كمرویی مقوله ای است كه هرچه بیشتر بدان بپردازیم ، تنوع بیشتری را در آن مشاهده می كنیم. بنابراین قبل از آنكه حتی بتوانیم درباره ی نحوه ی مقابله با آن فكر كنیم، می باید از مضمون كمرویی شناخت بیشتری داشته باشیم. فرهنگ لغت انگلیسی آكسفورد می گوید كه اولین استفاده ی ثبت شده از این لغت در یك شعر آنگلوساكسون بوده است كه حدود هزار سال بعد از میلاد مسیح سروده شده است . در آن شعر معنی این لغت " به سهولت ترسانده شده " است. " كمروبودن " نشانگر صفت فردی است كه " به خاطر ترسویی ، احتیاط كاری و بی اطمینانی ، نزدیك شدن به او مشكل است . " فرد كمرو" هشیارانه از مواجهه با افراد یا چیزهایی مشخص یا انجام كاری همراه آنان بیزار است. " در گفتار یا كردار خود ملاحظه كار است ، از ابراز وجود بیزار است و به طور محسوسی ترسو است. ممكن است فرد كمرو " كناره گیر یا بی اعتماد باشد و یا شخصیتی پرسش انگیز ، بی اعتماد و مشكوك داشته باشد." فرهنگ لغت و " بستر " كمرویی را به عنوان " ناراحت بودن در حضور دیگران " تعریف می كند.

كمرویی در میان دانش آموزان خردسال شایعتر از بزرگسالان است . بسیاری از بزرگسالانی كه خود را غیر كمرو می بینند با برنامه ریزی ، بر كمرویی دوران كودكی خود غلبه كرده اند ، معهذا تحقیق ما مؤكداً این باور را كه كمرویی فقط عارضه ی دوران كودكی است ، رد می كند. ممكن است این پدیده در میان كودكان آشكارتر باشد ، زیرا آنان عموماً نسبت به بزرگسالان در معرض بررسی دقیق تر روزانه اعمالشان قرار دارند. اما كمرویی در میان بخش قابل ملاحظه ای از جمعیت بزرگسالان ادامه می یابد.


كمرویی چگونه بر افراد تأثیر می گذارد
كمرویی پیوستار روانی گسترده ای را در بر می گیرد : می تواند از احساس عدم كفایت در حضور دیگران تا حوادث آسیب زای ناشی از اضطراب - كه كاملاً زندگی یك فرد را ویران می كند - را در برگیرد. به نظر می رسد كمرو بودن اسلوب ترجیحی برخی افراد در زندگی است ؛ اما برای دیگران به منزله ی محكومیت تحمیلی زندگی بدون احتمال وجود عفو می باشد.در انتهای این پیوستار افرادی قرار دارند كه با كتاب خواندن ، فكر كردن و كاركردن با اشیاء یا حضور در طبیعت ، احساس راحتی بیشتری می كنند تا معاشرت با افراد دیگر. نویسندگان ، دانشمندان ، مخترعین ، جنگلبانان و مكتشفین احتمالاً شیوه ای از زندگی را برگزیده اند كه آنان را قادر می سازد بیشتر وقت خود را در دنیایی بگذرانند كه انسانها فقط به طور پراكنده در آن حضور دارند. آنان بسیار درون گرا هستند و همراهی با دیگران در مقایسه با نیاز آنان به تنهایی و داشتن خلوت ، جذابیت محدودی دارد.در حقیقت امروزه افراد بسیاری جذابیت زندگی تنها در جزیره ای دور افتاده را دوباره در می یابند . اما حتی در درجاتی از این بخش كوچك از پیوستار كمرویی ، افرادی جای گرفته اند كه می توانند به آسانی هر زمان كه لازم باشد با دیگران ارتباط برقرار كنند ؛ یا افرادی كه به دلیل عدم توانایی در پیشبرد یك گفتگوی ساده ، كنش متقابل را دشوار می یابند می توانند گروهی از مردم را مخاطب قرار دهند یا یك میهمانی رسمی را در كمال آرامش برگزار كنند.


طیف میانی پیوستار كمرویی شامل بخش اعظم افراد كمرو است ، یعنی كسانی كه در موقعیت های مشخص با افراد خاصی احساس بی كفایتی و ترس می كنند. ناراحتی آنان آنقدر شدید است كه به زندگی اجتماعی آنان آسیب وارد شده و عملكرد آنان مختل می گردد، و ابراز این مطلب كه چه فكر می كنند و دوست دارند چه كار كنند را دشوار یا غیر ممكن می سازد.از آنجا كه منبع واحدی از كمرویی - ترس از مردم - موجب بروز واكنش های مختلف می شود ، رفتار بیرونی یك فرد همیشه شاخص قابل اطمینانی برای تعیین میزان كمرویی واقعی او به شمار نمی رود. كمرویی همیشه بر طرز رفتار ما تأثیر می گذارد اما لزوماً این تأثیر گذاری آشكار یا مستقیم نیست. در نهایت می توان گفت اگر شما فكر می كنید خجالتی هستید پس هستید ، بدون در نظر گرفتن این كه در انظار چگونه رفتار می كنید.افرادی كه در پیوستار كمرویی در طیف میانی قرار دارند عموماً به خاطر عدم تسلط بر مهارت های اجتماعی و یا فقدان اعتماد به نفس ، كمرو هستند . برخی افراد بر مهارت های اجتماعی لازم جهت تداوم بخشیدن به حركت نرم و روان ماشین ارتباطات بشری تسلط ندارند. آنان نمی دانند كه یك گفتگو را چگونه آغاز كنند یا در كلاس درس چگونه از سخنران بخواهند كه بلندتر صحبت كند . بقیه هم برای انجام كاری كه می دانند صحیح است اطمینان لازم را ندارند.در انتهای پیوستار كمرویی افرادی قرار دارند كه ترس آنان از افراد دیگر هیچ حد و مرزی نمی شناسد : افراد مطلقاً كمرو. این افراد هر زمان كه برای انجام كاری در حضور مردم صدا زده می شود بینهایت می ترسند و به قدری به واسطه اضطراب پدید آمده احساس ناامیدی می كنند كه تنها راه را فرار و پنهان شدن می یابند. این پیامد حاكی از عدم صلاحیت ، كه در افراد بی نهایت كمرو پدید می آید به افراد جوان یا دانش آموزان محدود نمی گردد ، و حتی بر اثر مرور زمان نیز ناپدید نمی گردد.در بدترین حالت ، كمرویی می تواند به روان رنجوری حاد مبدل گردد، یك بیماری ذهنی كه می تواند موجب افسردگی شده و حتی در نهایت تأثیر بسیاری در اقدام به خودكشی داشته باشد.



علایم جسمانی كمرویی
افراد كمرو در سطح فیزیولوژیك نشانه های زیر را گزارش داده اند: نبض تند می زند ، قلب به شدت می تپد ، فرد به میزان قابل توجهی عرق می ریزد و در معده حالت التهاب و دلشوره فرد را آرام نمی گذارد. جالب توجه است كه همه ی ما این واكنش های جسمانی را با احساسی بسیار قوی تجربه كرده ایم ، حتی اگر در آن لحظه عصبانی ، هراسان ، تحریك شده یا خشنود باشیم. بدن ما در تمایز میان این احساسات ماهیتاً متفاوت كمك زیادی به ما نمی كند. اگر ما مجبور به اتكا بر نشانه های
جسمانی بودیم هیچ گاه نمی دانستیم چه موقع بگوییم " بله " یا " خیر" ، آیا دوست باشیم یا بجنگیم. یكی از علایم جسمانی كه افراد خجالتی نمی توانند پنهان كنند و بخشی از انگیختگی عمومی نیست، سرخ شدن است.
برای اكثر ما مواقعی پیش آمده است كه از شرم سرخ شده ایم و یا احساس تپش قلب و دلشوره كرده ایم . افراد غیر كمرو این واكنش ها را به عنوان ناراحتی مختصر می پذیرند و به جوانب مثبت آنچه بعداً اتفاق می افتد می نگرند ، داشتن یك گفتگوی خوب با یك رهبر مذهبی - اجتماعی یا گرفتن نشانی صحیح از یك پلیس خارجی. اما افراد كمرو فكر خود را بر این نشانه های جسمانی متمركز می كنند. در واقع گاهی اوقات حتی قبل از وارد شدن به موقعیتی كه ممكن است در آنان احساس كمرویی ایجاد نماید ، دچار كمرویی می شوند. آنان ابتدا علایم را تجربه می كنند و فقط به مصیبت می اندیشند: تصمیم می گیرند از ملاقات با رهبر مذهبی - اجتماعی یا شركت در تور پاریس پرهیز كنند.


دستپاچگی
معمولاً سرخ شدن با احساس دستپاچگی همراه می شود، احساس كوتاه مدت و شدید ناشی از دست دادن عزت نفس كه همه ی ما گاهی بدان دچار می شویم. زمانی كه به طور ناگهانی یك نورافكن عمومی برروی یك رخداد خصوصی زندگی ما پرتو می افكند مضطرب می شویم . گاهی اوقات وقتی كسی ، چیزی درباره ی ما به فرد دیگری ابراز می دارد این حالت پدید می آید. همچنین تحسین دور از انتظار معمولاً افراد باشرم و حیا را نیز دستپاچه می كند. در مواقع دیگر وقتی در حین انجام عملی مخفیانه مچ ما گرفته می شود دستپاچه می شویم. سرك كشیدن داخل یك ماشین پارك شده ، انگشت در بینی كردن ، مرتب كردن لباس شخصی . دیگر این كه وقتی درمی یابیم دیگران عدم صلاحیت ما را دریافته و به زودی متوجه خواهند شد و آن را تأیید نخواهند كرد نیز دستپاچه می شویم.


این موارد شش روش حفظ ظاهر را شناسایی كرده است:

1 - با حالتی دفاعی موضوع را عوض كنید : " چقدر دیگر طول می كشد؟ من قرار ملاقات دارم."
2 - در نحوه ی اجرای برنامه بهانه ای بیایید " نورچراغهای فلورسنت تمركز فكر مرا برهم می زند."
3 - خصوصیات خوب دیگر را به نمایش در آورید : " تنیس ورزش مطلوب من نیست ، شطرنج بازی كنیم."
4 - كاری كه نمی توانید انجام دهید را كنار بگذارید : " وقتی چنگال در دسترس است ، استفاده از چوب برای غذا خوردن وقت تلف كردن است ."
5 - نفی شكست:" هیچ كس دیگر هم نمی توانست او را راضی كند."
6 - تلاش برای كسب اطمینان : " امیدوارم شما را خیلی گیج نكرده باشم ، كرده ام ؟

"
احتمالاً افراد كمرو به دلیل پایین بودن سطح عزت نفس خود از روش های منحرف كننده ی حفظ ظاهر استفاده نمی كنند. برعكس از هر موقعیتی كه به طور بالقوه موجب بروز دستپاچگی می شود دوری می جویند، و بدین ترتیب هرچه بیشتر خود را از سایرین منزوی نموده و به جای آن فكر خود را بر كمبودهای خویش متمركز می سازند.بعضی از افراد می گویند كه حتی در تنهایی نیز احساس كمرویی می كنند. آنان هنگام تفكر درباره ی یك خطای گذشته ، سرخ شده و احساس دستپاچگی می كنند. یا به خاطر شركت در یك برنامه ی اجتماعی قریب الوقوع گرفتار اضطراب می گردند. با هجوم افكار مربوط به گذشته و آینده ، كمرویی حتی در لحظات تنهایی نیز مزاحم ماست .



خودآگاهی
كمرویی در عمل باعث می شود كه فرد به خود كم بها دهد و از این رو فرد كمرو افكار ، احساسات و اعمال بسیاری را كه به طور مرتب تهدید به ظاهر شدن می كنند را سركوب می كند. افراد كمرو واقعآً در این دنیای درونی فكری زندگی می كنند. در حالی كه سكوت فرد كمرو وی را در اجتماعی ساكن جلوه گر می سازد اما در درون وی در بزرگراههای افكارش با تصادم احساسات و راه بندانهای پرسر و صدای ایجاد شده توسط خواسته های سركوب شده ، جنجالی برپاست. مهمترین صفت مشخصه ی فرد كمرو ، خودآگاهی بیش از اندازه ی وی می باشد. خودآگاهی ، " در تماس دائم با شخص خود بودن " و خویشتن نگری در بسیاری از نظریات مربوط به شخصیت سالم نقش مركزی داشته و در چندین روش درمان رایج ، از اهداف كار به شمار می آیند. گرایش مشابهی به سوی خودكاوی و ارزیابی افكار و احساسات فرد ، هنگامی كه به وسواس مبدل شود، علائم اختلال روانی را نشان می دهد. بیشتر اوقات افراد كمرو تا این حد جلو می روند.
بیش از 85 درصد كل افرادی كه خود را كمرو می دانند می گویند كه ذهنشان به شدت به خودشان مشغول است. این خودآگاهی دارای ابعاد عمومی و خصوصی می باشد.



خودآگاهی عمومی
خودآگاهی عمومی در توجه به تأثیر خود بر دیگران انعكاس می یابد: " درباره ی من چه فكر می كنند؟" ، " چه تأثیری روی آنها می گذارم؟" ، آیا من را دوست دارند؟" ، چگونه می توانم از علاقه ی آنها اطمینان حاصل كنم ؟" اگر شما از نوع افرادی هستید كه دارای خودآگاهی عمومی می باشند ، می باید با صدای بلند به بیشتر این موضوعات پاسخ مثبت دهید:



  • اسلوبی كه برای انجام كارها در پیش می گیرم برایم مهم هستند.
  • روش معرفی خودم به دیگران برایم مهم است.
  • درباره ی وضع ظاهری خودم حساسیت دارم.
  • معمولاً نگران به جای گذاردن یك تصور خوب از خودم هستم.
  • یكی از آخرین كارهایی كه قبل از ترك خانه انجام می دهم، نگاه كردن در آینه است.
  • طرز تفكر دیگران درباره ی من برایم حائز اهمیت است.
  • معمولاً از وضعیت ظاهری خودم آگاهی دارم.



خودآگاهی خصوصی

فكری است كه به درون فرد متوجه شده است و نه فقط فرایند برگرداندن توجه فرد به درون خویش می باشد بلكه مضمون منفی تمركز خودمحور گونه را در خود دارد : " من بی لیاقت هستم"، " من زشت هستم " ، " من بی ارزش هستم ". هر فكری ، برای تحقیق زیر یك میكروسكوپ قوی تحلیل گر بسیار مناسب است.این تحلیل روانی با آنچه توسط زیگموند فروید انجام پذیرفته است قابل قیاس می باشد- با یك استثنا. فروید بر آن بود كه منشأ آن افكار و خواسته ها را بیابد و بدون سردرگمی معنای آن را كشف كند. هدف این خودجویی آن بود كه فرد را برای عمل كردن از قید آن حصار غیر منطقی رها سازد و به او كمك كند با هر دو نوع تكانه های نرم و خشن بیشتر همراه گردد. اگر شما در زمره ی افراد دارای خودآگاهی خصوصی می باشید ، به تمامی یا اكثر موضوعات زیر پاسخ مثبت خواهید داد:



  • همیشه سعی می كنم خودم را ارزیابی كنم.
  • به طور كلی ، نسبت به خودم خیلی آگاه هستم.
  • درباره ی خودم خیلی فكر می كنم .
  • معمولاً موضوع رؤیاهای خودم هستم .
  • همیشه مشغول موشكافی خودم هستم.
  • عموماً به احساسات درونی خودم توجه می كنم.
  • دائماٌ انگیزه های خودم را بررسی می كنم .
  • گاهی اوقات این احساس را دارم كه درمشاهده ی خودم اشتباهی وجود دارد.
  • نسبت به تغییراتی كه در حالاتم پدید می آید هشیار هستم.
  • وقتی مشغول كاركردن بر روی مشكلی هستم ، از روش تفكرم آگاهی دارم .



این تمایز میان دو نوع خودآگاهی می تواند تا كمرویی ادامه یابد . تحقیقات پُل پیلكونیس دو گروه كلی از افراد كمرو را معرفی كرده است: كسانی كه در حضور جمع كمرو هستند و كسانی كه در خلوت خویش كمرو هستند. گروه اول بیشتر نگران هستند كه مبادا رفتار بدی داشته باشند ، اما گروه دیگر نگران احساسات بد خود هستند.

اضطراب افرادی كه از نظر عمومی كمرو هستند بیشتر از رفتار ناشیانه و عدم موفقیت در پاسخگویی مناسب به موقعیت های مختلف اجتماعی سرچشمه می گیرد. نگرانی آنان نسبت به عملكرد نامناسب احتمالی خویش از طریق اخذ نمرات بالا در مقیاس خودآگاهی عمومی نشان داده شده است. برای افرادی كه در خلوت خویش كمرو هستند، آنچه فرد انجام می دهد نسبت به احساسات ذهنی حاكی از ترس و ناراحتی از آشكارشدن كمبودهایشان در مرتبه ی دوم قرار دارد. همان طور كه انتظار می رفت ، این اعضای باشگاه خصوصی در مقیاس كلی خودآگاهی مانند مقیاس خودآگاهی خصوصی ، نمره ی بالایی كسب كرده اند.