بالا
لامپ رشد گیاه

 دانلود نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور با پاسخنامه

 دانلود نمونه سوالات فراگیر پیام نور

 فروشگاه پایان نامه و مقاله


 تایپ متن و مقاله و پایان نامه





 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 از مجموع 17

موضوع: مديريت استراتژيك

Hybrid View

  1. #1
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی
    پست های وبلاگ
    564

    filish مديريت استراتژيك

    خـلاصـه
    اين مقاله‌ به بحث مديريت استراتژيك مي‌پردازد؛ ابتدا بحث با تعريفي پيرامون مديريت و استراتژي آغاز و فرايند مديريت استراتژيك در پنج مرحله، تجزيه و تحليل محيطي، پايه‌گذاري جهت‌گيري سازماني، هدف‌گذاري، تعيين و تدوين استراتژي‌ها، بسترسازي و اجراي استراتژي‌ها و كنترل استراتژي‌ها توضيح داده شده است.
    مهارت‌هاي بنيادين شامل مهارت تعامل، تخصيص، نظارت و سازماندهي مي‌شود.
    پژوهشهاي انجام گرفته ، مزايايي را براي تفكر استراتژيك و تعهد عميق به فرايند مديريت استراتژيك قايل است، از جمله تفكر و تعهد استراتژيك :
    1- سطوح مختلف مديريت سازمان را در تعيين اهداف ، هدايت و راهنمايي مي كند.
    2- شناسايي و پاسخگويي به موج تغييرات، فرصتهاي جديد و تهديدات در حال ظهور را تسهيل مي كند.
    3- منطق مديريت را در ارزيابي نياز به سرمايه و نيروي كار تقويت مي سازد.
    4-كليه تصميم گيريهاي مديران در زمينه‌ استراتژي را در كل سازمان هماهنگ مي نمايد.
    5- سازمان را قادر مي سازد كه موقعيت واكنشي (Reactive)خود را به وضعيت كنشي وآينده ساز (Proactive) تبديل كند.
    مزاياي فوق به سازمانها توانايي آن را مي بخشد كه به جاي آن كه صرفاً پاسخگوي نيروهاي رقابتي بوده و در مقابل شرايط متغير حاكم بر خود واكنش نشان دهند ، خود بر آنها تأثير گذارند.

    مقدمه
    از لحاظ مفهومي مديريت استراتژيك با تحول در تئوري‌هاي مديريت همگامي دارد. مكاتب كلاسيك رفتاري و كمي مديريت بر جنبه‌هايي از سازمان و عملكرد آن تأكيد مي‌كردند كه توسط مديريت قابل كنترل بود. مسايلي از قبيل برنامه‌ريزي توليد، رفتار زيردستان، بهبود محيط كار، نقش گروههاي غيررسمي در بازدهي كار، مدل‌هاي كمي تصميم‌گيري و غيره. ليكن هرگز فضاي سياسي جامعه ، احساس افراد و نهادهاي خارج از سازمان، مسأله اصلي آنها نبود. چرا كه محيط از ثباتي نسبي برخوردار بود و چنين نيازي هم احساس نمي شد. به تدريج با رشد مستمر اقتصادي، اوضاع قابل اطمينان محيطي از ميان رفت و تغييرات و حوادث شتابنده اي در جهان اتفاق افتاد. لذا تغييرات و دگرگوني هاي سريع و پيچيده‌ جامعه و تأثير آن بر رشد و توسعه‌ شركت‌ها موجب شد كه مديران توجه خود را به محيط سازمان معطوف گردانند و مفاهيمي مانند سيستم، اقتصاد، برنامه‌ريزي بلند مدت، استراتژي و فرايند مديريت استراتژيك مورد توجه صاحب‌نظران مديريت قرار گيرد. اين مفاهيم و نظريات پاسخ علم مديريت به دگرگوني و تغييرات وسيع اقتصادي واجتماعي بود.
    توجه به محيط، آگاهي از تاثير متغيرهاي محيطي و ارائه‌ چشم اندازي از فعاليت آينده براي سازمان‌ها، لزوم آمادگي براي برخورد با تغييرات مداوم را توجيه مي كند. وجود عدم قطعيت هاي محيطي (Uncertainities) در مسايل سازماني به لحاظ مبهم بودن و طبيعت احتمالي رخدادهاي آتي و آمادگي سازمان‌ها جهت تغيير، برخوردي متفاوت با تغيير، نوع تصميمات‌، عوامل جديد مؤثر بر تصميم‌گيري و قطعيت در مورد تغييرات آينده، توجه به استفاده از مدل مديريت استراتژيك را افزون تر مي كند.

    تعريف مديريت
    در باره‌ تعريف مديريت اتفاق نظر خاصي در دست نيست و صاحبنظران و نظريه پردازان علم مديريت با اهداف و سوگيري‌هاي گوناگون، تعاريف متفاوتي ارائه كرده‌اند.
    - مديريت عبارتست از: هنر انجام كار به وسيله‌ ديگران (فالت،1924).
    - فراگرد تبديل اطلاعات به عمل؛ اين فراگرد تغيير و تبديل را تصميم گيري مي ناميم(فوستر،1967).
    - فراگرد هماهنگ‌سازي فعاليت فردي وگروهي در جهت هدفهاي گروهي (دانلي و همكاران،1971).
    - فراگرد برنامه ريزي، سازماندهي، رهبري و نظارت كار اعضاي سازمان و استفاده از همه‌ منابع موجود سازماني براي تحقق هدفهاي مورد نظر سازمان (استونر و همكاران،1995).
    تعريف عملياتي(Operational definition)، مفهوم مديريت را با رعايت ملاكهاي عيني منوط مي‌سازد. از اين رو، اگر در موقعيتي ملاكهايي شامل فعاليت منظم و سازمان يافته، هدفها، روابط ميان منابع، انجام كار به وسيله‌ ديگران و تصميم گيري برقرار باشد، مي‌توان گفت در آن موقعيت ،مديريت اعمال مي شود (كلاندوكينگ،1972).


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  2. #2
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی
    پست های وبلاگ
    564

    پیش فرض

    استراتژي
    بد نيست ابتدا به ريشه‌ لغوي استراتژي اشاره شود. واژه‌ استراتژي(Sterategy)از ريشه‌ يوناني strategema به معناي فرمانده‌ ارتش، مركب از stratos به معني ارتش و ago به معناي رهبر گرفته شده است.مفهوم استراتژي ابتدا به معناي فن، هدايت،تطبيق و هماهنگ‌سازي نيروها جهت نيل به اهداف جنگ در علوم نظامي بكار گرفته شد. در جاي ديگر استراژي بدين شكل تعريف مي‌شود: «استراتژي (Strategy) مجموعه اي از اهداف اصلي و سياستها و برنامه هاي كلي به منظور نيل به اين اهداف است به گونه اي كه قادر به تبيين اين موضوعات باشد كه در چه كسب و كاري (Business) و چه نوع سازماني فعاليت مي كنيم و يا مي خواهيم فعاليت نماييم.»
    تعريف ديگري هم از استراتژي مي توان ارائه كرد: « استراتژي يك برنامه واحد ، همه جانبه و تلفيقي است كه محاسن يا نقاط قوت اصلي سازمان را با عوامل و تغييرات محيط مربوط مي سازد و به نحوي طراحي مي شود كه با اجراي صحيح آن از دستيابي به اهداف اصلي سازمان اطمينان حاصل شود».
    سپس نظريه پردازن علم مديريت، استراتژي را چگونگي تخصيص مطلوب منابع كمياب،جهت رسيدن به اهداف اقتصادي تعريف كرده اند. استراتژي تعيين كننده‌ زمينه هاي فعاليت در محيطي پيچيده و پويا و ابزاري است كه به عنصر انساني در يك نظام سازماني حيات بخشيده و افراد را به حركت وا مي‌دارد.آنسوف(‌Ansoff) به عنوان اولين دانشمندي كه استراتژي را به شكل جامع و معنادار توضيح داد، معتقد است كه هر قدر بين اهداف و فعاليت هاي فعلي سازمان سازگاري بيشتري وجود داشته باشد، نرخ رشد و توسعه بزرگتر و منظم تر خواهد بود.
    شاندلر(Chandler,1962) استراتژي را به اين صورت تعريف مي‌كند:
    استراتژي عبارت است از يك طرح واحد، همه جانبه و تلفيقي كه نقاط قوت وضعف سازمان را با فرصت‌ها و تهديدهاي محيطي مربوط ساخته و دستيابي به اهداف اصلي سازمان را ميسر مي‌سازد.
    اندروز(Andrews ،1971)مي‌گويد: استراتژي عبارت است از الگوي منظورها، مقاصد، اهداف، خط مشي‌هاي اصلي و طرحهايي جهت دستيابي به اهداف.
    ميتزبرگ(Mintzberg) تعريف كوتاهي راجع به استراتژي ارائه داده است.از نظر وي استراتژي عبارت است از الگوي به جريان انداختن تصميمات. در حال حاضر نيز در زبان فارسي واژه‌ استراتژي را از نظر لغوي راهبرد معني مي‌كنند.


    مديريت استراتژيك
    مديريت عبارت است از فرايند تضمين دستيابي سازمان به فوايد ناشي از به كارگيري استراتژي‌هاي مناسب.طبق اين بيان، يك استراتژي مناسب مطابق با نيازمندي‌هاي يك سازمان در زمان مشخص تعريف مي‌شود.فرايند مديريت استراتژيك شامل شش گام متوالي و مستمر است:
    1- تجزيه و تحليل محيطي
    2- پايه گذاري جهت‌گيري سازماني
    3- هدف‌گذاري
    4- تعيين و تدوين استراتژي‌ها
    5- بسترسازي و اجراي استراتژي‌ها
    6- كنترل استراتژي‌ها




    همانگونه كه از نمودار برمي‌آيد، يك مدير استراتژيست بايد هم به برنامه‌ريزي و هم به كنترل بپردازد، چرا كه تنها يك غيرمدير بدون برنامه‌ريزي، سعي در كنترل فعاليت‌ها مي‌كند. لذا فرايند مديريت استراتژيك به صورت زير تعريف مي‌شود: «مديريت استراتژيك عبارت است از هنر و علم فرمول‌بندي، اجرا و ارزيابي تصميمات چندبعدي-با تاكيد بر يكپارچه‌سازي عوامل مديريت ، بازاريابي، امور مالي، توليد يا خدمات، تحقيق و توسعه وسيستم‌هاي اطلاعاتي و غيره- جهت رسيدن به اهداف سازماني.»


    - تجزيه و تحليل محيطي:
    - عبارت است از مطالعه‌ محيط سازمان در راستاي شناسايي عوامل محيطي كه بر عملكرد سازمان تاثير به سزايي دارند. مديران هر از چندگاه به منظور درك بهتر رويدادهاي درون سازماني و برون سازماني از يك سو و افزايش تناسب استراتژي‌هاي اتخاذشده با محيط سازماني از سوي ديگر، اقدام به تجزيه و تحليل محيطي مي‌نمايند. يك مدير براي تجزيه و تحليل كارآمد ومؤثر محيط سازماني بايد از ساختار محيط سازمان آگاهي داشته باشد. محيط سازماني معمولاٌ در سه سطح عمومي ، عملياتي و دروني دسته‌بندي مي‌شود.


    - پايه‌گذاري جهت‌گيري‌هاي سازماني:
    اكنون مديران با بهره‌گيري از نتايج تجزيه و تحليل محيطي اقدام به تعيين جهت‌گيري‌هاي سازماني مي‌نمايند. چهار عنصر اساسي در همين راستا «ماموريت سازماني» (organizational mission )، «چشم انداز سازماني» (Organizational Vision)، «ارزشهاي سازماني» ( Organizational Values) مي‌باشند.اين سه مفهوم به منزله‌ اتصال دهنده‌ عناصر سازماني بوده، بيانگر ماهيت، چگونگي و نحوه‌ جهت‌گيري‌هاي سازماني هستند.
    مأموريت، معادل فلسفه‌ وجودي، ارزش ها، به منزله‌ اصول اعتقادي ديرپا و اساسي و چشم انداز، حكم تصوير زنده‌ سازمان در آينده اي تعريف شده را دارد. اما وقتي دو يا چند نفر گرد هم مي‌آيند تا با يكديگر همكاري كنند، به تلاش مضاعفي براي رسيدن به اين موارد نياز است. براي اينكه يك گروه بتواند بهينه عمل كند، مي بايست به ارجحيت‌ها، اولويت ها، دغدغه ها و ذهنيات همگي آنها توجه شده باشد. به عبارت ديگر يك مدير استراتژيست مي بايست براي ايشان شرايطي را فراهم آورد كه افراد بتوانند عقيده‌ها و تصميمات خود را در مورد ارزشها، مأموريت و چشم انداز خود و سازمان با هم مبادله كنند.


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  3. #3
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی
    پست های وبلاگ
    564

    پیش فرض

    - هدف گذاري:
    براي كلمه‌ « هدف»(objective) در متون مديريتي تعابير بسياري وجود دارد و البته در خارج از كتب مديريتي نيز به معناي مختلفي استفاده مي شود. حتي شايد بتوان ادعا كرد كه در مورد آن بيش از هر مفهوم برنامه ريزي بحث و نظر وجود داشته است. تعريف اسكات (scott) از هدف به شرح زير است:
    « اهداف» ، بيان كننده‌ منظور (purpose) برنامه ريزي در طرح ها و برنامه ها هستند.آنها در چارچوب فرايند برنامه ريزي تدوين شده، ايده هاي مبهم و تجربي را به منظورها و نتايج مشخص تبديل مي‌كنند. هدف‌گذاري جزء لاينفك يك برنامه‌ريزي است ، اگرچه ممكن است اهداف به صورت نا آگاهانه تعريف شده باشند.
    اهداف سازماني مقاصدي هستند كه سيستم مديريت باز در جهت آنها حركت مي كند. ورودي ها، فرايندها و خروجي‌هاي يك سازمان همگي در راستاي رسيدن به اهداف عمل مي كنند. اهداف سازماني مناسب منعكس كننده‌ منظور يك سازمان هستند. به عبارت ديگر مستقيما ً از مأموريت سازمان منتج مي شوند. سازمان ها براي منظورهاي متفاوتي وجود دارند و بنا براين داراي اهداف خاصي هستند.
    «آنسوف» به اهداف به منزله‌ ابزارهاي تصميم گيري خاصي نگاه مي كند كه مديريت را به سمت ارزيابي عملكرد سازمان در رسيدن به منظورها سوق مي‌دهد. طبق نظر « دراكر» هر سازمان مي تواند اهداف متعددي داشته باشد. در اين راستا از ديدگاه «هامبل» (Humble) مديريت بر يك سازمان ميسر نيست، مگر با مديريت بر اهداف سازمان، شامل برنامه ريزي براي رسيدن به اهداف مورد نظر، اجراي فعاليت‌هايي در راستاي رسيدن به اهداف مورد نظر، بررسي نحوه‌ عملكرد در رسيدن به اهداف و در نهايت اقدام اصلاحي براي دستيابي كارآمد و اثربخش‌تر به اهداف سازماني اين نظريه امروزه به عنوان «مديريت ازطريق اهداف» يا‹Management by objective-MBO› مطرح است.


    - تعيين و تدوين استراتژي ها:
    مديران پس از تجزيه و تحليل محيط، تعيين جهت گيري سازماني و تعريف مأموريت، ارزشها، چشم انداز و اهداف سازماني آماده‌ تعيين استراتژي هاي سازماني مي باشند. تعيين استراتژي عبارتست از فرآيند تعيين زمينه هاي عملكرد مناسب جهت دستيابي به اهداف سازماني در راستاي مأموريت و فلسفه‌ وجودي سازمان. به عبارت ديگر استراتژي‌ها مي‌بايست تحليل‌هاي محيطي را منعكس كرده و منتج به رسيدن به مأموريت و اهداف سازماني شوند. روشها و مدلهاي تعييين استراتژي به تبع مديريت استراتژيك، ازيك تكنيك و دستورالعمل خاص پيروي نكرده، هريك حاوي يك مفهوم و يك بينش هستند. در اين راستا مدل‌هاي برنامه ريزي استراتژيك بسياري موجود مي باشند كه انتخاب آنها با توجه به ماهيت شركت، وضعيت صنعت مربوطه و شرايط محيطي صورت مي پذيرد. بنابراين مي‌توان ادعا كرد كه در هر شركتي كه مديريت استراتژيك پياده شده است، يك مدل برنامه‌ريزي استراتژيك منحصر به فرد به كار رفته است كه در آن عملاً از يك يا چند مدل برنامه ريزي استراتژيك كلاسيك استفاده شده است.


    - بسترسازي و اجراي استراتژي ها:
    بسترسازي و اجراي استراتژي ها پنجمين مرحله از فرايند مديريت استراتژيك است كه استراتژي هاي تدوين شده را به مرحله‌ اجرا مي گذارد. اما بسترهاي كارآمدي كه مديران بنا نهاده اند، بدون يك اجراي منظم و برنامه ريزي‌شده عملاً بي‌فايده است. جهت اجراي موفقيت آميز استراتژي ها به چهار مهارت بنيادين نياز است:
    الف) مهارت تعامل (Intracting skill) : كه عبارتست از توانايي اداره كردن افراد طي اجراي استراتژي. مديراني كه ترس ها و نااميدي هاي سايرين در رابطه با اجراي يك استراتژي جديد را درك مي كنند، آمادگي اين را دارند كه بهترين اجرا كننده باشند. اين مديران تأكيدشان بر اعضاي سازمان و گفتگو براي يافتن بهترين روش به اجرا درآوردن استراتژي است.
    ب) مهارت تخصيص(Allocating skill) :كه عبارتست از توانايي تهيه و تدارك منابع سازماني ضروري براي اجراي يك استراتژي. مجريان موفق استراتژي ها داراي استعداد زيادي در برنامه ريزي امور، بودجه بندي مالي و زماني و تخصيص ساير منابع بحراني مي باشند.
    ج) مهارت نظارت monitoring skill) ) :كه عبارتست ار توانايي استفاده از اطلاعات براي مشخص كردن اين امر كه آيا مانعي بر سر اجراي استراتژي به وجود آمده است يا خير.
    مجريان استراتژي ها در صورتي موفق مي‌شوند كه سيستم‌هاي بازخور اطلاعاتي بوجود آورند و پيوسته از وضعيت اجراي استراتژي ها گزارش بگيرند.
    د) مهارت هاي سازمانده(Organising skill): كه عبارتست از توانايي ايجاد يك شبكه از افراد در سرتاسر سازمان كه مي توانند به هنگام بروز مشكل در اجراي استراتژي، به حل آن مشكل كمك كنند. مجريان موفق اين شبكه را طوري طراحي مي كنند تا افراداي را كه در بر مي‌گيرند، بتوانند از عهده‌ انواع خاصي از مشكلات قابل پيش بيني برآيند.
    به طور كلي، اجراي موفقيت آميز يك استراتژي نيازمند افراد كارآمد، تخصيص منابع موردنياز، نظارت بر روند اجرا و حل به موقع مشكلات برخاسته طي اجرا مي باشند و شايد بتوان گفت كه تجربه ثابت كرده است كه دانستن اينكه چه افرادي مي توانند مشكلات را حل كنند و قادرند به محض بروز مشكلات به رفع آنها بپردازند، از مهمترين ضروريات مي باشد.


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  4. #4
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی
    پست های وبلاگ
    564

    پیش فرض

    - كنترل استراتژي‌ها:
    كنترل استراتژي به عنوان آخرين گام مديريت استراتژيك، شامل نظارت و ارزيابي فرايند مديريت استراتژيك به عنوان يك كل بوده، نقش تضمين عملكرد مناسب اين فرايند را دارا مي باشد. كنترل تمامي ابعاد تجزيه و تحليل محيطي، پايه‌گذاري جهت گيري هاي سازماني، تعيين و تدوين استراتژي ها، اجراي استراتژي ها، حتي نحوه‌ كنترل استراتژي ها را در بر دارد. شايان ذكر است كه جهت اجراي استراتژي ها مي بايست آنها را به تاكتيك و برنامه هاي عملي مربوطه تقسيم نمود. پرواضح است كه استراتژي ها قابل كنترل نمي باشند، مگر اينكه برنامه هاي عملي مربوطه اجرا و كنترل شوند.
    در رويكرد استراتژي يك اصل قوي و بدون تغيير وجود دارد و آن تمركز است. اگر بخواهيم در همه‌ كارها قوي باشيم، در هيچ كاري قوي نخواهيم بود. اين اصل ناشي از محيط رقابتي و محدوديت است و اصولاً استراتژي زاييده‌ اين دو عامل است.
    روند تكامل استراتژي در بستر رويكردهاي مختلف تحقق يافته است و رويكرد استراتژي را حاصل يك فرايند تحليلي و قاعده‌مند مي‌دانند.درون مايه‌ اصلي اين روشها تنظيم عوامل دروني(نقاط ضعف، نقاط قوت) و عوامل دروني (فرصتها و تهديدها) به منظور بهره‌مندي از منابع نهفته در فرصت‌ها (يا اجتناب از زيان‌هاي نهفته در تهديدها) است.
    رويكرد تجويزي، ذهن انسان را در قالب يك فرايند گام به گام به پيش مي‌برد و اين خود مانع بزرگي براي پرواز ذهن به اوج خلاقيت‌ها مي‌باشد.
    طرفداران رويكرد توصيفي، شيوه‌ تحليلي در تدوين استراتژي را مردود دانسته و بر اين باورند كه فرايندهاي گام به گام از پيش تعريف شده نمي‌توانند ما را به تصميمات درست استراتژيك هدايت كنند. يك استراتژي بديع، خلاق و اثربخش الزاماً از روشهاي قاعده‌مند حاصل نمي‌شود. «گري هامل » 5 توصيه‌ اساسي را در فراهم كردن زمينه‌ خلق استراتژي اثربخش پيشنهاد مي‌كند: پيشنهادهاي جديد، گفتگوهاي جديد، احساسات جديد، ديدگاههاي جديد و تجارب جديد.
    ‌استراتژي‌ به‌ دو بخش‌ اصلي‌ تفكيك‌ مي‌شود: فرصت‌يابي‌ استراتژيك، راهيابي‌ استراتژيك. فرصت‌يابي‌ استراتژيك‌ معمولاً‌ از ملاحظه‌ يك‌ پديده‌ آغاز شده‌ و به‌ درك‌ فرصتهاي‌ استراتژيك‌ مي‌انجامد. راهيابي، راهكارهاي‌ استراتژيك‌ براي‌ دستيابي‌ به‌ منافع‌ استراتژيك‌ را مشخص‌ مي‌سازد. براي‌ راهيابي‌ استراتژيك‌ دو رويكرد كلي‌ وجود دارد: قاعده‌روي‌ و قاعده‌شكني. قاعده‌روي‌ به‌ تلاش‌ براي‌ يافتن‌ راهكارهايي‌ اطلاق‌ مي‌شود كه‌ برمبناي‌ قواعد حاكم‌ شكل‌ گرفته‌اند. در رويكرد قاعده‌شكني، براي‌ حل‌ گلوگاه‌ استراتژيك، تغيير قواعد موجود به‌ قاعده‌اي‌ كه‌ شانس‌ استفاده‌ از فرصت‌ را براي‌ سازمان‌ افزايش‌ دهد مورد توجه‌ قرار مي‌گيرد.
    ‌استراتژي‌ برنامه‌ نيست‌ ولي‌ براي‌ ظهور، رشد و اثربخشي‌ نيازمند برنامه‌ است. هيچ‌ سازماني‌ را نمي‌توان‌ صرفاً‌ با استراتژي‌ اداره‌ كرد. برنامه‌ريزي، زيربناي‌ ادارة‌ سازمان‌ها است. «استراتژي» و «برنامه» دو ابزار مديريتي‌ مكمل‌ يكديگر هستند. ساختار تحليلي‌ استراتژي‌ از سه‌ بخش‌ اصلي‌ تشكيل‌ مي‌شود: فرصت‌يابي‌ استراتژيك، تحليل‌ گلوگاه، راهيابي‌ استراتژيك. اين‌ ساختار روند تكوين‌ استراتژي‌ را بيان‌ مي‌كند. در رويكرد استراتژي‌ اثربخش، هيچ‌ الگوريتمي‌ براي‌ دستيابي‌ قطعي‌ به‌ يك‌ استراتژي‌ وجود ندارد. درعوض‌ اين‌ ايجاد بصيرت‌ نسبت‌ به‌ چگونگي‌ تكوين‌ استراتژي‌ است‌ كه‌ استراتژيست‌ را در جهت‌ بهره‌برداري‌ از تفكر استراتژيك‌ خود هدايت‌ مي‌كند.
    مديريت استراتژيك ، فرايند تصميم گيري است كه جهت هاي دراز مدت سازمان و همچنين اجراي آن تصميمات را معين مي سازد. مديريت استراتژيك فرايندي است كه به وسيله آن مديران براي دراز مدت فعاليت هاي سازمان را تعيين كرده ، اهداف عملياتي ويژه اي را مشخص و استراتژي هاي نيل به اين اهداف را با توجه به شرايط داخلي و خارجي طراحي و برنامه هاي عملي براي اجراي استراتژي‌ها را انتخاب مي كنند. مديريت استراتژيك فرايندي پويا است، زيرا هر بخش از اين فرايند ، پرسشي اساسي را به دنبال خواهد داشت. آيا بايد به همين ترتيب ادامه داد و يا نياز به تغيير وجود دارد؟ تغيير در موقعيت سازمان‌ها (محيط داخل و خارج) و ا’فت و خيز عملكرد مالي آنها ، نيروهاي فشار هميشگي براي تغيير و تنظيم مجدد استراتژي‌ها هستند. به بيان ديگر مديريت استراتژيك با تصميم گيري راجع به استراتژي و برنامه ريزي چگونگي به اجرا درآوردن آن در ارتباط است و مي توان سه عنصر عمده براي آن در نظر گرفت. نخست ، تجزيه و تحليل استراتژيك كه طي آن استراتژيستStrategist) ) به دنبال درك موقعيت استراتژيك سازمان است. دوم ، مرحله انتخاب استراتژيك است كه با فرموله كردن راه‌هاي عملي ممكن ، ارزيابي و انتخاب بين آنها سر و كار دارد و در نهايت اجراي استراتژي است كه به برنامه ريزي و چگونگي اجراي استراتژي برگزيده مربوط مي شود. هر چند در عمل اين مراحل شكل خطي ندارند و در ارتباط با يكديگر و به موازات هم انجام مي گيرند. به عنوان مثال ممكن است يك شيوه ارزيابي استراتژي با اجراي آن شروع شود.
    اهدافي كه به مديريت ارشد در مديريت استراتژيك كمك مي‌كنند عبارتند از:
    - ديدگاهي استراتژيك در مورد تجارت داشته باشيم.
    - درك بهتري از محيط رقابتي بيافرينيم.
    - روشهاي گوناگون مديريت را درك كنيم.
    - اخلاق مديريتي را گسترش دهيم.
    - وجوه كليدي فرهنگ و چگونگي تاثير آن بر تصميم‌گيري را درك كنيم.
    به اين ترتيب ، انتخاب و اجراي استراتژيك توأمان صورت مي گيرد. همچنين احتمال دارد تجزيه و تحليل استراتژيك يك فعاليت مداوم باشد كه در نتيجه با اجراي آن تداخل خواهد داشت. لكن مديران براي موفقيت در سيستم هاي برنامه‌ريزي مي بايست همواره به تمايزهاي بين برنامه‌هاي استراتژيك و برنامه‌هاي عملياتي توجه داشته باشند. اين تمايزها به شرح زير مي باشند:
    1- از آنجا كه مديران ارشد نسبت به مديران مياني معمولاً درك كلي بهتري از سازمان دارند و مديران مياني نسبت به مديران ارشد از جزئيات عمليات روزمره‌ سازمان بيشتر مطلع هستند، برنامه‌هاي استراتژيك معمولاً توسط مديريت ارشد و برنامه‌ عملياتي توسط مديريت مياني تدوين مي شوند.
    2- برنامه ريزي استراتژيك در كنار تجزيه و تحليل آينده مطرح است؛ در حالي كه برنامه ريزي عملياتي به تجزيه و تحليل عملكرد روزمره‌ سازمان برمي‌گردد؛ لذا گردآوري داده هاي پايه براي برنامه ريزي استراتژيك به مراتب مشكل تر از گردآوري داده براي برنامه ريزي عملياتي است.
    3- از سوي ديگر از آنجا كه برنامه هاي استراتژيك مبتني بر پيش بيني آينده و برنامه هاي عملياتي مبتني بر شرايط موجود در يك سازمان مي باشند، غالباً برنامه هاي عملياتي نسبت به برنامه هاي استراتژيك مشروح تر مي باشند.
    4- برنامه ريزي استراتژيك متمركز بر بلند مدت و برنامه‌ريزي متمركز بر كوتاه مدت است. به عبارت ديگر برنامه‌ريزي استراتژيك در دوره‌ زماني بلندتري نسبت به برنامه ريزي عملياتي مصداق پيدا مي كند.
    در دنياي امروز، مديريت خوب لزوماً به معناي مديريت خوب استراتژي است. برخورداري از بينش استراتژيك در رويارويي با مقوله مديريت و فراگيري آن كه چگونه‌ مي توان ابزار تجزيه و تحليل استراتژيك را در تنظيم و بر اجراي استراتژي به كار گرفت، مديران را با چشم اندازهاي جديدي براي رهبري سازمان‌هاي خود مواجه مي سازد. مسايل مربوط به حركات استراتژيك جديد و پياده كردن صحيح آنها در داخل سازمان‌ها، اولويت هاي مهمي را در دستور كار مديران به خود اختصاص مي‌دهد. تجزيه و تحليل استراتژيك رسمي و مرور سالانه استراتژي از جمله فعاليت‌هاي استاندارد در اغلب شركت هايي است كه مديران حرفه اي آنها را اداره مي كنند. در حال حاضر بخش چشمگيري از ادبيات نوين مديريت را مفاهيم استراتژيك ، تفكر استراتژيك، روشهاي تجزيه و تحليل استراتژيك و ديگر مباحث مربوط به سازگار كردن عمليات داخلي موسسه با نيازمندي هاي استراتژيك، تشكيل مي دهد. از اين رو شناخت ماهيت مديريت استراتژيك و اجزاي آن براي همه كساني كه مي خواهند به گونه اي قدم در وادي مديريت گذارند ، ضرورت دارد.


    مزاياي مديريت استراتژيك :
    پژوهشهاي انجام گرفته ، مزايايي را براي تفكر استراتژيك و تعهد عميق به فرايند مديريت استراتژيك قايل است، از جمله تفكر و تعهد استراتژيك :
    1- سطوح مختلف مديريت سازمان را در تعيين اهداف، هدايت و راهنمايي مي‌كند.
    2- شناسايي و پاسخگويي به موج تغييرات، فرصتهاي جديد و تهديدات در حال ظهور را تسهيل مي كند.
    3- منطق مديريت را در ارزيابي نياز به سرمايه و نيروي كار تقويت مي سازد.
    4-كليه تصميم گيري‌هاي مديران در زمينه‌ استراتژي را در كل سازمان هماهنگ مي نمايد.
    5- سازمان را قادر مي سازد كه موقعيت واكنشي (Reactive) خود را به وضعيت كنشي وآينده ساز (Proactive) تبديل كند.
    مزاياي فوق به سازمان‌ها توانايي آن را مي بخشد كه به جاي آن كه صرفاً پاسخگوي نيروهاي رقابتي بوده و در مقابل شرايط متغير حاكم بر خود واكنش نشان دهند، خود بر آنها تأثير گذارند.

    منابع و مآخذ:

    مقالات مدیریت - مديريت استراتژيك


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  5. #5
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی
    پست های وبلاگ
    564

    پیش فرض

    تعريف مديريت استراتژيك :
    مي توان مديريت استراتژيك را بدين گونه تعريف كرد : هنر و علم تدوين، اجرا و ارزيابي تصميمات وظيفه اي چند گانه كه سازمان را قادر مي سازد به هدف هاي بلند مدت خود دست يابد . همان گونه كه از اين تعريف استنباط مي شود در مديريت استراتژيك براي كسب موفقيت سازماني بر چندين عامل تأكيد مي شود : هماهنگ كردن مديريت ، بازاريابي ، امور مالي ( حسابداري ) ، توليد ، (عمليات ) ، تحقيق و توسعه وسيستم هاي اطلاعات رايانه اي . در بسياري از دانشگاه ها و دانشكده ها ، عبارت (( مديريت استراتژيك )) را مترادف با (( سياست هاي بازرگاني )) مي دانند كه در برگينده همه مطالب در س ها و واحدهايي است كه دانشجويان در دوره مديريت بازرگاني مي گذرانند و به عنوان آخرين درس مهم اين رشته تلقي مي شود .


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  6. #6
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی
    پست های وبلاگ
    564

    پیش فرض

    مراحل مديريت استراتژيك :
    فرايند مديريت استراتژيك دربرگيرنده سه مرحله مي شود : تدوين استراتژي ها ، اجراي استراتژي ها و ارزيابي استراتژي ها . مقصود از تدوين استراتژي اين است كه مأموريت شركت تعيين مي شود ، شناسايي عواملي كه در محيط خارجي ، سازمان را تهديد مي كنند يا فرصت هايي را به وجود مي آورند ، شناسايي نقاط قوت و ضعف داخلي سازمان ، تعيين هدف هاي بلند مدت ، در نظر گرفتن استراتژي هاي گوناگون و انتخاب استراتژي هاي خاص جهت ادامه فعاليت . مسأله هايي كه در زمينه تدوين استراتژي ها مطرح مي شوند، عبارت اند از : تعيين نوع فعاليتي كه شركت مي خواهد به آن بپردازد ، فعاليت هايي را كه مي خواهد از آنها خارج شود ، شيوه تخصص منابع ، تصميم گيري درباره گسترش دادن يا متنوع ساختن فعاليت ها ،تصميم گيري در مورد ورود به بازارهاي بين الملل ، تعيين اين كه آيا شركت بر آن است كه در شركت ها ي ديگر ادغام شود يا يك مشاركت تشكيل دهد و شيوه مصون ماندن از حركات تند شركت هاي رقيب كه درصدد بلعيدن آن بر مي آيند .
    اجراي استراتژي ها ايجاب مي كند كه سازمان هدف هاي سالانه در نظر بگيرد ، سياستها را تعيين كند ، در كاركنان انگيزه ايجاد نمايد و منابع را به گونه اي تخصص دهد كه استراتژي ها تدوين شده به اجرا در آيد . اجراي استراتژي ها مستلزم توسعه فرهنگي است كه استراتژي ها را تقويت نمايد .
    اغلب ، اجراي استراتژي ها را مرحله عملي مديريت استراتژيك مي نامند . مقصود از اجراي استراتژي ها اين است كه كاركنان و مديران بسيج شوند و استراتژي هاي تدوين شده را به مرحله عمل درآروند . اغلب ، چنين تصور مي شود كه در مديريت استراتژيك محله اجرايي مشكل ترين مرحله مي باشد و ايجاب مي كند كه افراد خود را متعهد به سازمان نمايند ، از خودگذشتگي كنند و نوعي خود كنترلي اعمال نمايند . موفقيت مرحله اجرايي استراتژي ها بدين امر بستگي دارد كه مديران بتوانند در كاركنان ايجاد انگيزه نمايند ، و اين نوعي هنر (و نه يك علم ) است . اگر استراتژي ها يي تودين شوند ولي هيچ گاه به اجرا در نيايند ، نوع اقدام چيزي جز عملي بيهوده نخواهد بود .
    در مديرت استراتژيك ارزيابي استراتژي ها آخرين مرحله به حساب مي آيد . مديران نياز شديد دارند كه بدانند استراتژي هاي خاص و مورد نظر آنان در چه زماني كارساز واقع نمي شود ، اصولاً ارزيابي استراتژي ها بدني معني است كه بايد در اين مورد اطلاعاتي را گرد آوري كرد . همه استراتژي ها دستخوش تغييرات آينده قرار مي گيرند ، زيرا عوامل داخلي و خارجي به صورت دائم در حال تغيير هستند . براي ارزيابي استراتژي ها سه فعاليت عمده به شرح زير انجام مي شوند :
    (1) بررسي عوامل داخلي و خارجي كه پايه و اساس استراتژي هاي كنوني قرار گرفته اند .
    (2) محاسبه و سنجش عملكرد ها و (3) اقدامات اصلاحي . بدان سبب بايد استراتژي ها را مورد ارزيابي قرار داد كه موفقيت فردا را تضمين نمايد موفقيت هميشه موجب بروز مسائل جديد و گوناگون مي شوند ؛ سازماني كه به وضع كنوني خود بسنده نمايد يا دچار نخوت و تكبر محكوم به فنا خواهد بود .


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  7. #7
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی
    پست های وبلاگ
    564

    پیش فرض

    مزاياي مديريت استراتژيك
    مديريت استراتژيك به سازمان اين امكان را مي دهد كه به شيوه اي خلاق و نوآور عمل كند و براي شكل دادن به آينده خود به صورت انفعالي عمل نكند . اين شيوه مديريت باعث مي شود كه سازمان داراي ابتكار عمل باشد و فعاليت هايش به گونه اي درآيد كه اعمال نفوذ نمايد ( نه اينكه تنها در برابر كنش ها ، واكنش نشان مي دهد ) و بدين گونه سرنوشت خود را رقم بزند و آينده را تحت كنترل درآورد . مالكان شركت هاي كوچك ، مديران اجرايي ، رؤسا و مديران سازمان هاي انتفاعي و غير انتفاعي متوجه منافع ناشي از مديريت استراتژيك شده اند و چنين واقعيتي را پذيرفته اند .
    از نظر تاريخي ،منفعت اصلي مديريت استراتژيك اين بوده است كه به سازمان كمك مي كند از مجراي استفاده نمودن از روش منظم تر ، معقول تر و منطقي تر راه ها يا گزينه هاي استراتژيك را انتخاب نمايد و بدين گونه استراتژي هاي بهتري را تدوين نمايد . ترديدي نيست كه اين يكي از منافع اصلي مديريت استراتژيك مي باشد . ولي نتيجه تحقيقات كنوني نشان مي دهد كه اين فرايند ( و نه تصمصم اتخاذ شده يا مدارك و اسناد ) مي توانند در مديريت استراتژيك نقشي مهم تر ايفا كنند . ارتباطات كليد اصلي موفقيت استراتژيك است . مديران و كاركنان از طريق درگير شدن در اين فرايند خود رامتعهد به حمايت از سازمان مي نمايد . گفن و گو و مشاركت در امور از كاركان اصلي به حساب مي آيند .
    شايد مسأله تفاهم از مهم ترين منافع مديريت استراتژيك باشد كه تعهد پس از آن قرار مي گيرد . هنگامي كه مديران و كاركنان بتوانند سازماني را كه در آن كار مي كنند درك نمايند و به علت كار خود پي ببرند ،اغلب خود را جزئي از سازمان به حساب مي آورند و بريا كمك كردن به آن خود را متعهد مي دانند . بويژه هنگامي اين وضع صادق است كه كاركنان بين عملكرد سازمان وميزان جبران خدمت رابطه اي معقول و منطقي مشاهده نمايند و بتوانند چنين رابطه اي را درك كنند . مديران و كاركنان هنگامي كه به مأموريت ،هدف ها و استراتژي ها ي شركت پي ببند و آنها را درك كنند به شيوه اي شگفت انگيز خلاق و نوآور شوند . بنابراين ،يكي از منافع بزرگ مديريت استراتژيك اين است كه موجب مي شود فرصتي بدست آيد تا به كاركنان تفويض اختيار شود . تفويض اختيار عملي است كه بدان وسيله كاركنان تشويق و ترغيب مي شوند در فرايندهاي تصميم گيري مشاركت كنند ، خلاقيت ، نوآوري و خيال پردازي را تمرين نمايند و بدين گونه اثر بخشي آنها افزايش خواهد يافت .
    مديريت استراتژيك در سازمان هاي دولتي و غير انتفاعي تعداد بي شماري از سازمان هاي دولتي و غير دولتي ،مانند پيشاهنگي دختران و پيشاهنگي پسران ، صليب سرخ ،اتاق هاي بازرگاني ،موسسات آموزشي ،سازمان هاي پزشكي ، كتابخانه ها ، نهاد ها و سازمان هاي دولتي و سرانجام كليساها به شيوه اي بسيار اثر بخش از فرايند مديريت استراتژيك استفاده مي كنند . در نهايت شگفتي بايد اذعان كرد كه بخش غير انتفاعي بزرگ ترين نيروي كار امريكا را در اختيار دارد ، يعني بيش از 80 ميليون امريكايي هر هفته 5 ساعت وقت خود را در يك يا چند سازمان غير انتفاعي مي گذرانند . بسياري از سازمان هاي غير انتفاعي و دولتي از نظر نوآوري ،ايجاد انگيزه در كاركنان ، بهره وري و مديريت استراتژيك به مراتب بهتر از شركت هاي خصوصي عمل مي كنند .
    اغلب ، سازمان هاي دولتي و غير انتفاعي ، در مقايسه با سازمان هاي انتفاعي ، خدمات و محصولات خود را به صورت انحصاري توليد و عرضه مي نمايند . معياري براي اندازه گيري عملكرد ندارند و به طور كامل براي تأمين مالي به منابع خارجي وابسته اند . بويژه براي اين گونه سازمان ها در مورد تأمين و توجيه درخواست براي حمايت مالي مورد نياز ،مديريت استراتژيك مي تواند به عنوان محملي بسيار عالي مورد استفاده قرار گيرد .


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  8. #8
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی
    پست های وبلاگ
    564

    پیش فرض

    مؤسسات آموزشي :
    مؤسسات آموزشي به ميزان زيادي از مفاهيم ، اصول و روشهاي مديريت استراتژيك استفاده مي كنند . ريچارد سيرت رئيس دانشگاه كارنگي – ملون مي گويد : (( من بر اين باورم كه از نظر مديريت استراتژيك ، ما بهتر از هر شركت ديگري عمل مي كنيم )) جابه جايي جمعيت ،از سراسر كشور از شمال شرقي و از غرب ميانه تا جنوب شرقي و غرب ، يكي از عواملي است كه توانسته بر موسسات آموزشي ضربه اي شديد وارد آورد ، زيرا تعداد داوطلبان آموزش عالي در نقاط مختلف به شرعت در حال تغيير است . دانشكده هاي ايوي ليگ در شمال شرقي ناگزيرند تعداد زيادي فارغ التحصيل دبيرستان از مناطق جنوب شرقي و غرب جذب نمايد . اين روند نماينگر تغيير عمده اي است كه در جو رقابتي ، براي جذب بهترين فارغ التحصيلان دبيرستان در هر سال رخ مي دهد . هر دانشكده اي كه مي خواهد از (( سازمان مدارس عالي بازرگاني متعلق به دانشگاه هاي امريكا )) درجه اعتبار بگيرد بايد يك برنامه استراتژيك قابل قبول تدوين و ارائه نمايد .


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  9. #9
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی
    پست های وبلاگ
    564

    پیش فرض

    ماهيت بررسي و انتخاب استراتژي :
    در بررسي استراتژي ها درباره شيوه انتخاب استراتژي هايي بحث مي كنيم كه مي توان بدان وسيله به بهترين شكل ممكن به هدف هاي بلند مدت و مأموريت سازمان دست يافت . توجه همزمان به استراتژي ها ، هدف هاي بلند مدت مأموريت سازمان و بررسي اطلاعات داخلي و خارجي سازمان مبنايي را به دست مي دهد كه مي توان بر آن اساس استراتژي هاي قابل اجرا را شناسايي كرد و آنها را مورد ارزيابي قرار داد .
    استراتژي ها باعث مي شوند كه سازمان با طي مراحل تدريجي از حالت كنوني خود پا را فراتر گذارد و به پايگاه مورد نظر (در آينده ) دست يابد مگر اينكه ناگهان با وضعي ناگوار روبروشود . براي مثال ، شركت تلگراف و تلفن امريكا اين استراتژي را به اجرا در مي آورد كه ساير شركتهاي فعال در صنعت ارتباطات را خريداري مي كند و شايد كار با به آنها كشاند كه شركت تلفن جنرال را خريداري نمايد تا بتواند در برابر رقابت سهمگين ناشي از ادغام شركت هاي ام سي آي ايستادگي نمايد . استراتژي هاي گوناگون در سايه امور تصادفي عرضه نمي گردد آنها از مأموريت سازمان ،هدف هاي بلند مدت و ارزيابي عوامل داخلي و خارجي نشأت مي گرند . آنها بر اساس آن دسته از استراتژي هايي قرار دارند كه در گذشته به اجرا در آمده و كارساز واقع شده اند .


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  10. #10
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی
    پست های وبلاگ
    564

    پیش فرض

    فرايند ارائه و انتخاب استراتژي ها :
    استراتژيست ها هيچ گاه همه گزينه ها و راههاي امكان پذير را كه به نفع سازمان هستند مورد توجه قرار نخواهد داد ، زيرا بي نهايت راه عملي وجود دارد و براي اجراي هر يك از آنها مي توان از راه هاي بسيار زيادي استفاده كرد . بنابراين ،مجموعه اي از استراتژي هاي جذاب و قابل اجرا ( كه بتوان بر آنها مديريت كارسازي اعمال نمود ) مورد توجه قرار كي گيرد . بايد مزايا ،مضرات ، داد و ستدها ، هزينه ها و منافع اين استراتژي ها را مشخص نمود .
    مديران و كاركناني كه مسئول تعيين ماموريت سازمان بررسي عوامل داخلي و خارجي بوده اند بادي استراتژي هاي گوناگون را شناسايي و آنها را ارزيابي نمايند . در اني فرايند بايد نمايندگاني از بخش ها و واحدهاي سازمان گنجانده شوند درست همانند حالتي كه پيش از اين درباره تدوين استراتژي ها بحث كرديم . لازم به يادآوري است كه مشاركت مديران و كاركنان اين فرصت را براي آنها به وجود مي آورد تا آنچه را كه سازمان در حال اجراي آن است به خوبي درك كنند و خود را متعهد به تأمين هدف هاي سازمان بدانند .
    همه كساني كه در بررسي و ا نتخاب استراتژي ها مشاركت مي كنند بادي اطلاعات حاصل از بررسي هاي داخلي و خارجي سازمان را در اختيار داشته باشند . آگاهي از اين اطلاعات و اشراف به مأموريت سازمان به مشاركت كنندگان كمك مي كنند كه استراتژي هاي خاصي را كه در ذهن و فكر خود دارند ، بسيار شفاف گردد . ( البته اين استراتژي ها همان هايي هستند كه به اعتماد اين افراد بيشترين نفع سازمان را تأمين مي كنند . ) اين شيوه انديشه موجب تقويت خلاقيت خواهد شد .
    در گردهمايي ها يا جلسه هايي كه پياپي تشكيل مي شود كاركنان و مديران بايد درباره استراتژي هاي گوناگون به بحث بپردازند . استراتژي هاي گوناگون به بحث بپردازند . استراتژي هاي پيشنهاد هاي را بايد فهرست كرد . پس از اينكه مشاركت كنندگان در اين فرايند همه استراتژي ها را درك نمودند، آن گاه بايد هر يك از آنها استراتژي هاي پيشنهادي را بر حسب اهميت به ترتيب بنويسيد . اوليت ها بدين گونه تعيين مي شود : 1= نبايد به اجرا درآيد ،2=مي توان آن را به اجرا در آورد، 3= احتمالاً به اجرا در خواهد آمد و 4= به طور حتم بادي به اجرا درآيد ، بدين گونه فهرستي از اولويت ها تعيين مي گردد و نتيجه كار بيانگر مجموعه استدالال گروه خواهد بود .


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •