به آرامی آغاز به مردن ميكنی اگر سفر نكنی، اگر كتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی، اگر از خودت قدردانی نكنی.
به آرامی آغاز به مردن ميكنی زماني كه خودباوري را در خودت بكشی،
وقتي نگذاري ديگران به تو كمك كنند
به آرامي آغاز به مردن ميكنی اگر بردهی عادات خود شوی،
اگر هميشه از يك راه تكراری بروی …
اگر روزمرّگی را تغيير ندهی اگر رنگهای متفاوت به تن نكنی،
يا اگر با افراد ناشناس صحبت نكنی
تو به آرامی آغاز
چتر ها را بايد بست.
زير باران بايد رفت.
فكر را خاطره را زير باران بايد برد.
با همه مردم شهر زير باران بايد رفت.
دوست را زير باران بايد ديد.
عشق را زير باران بايد جست.
زير باران بايد با زن خوابيد.
زير باران بايد بازي كرد.زير باران بايد چيز نوشت,حرف زد,نيلوفر كاشت,
زندگي تر شدن پي در پي,زندگي اب تني كردن در حوضچه ي "اكنون"است