یاری قدیمی...
by
, 02-22-2012 at 12:04 AM (1046 نمایش ها)
آسمان صاف است و آبی
گرم وگیرا، آفتابی
کوه چون بالای سُتوار صبوری
درفضای لاجوردین افق
از دورپیدا
بادگاهی می نوازد، شاخه لخت درختان را...
من کمی افسرده، تنها...
می روم از روبه روی گلفروشی، سوی خانه
یک نفر
از پشت سر، می خوانَدَم
می ایستم...
می رسدمردی که فرتوت است از رنج زمانه...
می نوازد گونه هایم را نسیمی
لحظه دیدار شیرینی است درپیچ خیابان
دیدن یاری قدیمی...
سیدمصطفی کشفی