر آن را از زبان فرانسه به عربی برگرداند، تحت عنوان سرود محمد[ص] یا فیض اسلام می‌گوید:
«به چشمه كوه كه پریشان، مملو و صاف است نگاه بینداز، مانند شعاع درخشنده‌ای (گوهری) در بالای ابرها، ملائكه خیر آن را در گهواره‌اش در روزی كه میان شكاف‌های سنگ‌ها لانه گرفته‌اند، رضاع كرده‌اند. به درستی كه آن سخاوتمندانه و پاك از ابر جریان می‌یابد، آنگاه شاد و خوشحال شدیدتر می‌شود.
در گردنه‌های صعب‌العبور حركت می‌كند، انواع بی‌شماری از سنگ‌های سر راه خود را از جا می‌كند. در سر راه خود خواهران چشمه‌های پر آب را كه خود مانند یك مرشد امینی آنها را همراه می‌برد و اما در گشادگی، ریاحین در پای آن فیضان می‌كنند و چمن‌زارها از نفس‌های آن زنده می‌شوند و وادی سایه‌دار آن را بر نمی‌گردانند و نه ریاحین كه طوقی بر ساق‌های آنند و سعی در جدا كردن و سرگردان ساختن آن را به لحاظ فتنه‌انگیزی می‌كنند...؛ تا آنجا كه می‌گوید: و این آستین‌های طبیعت بخشنده است كه بدان یاری می‌بخشند آنگاه در مسیر حركت خود از كنار شهرها اسامی آنها را جایزه می‌دهد و در مقدم آن شهرهایی به وجود می‌آیند متوقف نمی‌شوند و همواره بانگ برمی‌آورد و به پیش می‌رود، هیچ توقف‌دهنده‌ای آن را متوقف نمی‌سازد و در پشت خود پراكندگی‌ها و كاخ‌ها را نتیجه فراوانی گیاه و سبزه و تولید باقی می‌گذارد و آن خود محمدبن عبدالله[ص] است.»