آدمــیزاد ... غرورش را خیلی دوست دارد،
اگر داشته باشد،آن را از او نگیرید
حتی به امانت نبریدضربه ای هم نزنیدش،..
چه رسد به شکستن یا له کردن!
آدمی غرورش را خیلی زیاد، شاید بیشتر از تمام داشته هایش، دوست
می دارد؛حالا ببین اگر خودش، غرورش را به خاطر تو، نادیده بگیرد، چه قدر...................دوسـتت دارد! ...و این را بفــــــــهم آدمیـــــــــزاد
در انحصار قطره های اشک نبینم
و تو برایم دعا کن ابر چشم هایم همیشه برای تو ببارد
دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم
و تو برایم دعا کن که هر گز بی تو نخندم
دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی
شبي از پشت يك تنهايي نمناك و باراني تو را با لهجه ي گلهاي نيلوفر صدا كردمتمام شب براي با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهايت دعا كردم
پس از يك جستجوي نقره اي در كوچه هاي آبي احساس
تو را از بين گلهايي كه در تنهاييم روئيد با حسرت جدا كردم
و تو در پاسخ آبي‌ترين موج تمناي دلم گفتي:
"دلم حيران و سرگردان چشماني
عالمان دلشوره داشتند از ملاقات خدا روزو شب
علم می اندوختند
زاهدان دلشوره داشتند از ملاقات خدا روز وشب
زهد می ورزیدند
عابدان نیزهمین گونه بودند وعبادت بر عبادت
می افزودند
جوانمردان اما دلشوره نداشتند ذوق وشوق داشتند
پاکی جمع میکردند برای ملاقات ومی گفتند:
ما پاکی و بی باکی جمع میکنیم
زیرا آن عزیز پاک است وبی باک.
قرن هاست که عالمان وزاهدان وعابدان وجوانمردان
می آیند ومیروند وما همچنان نگاه میکنیم ونمیدانیم
برای آن عزیز
