عشق خدا
by
, 05-14-2012 at 01:06 PM (390 نمایش ها)
یک شبی مجنون نمـازش را شکست!
بی وضــو در کوچه لیــلا نشست!
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فـارغ از جــام الستش کرده بود
گفت یارب از چه خـوارم کرده ای؟
بر صلیـب عشــق دارم کرده ای؟
خستـه ام زین عشق دلخونم مکن!
بیش از این از عشق مجنونـم مکن!
مـرد این بازیچــه دیگـر نیستم!
این تــو و لیـلای تو من نیستم!!!
[ هـاتفی در گـوش او آهستـه گفت]:
گفت ای دیـوانه لیــلایت منم !
عاشق بیچــاره! در جانت منم!
سالهـا با عشـق لیـلا ساختی!
من کنارت بودم و نشناختی !!!!
هیچ عشقی واقعی تر از عشق به خدا نیست