ارسال پیام از طریق مسنجر برای alsi ...
داستان از اینجا شروع می شه که میرم اداره سوال بپرسم ولی این بداخلاقا به یه سوال بیشتر جواب نمی دن یعنی سریع خسته میشن وقتی میخوای سوال دوم رو بپرسی میگن برو میخوایم به کار مردم برسیم آخه مگه من مردم نیستم.میرم دانشگاه،انواع کلاسها،انواع آدمهای کامپیوتربلدمیپرسم کی هک بلده میگن
یه شب خوب تو آسمون یه ستاره چشمک زد و خندید و گفت:کنارتم تا
تا آخرش تا پای جون
ستاره قشنگی بود آروم و ناز و مهربون ستاره شد عشق من و منم شدم
عاشق اون اما زیاد طول
نکشید عشق من و ستاره جون ماه اومد و دزدید وبرد نا مهربون ستاره رفت
با رفتنش منم شدم بی
همزبون حالا شبا به یاد اون چشم میدوزم به آسمون دلم میخواد داد بزنم
این بود قول و قرارمون؟تو
رفتی و با رفتنت حتی نذاشتی یه نشون دوست دارم ستاره جون تا آخرش